eitaa logo
🌷خادم الظهور خادم الشهدا🌷
9هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
14هزار ویدیو
92 فایل
محال‌است‌برای‌ظهورقدم‌برداری‌وشیطان رهایت‌کند. اگر یک نفر را وصل کردی برای سپاهش تو سردار یاری. با نشر پُست ها امام زمان را به دوستان خود معرفی کنید. (تاظهورررررر راهی نمونده) ارتباط بااَدمین . انتقادات پیشنهادات خادم کانال https://eitaa.com/azo9kk
مشاهده در ایتا
دانلود
🕋 نجات از وبا در سفر حج (تشرّف یکی از حجّاج شوشتری‌) 🔘 سیّد عالم و عامل سیّد محمّد حسین شوشتری می‌فرمود: ▪️ یکی از حجّاج شوشتری گفت: ▫️ سالی که به حجّ مشرّف شدم، وبای عظیمی شیوع داشت. هرکه را به بیمارستان دولتی می‌بردند، جز مردن چاره‌ای نداشت و به سرعت از خستگی دنیا راحت می‌شد. چون من مبتلا شدم و کسی را هم نداشتم، مرا به بیمارستان بردند. در آن‌جا مشرف به موت افتاده بودم؛ ولی قبل از رسیدن مأمورین بیمارستان بر بالینم، مردی در لباس نظامیان عثمانی ظاهر شد و مواظب حالات من گردید و از من پرسید: 🔸 به چه چیزی میل داری؟ برای تو آش ماش خوب است؛ 🍵 لذا رفت و طولی نکشید که با کاسه آشی، برگشت و آن را نزد من گذاشت. 🥄 خواستم یک قاشق بخورم، دیدم از گلویم فرو نمی‌رود. 🍊 دست در جیب نمود و نارنج یا مثل آن بیرون آورد و شکست و روی آش فشرد. به‌خاطر ترشی آن، کمی آش از حلقم فرو رفت. بعد از آن فرمود: 🔸 بر تو باکی نیست. برخیز و از این‌جا خارج شو. ▫️ عرض کردم: 🔹 مأموران کنار در هستند و حتما مرا از خارج شدن منع می‌کنند. ▫️ فرمود: 🔸 برو؛ شاید تو را نبینند. ▫️ من برخاستم و به اتّفاق او از آن محلّ خارج شدیم و ابدا کسی متعرّض ما نگردید. عرض کردم: 🔹 شما کیستید که این همه به من احسان نمودید؟ ▫️ فرمود: 🔸 وقتی به وطن برگشتی، سوّمین کسی‌که با تو مصافحه کرد مرا می‌شناسد. ▫️ این را گفت و رفت. این بود و من در فکر بودم تا به شوشتر مراجعت کردم. شبانه وارد شهر شدم. در بین راه، قبل از ورود به دروازه، مردی با من مصافحه کرد. من به یاد آن شخص افتادم. بعد دیگری مصافحه کرد و من هم منتظر سومین نفر شدم. دروازه‌بان که مأمور گمرک بود، پیش دوید و با من مصافحه کرد. من ایستادم و متعجّبانه به او نظر کردم! آن مرد دروازه‌بان به من فرمود: 🔸 چرا متعجّبی؟ آن شخص بزرگوار که در مکّه به فریاد تو رسید، حضرت ولیّ عصر ارواحنا له الفداء بود. ▫️ تعجّب من زیاد شد که گمرکچی و این مقام شامخ! آن مرد فرمود: 🔸 حال برو چند روز دیگر به تو خواهم گفت. ▫️ بعد از چندی، نزد او رفتم؛ فرمود: 🔸 امّا این‌که مرا گمرکچی می‌یابی؛ من هر ماهه حقوقی دارم که نزد یکی از تجّار حواله می‌باشد و تا به حال ابدا یک شاهی از کسی قبول نکرده‌ام. ثانیا مأموریّت من در شب است و در این‌جا اگر خواب باشم، فبها و اگر هم بیدار باشم، خود را به خواب می‌زنم و هرکه هرچه را بخواهد بیرون می‌برد یا وارد می‌کند و متعرّض او نمی‌شوم. ▫️ سؤال کردم: 🔹 از کجا می‌گویی که آن شخص بزرگوار حضرت بقیّه اللّه عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف بوده است؟ ▫️ فرمود: 🔸 ابدا این سرّ بر تو فاش نمی‌گردد و اگر مرگ من نزدیک نشده بود، همین‌قدر هم بر حال من مطّلع نمی‌شدی. 🔘 جناب آقا سیّد ابو القاسم (=واسطه روایت) فرمود: ▪️ من از سیّد حسین پرسیدم: 🔹 آن شخص حاجی و آن مرد گمرکچی چه کسانی هستند؟ ▪️ فرمود: 🔸 ایشان را معرّفی نخواهم کرد؛ چون شاید راضی نباشند. ⬅️ برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه: ۱۹۳ 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 ظهور بسیار نزدیک است🌷 ❣ ❣ ‌‌❣ ❣ شادی روح سربازامام زمان عج مرحومه (ع سوخته سرایی) صلوات🌹✋🏻 نشر پیام صدقه جاریه 🍃🌸 کپی همراه با ذکر صلوات 🍃🌹 @wwwwwkhadam