eitaa logo
شبهات دانشجو
2هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
753 ویدیو
17 فایل
صفحه ای رسمی پاسخ ناب به شبهات دانشجویی 👌 جهت ارائه انتقادات ،پیشنهادات و راه ارتباطی با مدیریت کانال ↘️↘️ @Ali_akbarzade_313
مشاهده در ایتا
دانلود
✅✅جواب کامل شبهه👌👌👇👇 👈👈شواهد تاريخي نشان مي دهد كه پس از شهادت پيامبر (صلي الله عليه و آله) و توطئه ي منافقان در سقيفه بني ساعده براي غصب مقام خلافت جامعه به سويي سوق داده شده بود كه باوجود نصوص بي شمار پيرامون خلافت و جانشيني اميرالمؤمنين (عليه السلام)، مردم به بيعت با خليفه‌ي اول تن دادند و پيمان و بيعت با علي بن ابي‌طالب (عليه السلام) در روز غدير را به فراموشي سپردند⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️ تا جايي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در وضعيتي به اميرالمؤمنين (عليه السلام) پيش از رحلتشان فرمودند: يا علي اگر ياراني يافتي كه با دشمنانت بجنگي حق خود را طلب كن وگرنه خانه نشيني اختيار كن، چراكه من در روز غدير خم از مردم عهد و پيمان گرفته‌ام كه تو وصي و خليفه‌ي من و صاحب اختيار آنان بعد از من هستي. مَثل تو مثل بيت الله الحرام است كه مردم بايد سراغ تو بيايند و تو نبايد سراغ مردم بروي. و چنان گذشت اوضاع و احوال جامعه كه شرایط اقدام نظامي محقق نشد چنانچه در بيان خود اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمده است كه اگر چهل نفر يار با معرفت مي‌يافتم هرگز دست از مبارزه بر نمي‌داشتم. اما دريغ و درد كه بي وفايان آن روزگار حتي پيكر پيامبر خويش را بي غسل و كفن رها كرده و به بيعت با باطل دست دادند. و ماجراي سقيفه سر آغاز تمامي تيره روزيها و كژروي‌هايي شد كه پس از پيامبر در امت اسلام پديدار گشت از امام صادق (عليه السلام) سوال شد كه چه چيزي اميرالمؤمنين (عليه السلام) را بازداشت از اينكه مردم را به سوي خويش بخواند و براي رو ررويي با دشمنان، شمشير از نيام بر كشد؟ امام (عليه السلام) فرمودند: از آن ترسيد كه مبادا مردم مرتد شوند و ديگر شهادت ندهند كه محمد (صلي الله عليه و آله) رسول خداست همچنين امام باقر (عليه السلام) در بيان اقدام اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمودند: اگر علي (عليه السلام) عموم مردم را به پيروي از خود فرامي‌خواند آنان وظيفه داشتند دعوت او را اجابت كنند، بر اثر سر پيچي از امامي كه اطاعتش واجب است، كافر مي‌شدند؛ اما آن جناب بهتر آن ديد كه مردم آن گمراهي عدم شناخت و فرمانبري او باقي بمانند تا آنكه از اسلام برگردند و بلكي بي دين شوند. اما با اين وصف كه امام علي (عليه السلام) ياراني را نيافتند تا ايشان را ياري كنند، خود با بيعت با جور تن ندادند و سكوت اختيار نكردند. همواره در طول تاريخ مغرضان و معاندان اهل‌بيت (عليه السلام) سعي داشته اند كه 25 سال خانه نشيني اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در قالب سكوت ايشان و رضايت و مشاركت ايشان در امور خلفاء جلوه دهند تا به اين وسيله به باطل رنگ و لعاب حق بزنند. اميرالمؤمنين عليه