-درسرگُم
درپی آن نامهی شما در این همه افکار متعلق در ذهنمان گرفتار احساساتی شدیم که نامنتهیست.. حال دگر چگ
حال که به این موضوع فکر میکنیم با اجازهی شما -به تنهایی- به چیزی پی بردیم..
اینکه حتی اگر هم بخواهیم،نمیتوانیم
این احساسات را مهار کنیم:)
مگر اینکه شما خودتان بخواهید!؟
#مننوشت!
-درسرگُم
حال که به این موضوع فکر میکنیم با اجازهی شما -به تنهایی- به چیزی پی بردیم.. اینکه حتی اگر هم بخواه
گویی در چشمانتان ستاره میپرورانید:)
آنقدر زیبا میدرخشند
که گاهی چشمانمان،دیگر
توان نگاه کردن به شمارا ندارد..
و لبهایمان فقط میتواند بخندد
و قلبمان فقط میتواند ذوق کند
و دستهایمان از شدن قندهای
آب شدهی فراوان یخ بزند:)
-به همین سبب تقاضایی خدمت شما داریم،اینَک که حسمان را نسبت به چشمانتان فهمیدید،کمتر ستاره بپرورانید.
باتشکر!
#مننوشت!
-درسرگُم
گویی در چشمانتان ستاره میپرورانید:) آنقدر زیبا میدرخشند که گاهی چشمانمان،دیگر توان نگاه کردن به
در دلمان ذوقیست کور شده ازطرف شما؛
لیکن جرعت گفتنش را نداریم.
شاید برایاینکه میترسیم از ما دلزده شوید،شاید هم برایاینکه میخواهیم این ردوبدل احساسات بینمان ادامهدار باشد..
هرچند ازشما بترسیم،هرچند گاهی طرد شده باشیم و هرچند ذوق های کور شدهای در دلمان تلنبار شده باشد،
ما بازهم به دوست داشتن شما ادامه خواهیم داد -بااجازهی شما-
#مننوشت!
-درسرگُم
در دلمان ذوقیست کور شده ازطرف شما؛ لیکن جرعت گفتنش را نداریم. شاید برایاینکه میترسیم از ما دلزده
شاید شما خبر نداشته باشید؛اما
ما هرزمان که شما را میبینیم(حتی از دور)قلب و دست هایمان از هیجان
دیدارتان به تکاپو میافتد
شما نمیبینید،من هم نمیبینم اما؛
لبخندِ عمیق ِپر معنایِ قلبم را
در کنار شما حس میکنم:)
#مننوشت!
-درسرگُم
شاید شما خبر نداشته باشید؛اما ما هرزمان که شما را میبینیم(حتی از دور)قلب و دست هایمان از هیجان دید
شما را به دیگری دادیم..
اینطور خیالمان آسودهتر است..
لیکن دلیلی داشتیم؛که برای هیچکس
غیر از خودمان بازگو نخواهیم کرد.
درد زیاد است..
فعلا بیخیال،به آغوش خواب میرویم؛
#مننوشت!
-درسرگُم
شما را به دیگری دادیم.. اینطور خیالمان آسودهتر است.. لیکن دلیلی داشتیم؛که برای هیچکس غیر از خودما
دیگری را به ما ترجیح میدهید؟مشکلی نداریم.
مارا دوست ندارید؟مشکلی نداریم.
مارا دوست دارید و نمیخواهید ابراز کنید؟مشکلی نداریم.
با ما در عذابید؟مشکلی نداریم.
چون با مااید نمیتوانید با دیگری باشید؟مشکلی نداریم.
فقط بگذارید به تماشای شما بنشینیم
و از این کار خسته نشویم
و ادامه دهیم
-باتشکر
#مننوشت!
-درسرگُم
دیگری را به ما ترجیح میدهید؟مشکلی نداریم. مارا دوست ندارید؟مشکلی نداریم. مارا دوست دارید و نمیخواه
از شما ممنونیم که به این دنیا پاگذاشتید،
ممنونیم که دوستی با ما را قبول کردید و
ممنونیم که با مایید
- ممنونیم که کاری کردید دوستتان داشته باشیم،
ممنونیم که کاری کردید جایگاه خاصی در قلبمان داشته باشید،
ممنونیم که کاری کردید دیدگاهمان به زندگی تغییر کند و
ممنونیم که کاری کردید خودمان را دوست داشته باشیم:)
ممنونیم که یکسال پیشمان بودید
و به ما برای بهبودی ِروحمان کمک کردید
#مننوشت!
-درسرگُم
دیگری را به ما ترجیح میدهید؟مشکلی نداریم. مارا دوست ندارید؟مشکلی نداریم. مارا دوست دارید و نمیخواه
ما از آنچه که چهرهمان نمایان میکرد،غمگینتر بودیم.
گویی باری سنگین،کمرمان را خمیده کرده بود؛اما دیده نمیشد؛نه سنگینیِ رقت انگیزِ بار،و نه خمیده شدن کمرمان زیرِ آن.
ما هرآنچه متناقض با احوال درونیمان بود را آشکار میساختیم،و هیچگونه ترسی ازاینکه روزی فردی در مکانی،زمانی یا موقعیتی احوال باطنی مارا بفهمد نداشتیم:)
-شما،همان فرد بودید
#مننوشت!
-درسرگُم
ما از آنچه که چهرهمان نمایان میکرد،غمگینتر بودیم. گویی باری سنگین،کمرمان را خمیده کرده بود؛اما دی
زبان ها دراز و مغز ها پوچ شدند
چه کسی فکرش را میکرد روزی به چنین
مصیبتی گرفتار شویم در اینگونه زمانهای؟
ما بودیم و آنهایی که حرف سرشان نمیشد،
همان هایی که در جوابمان جز فحش و ناسزا،حرف دیگری نمیزدند،آن هایی که جز به کرسی نشاندن حرف هایشان به هر طریقی،کار دیگری نمیکردند
-ناگفته نماند که ما هم چندان خوب نیستیم:)
#مننوشت!
-درسرگُم
زبان ها دراز و مغز ها پوچ شدند چه کسی فکرش را میکرد روزی به چنین مصیبتی گرفتار شویم در اینگونه زما
تصادفی بود..
بیرون رفتن مهرشان از دلمان را میگوییم.
آنقدر ناگهانی و تعجبآور بود که دلیلش را ماه ها بعد فهمیدیم؛گویا از ما متنفر بودند،نمیدانستند ما تلاش و کششی برای علاقمند کردن ایشان به خودمان را نداریم.
#مننوشت!