السلام در مقابل اين تجاوز غاصبانه مسئوليت خويش را چنين ايفا كردند: پس از فراقت از مراسم تدفين پيامبر گرامي اسلام كه تنها يار دلنشين ايشان بود بنا به سفارش خود پيامبر صلي الله عليه و آله به جمع آوري قرآن پرداختند در مدت سه روز اين مهم انجام گرفت و بديسان آيات شريفه و گرانقدر قرآن كه اينجا و آنجا پراكنده بود در يك مجلد و يكجا به دست مبارك ايشان نوشته شد. اميرالمؤمنين عليه السلام مي دانستند كه اگر در چنين شرايطي دست به شمشير برند نهال نو پاي اسلام كه ثمره ي 23 سال تلاش پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بوده است از جا كنده مي شود. از جمله در همان ايام نخست پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله شبانه با اهل كساء (حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين) به درب خانه مهاجرين و انصار مي رفتند و بر آنان اتمام مي نمودند از جمله از زبان ايشان مي شنويم كه مي فرمودند: «فاطمه را با خود بردم.دست حسن و حسين را گرفتم آنان را نسبت به حقانيت خويش سوگند دادم و ايشان نيز به آن اعتراف كردند . ايشان را به يا ري طلبيدم اما جز چهار نفر دعوت مرا اجابت نكرد آن چهار نفر عبارت ب.دند از سلمان ابوذر مقداد و زبير.» در بررسي هاي به عمل آمده در كتب معتبر و منابع شيعه و حتي اهل سنت از اقدامات حضرت علي عليه السلام در مقابل غاصبين خلافت زياد نقل شده است چنانچه حتي خود مفسرين اهل تسنن از جمله ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه ي خود خطبه هايي از حضرت را نقل مي كند كه بيانگر اين حقيقت است كه ايشان در مقابل خلفاي سكوت نكردند و با ايشان بيعت ننمودند. از جمله در خطبه ي شقشقيه كه مورد اتفاق همه ي مسلمانان مي باشد كه حضرت چگونه به احقاق حق خويش و افشاگري اصحاب سقيفه پرداخته اند. منبع: اقتباس و تلخيص از الغدير، ج 1، ص 163 تا 166؛ فرائد السمطين، باب 78، سمط اوّل. 📎 📎 📎 ✅کپی با ذکر منبع بلامانع است👇👇👇 @x_shobhe313
✅✅پاسخ کامل شبهه👌👌👌 بر خلاف تصوّر و ادعای مضحکی که شبهه افکنان در خصوص جایگاه زن در فرهنگ اسلامی ترویج و تبلیغ می نمایند، به طور قطع و یقین می توان گفت اگر زن در اندیشۀ اسلامی جایگاهی رفیع تر از مرد نداشته باشد، بی گمان ارزش او کم تر از جامعۀ مردان نخواهد بود. در واقع برخلاف تصور و ادعای شبهه افکنان در فرهنگ اسلامی ملاک و معیار ارزش گذاری اقشار جامعه نه تنها جنسیت مذکر و مؤنث نیست؛ بلکه شاخص، تقوا و پرهیزکاری است، شاخص مهمی که مراتب و جایگاه افراد را در حیات مادی و معنوی رونق و ارتقاء می بخشد. این مطلب موضوعی است که در اصلی ترین منبع فرهنگ و اندیشۀ اسلامی یعنی قرآن کریم این چنین به آن اشاره شده است: 1. نکوهش بینش جاهلی↘️↘️ فرهنگی که بر جامعۀ عصر نزول حاکم بود، فرهنگی در اوج انحطاط و پستی بود، جامعه زنان چنان زبون و بی مقدار به حساب می آمدند، که حتّی وقتی کسی صاحب دختر می شد آن چنان دگرگون و احساس سرخوردگی می کرد که دوست می داشت، دختر خود را زنده زنده در گور بگذارد؛ قرآن کریم بر این باورهای غلط و غیر انسانی خط بطلان کشیده و رفتار آنان را محکوم می کند. (وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کظیمٌ یتواری منَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَیمْسِکهُ عَلی هُونٍ أَمْ یدُسُّهُ فِی التُّرابِ أَلا ساءَ ما یحْکمُون)[1]؛ «در حالی که هرگاه به یکی از آن ها بشارت دهند دختر نصیب تو شده، صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه می شود و به شدّت خشمگین می گردد به خاطر بشارت بدی که به او داده شده، از قوم و قبیله خود متواری می گردد (و نمی داند) آیا او را با قبول ننگ نگهدارد، یا در خاک پنهانش کند؟! چه بد حکم می کنند.» 2. جنسیت ملاک ارزش گذاری نیست!↘️ جنسیت و رنگ افراد نقش و تأثیری در ارزش گذاری افراد ایفا نمی نماید، چرا که خدای متعال میزان اعتبار و ارزش افراد را پایبندی آن ها به موازین دینی و اخلاقی معرفی می فرماید: (یا أَیهَا النَّاسُ إِنا خلَقْناکمْ منْ ذَکرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ(؛[2] «ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بی تردید، خداوند دانای آگاه است.» علامه طباطبایی ذیل این آیۀ شریفه می نویسد: «مردم از این جهت که مردمند همه با هم برابرند، و هیچ اختلاف و فضیلتی در بین آنان نیست، و کسی بر دیگری برتری ندارد، و اختلافی که در خلقت آنان دیده می شود که شعبه شعبه و قبیله قبیله هستند تنها به این منظور در بین آنان به وجود آمده که یکدیگر را بشناسند، آن مزیتی که مزیت حقیقی است و آدمی را بالا می برد، و به سعادت حقیقیش که همان زندگی طیبه و ابدی در جوار رحمت پروردگار است می رساند، عبارت است از تقوی و پروای از خدا».[3] 3. کرامت مساوی برای زن و مرد↘️↘️ برخلاف تبلیغات و سیاه نمایی هایی که شبهه افکنان در مورد جایگاه زنان در اسلام تبلیغ می کنند، این آیین برای این قشر از جامعه انسانی، بدون هیچ گونه تفاوتی با جنس مرد ارزش و امتیاز قائل است. برای نمونه خدای متعال در قرآن کریم وقتی در مقام بیان کرامت انسان آیه ای را بیان می کند، بدون هیچ تفاوتی در جنسیت افراد و با آوردن لفظ عام «بَنی آدَمَ» زن و مرد را صاحب کرامت معرفی می فرماید: (وَ لَقَدْ کرَّمْنا بَنی آدَمَ(؛[4] «و هر آینه فرزندان آدم را گرامی داشتیم.» مرحوم طبرسی در جوامع الجامع ذیل این آیه شریف این چنین بیان می دارد: «آثار گرامی داشتن خداوند بنی آدم را این است که به آنان عقل و خرد داده تا بیندیشند و نیروی تشخیص خوب از بد را عنایت فرموده، و به صورت زیبا و اندام موزون آن ها را خلق کرده و تدبیر امر معاش و معاد به آنان ارزانی فرموده، و ایشان را بر تمام آنچه در زمین قرار دارد تسلّط داده و همه موجودات زنده را مسخّرشان ساخته است.»[5] منابع : [1] نحل / 58-59. [2] حجرات / 13. [3] المیزان، علامه طباطبائی، مترجم: موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374 ش، ج 18، ص 490. [4] اسراء / 77. [5] جوامع الجامع، طبرسی فضل بن حسن، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1377 ش، ج 3، ص 479 📎 📎 📎 ✅کپی با ذکر منبع بلامانع است👇👇👇 @x_shobhe313.
✅✅پاسخ کامل به شبهه👌👌👇👇 چند پاسخ در جواب این شبهه می توان ارائه کرد:↘️↘️↘️↘️↘️ 1. در پاسخ به شبهه باید گفت تشریع این حکم نه تنها موجب ظلم و اجحاف در حق دختران نیست، بلکه تدبیر حکیمانه و هوشمندانه است که زمینۀ خیرات و برکات فراوانی در زندگی دختران شده است؛ چرا که عموماً پدر به علت علاقه شدید به فرزندش مصالح دختر خود را مدنظر قرار می دهد، در واقع این نوع اعمال مدیریت و ولایت موجب شده است تعداد کثیری از دختران از طمع و هوس بازی نظر بازان و شهوت بازان در امان باشند، چرا که این ولایت و سرپرستی همچون فیلتر بسیار خوبی بوده که مانع نفوذ ویروس های شیطانی و مخرب شده است، این در حالی است که اگر این نظارت و مدیریت از زندگی دختران برچیده می شد، به طور قطع و یقین لطمات و آسیب های پیش روی آن ها قابل حد و شمارش نبود. شاید این چنین اشکال وارد شود که برخی از والدین با سوء مدیریت خود برخی از فرصت های خوب را از دخترانشان سلب کرده که در جواب می گویم؛ آن چه در این مسئله باید به آن توجه داشت این است که، سوء تدبیر برخی افراد را نباید به کل جامعه والدین سرایت داد، در ثانی عدم ولایت و مدیریت برخی افراد موجب کنار گذاشتن یک قانون خوب نیست. 2. این حکم اسلامی ویژه دخترانی است که دوشیزه بوده و سابقۀ ازدواج قبلی نداشته اند، بنابراین اگر دختری قبلاً ازدواج کرده و با همسرش رابطه زناشویی داشته برای ازدواج بعدی خود نیازمند به اجازه پدر یا جد پدری نیست، چه بسا علت آن که دختری که قبلاً ازدواج کرده نیازمند اجازه پدر در ازدواج بعدی نیست، تجربه و بلوغ فرهنگی، اجتماعی، فکری، و مدیریتی باشد که در ادامه زندگی برای او تحصیل شده است. 3. این اجازه به معنای امکان اجبار دختر توسط پدر به ازدواج با فرد خاصی نیست؛ زیرا رضایت دختر از شروط لازم برای ازدواج بوده و بدون آن عقد صحیح نیست. به این ترتیب اگر دختری بدون رضایت به عقد ازدواج پسری در آید این ازدواج صحیح نبوده و آن ها زن و شوهر یکدیگر به شمار نمی آیند. 4. با این وجود در میان برخی از فقها در مورد لزوم اذن پدر در ازدواج دختر باکره ای که به سن رشد رسیده و به اندازه کافی از قدرت تشخیص برخوردار است و از طرفی ولی او نیز از کفایت لازم برخوردار نیست اختلاف نظر وجود دارد.[1] منبع : [1] حقوق زنان، برابری یا نابرابری، زهرا آیت اللهی، دفتر نشر معارف، قم، 1395 ش، ص 194. 📎 📎 📎 ✅کپی با ذکر منبع بلامانع است👇👇👇 @x_shobhe313
✅✅پاسخ کامل شبهه 👌👌👇 در نظر اندیشمندان شیعه، امامت منتخب الهی و امام حافظ شریعت و پاسخگوی تمام نیازهای دینی است. پس امامت مقامی است انتصابی و نصب امام حق خداوند است همانگونه که نبوت نیز مقامی است انتصابی و تعیین پیامبر حق و شأن خداوند است. معرفی امام از سوی پیامبر(ص) رأی شخصی او نبوده بلکه به فرمان خداوند انجام می‎گیرد، پس نصّ پیامبر همان نصّ و معرفی خداوند است.[1] ولی اهل سنت، راه تعین امام را منحصر در نصّ شرعی نمی‎دانند؛ زیرا طبق دیدگاه آنها امامت انتصابی نیست و مسلمانان خود می‎توانند امام و جانشین پیامبر را انتخاب کنند، مثلاً از طریق «بیعت اهل حلّ و عقد» و «غلبه قهر‎آمیز نظامی، مقصود از بیعت اهل حلّ و عقد آن است که گروهی از بزرگان و شخصیت‎های برجسته اجتماعی امامت شخصی را بپذیرند، البته حد نصاب خاصی برای تعداد بیعت کنندگان وجود ندارد لذا اگر تنها یکی از اهل حلّ و عقد با شخصی بیعت کند برای ثبوت امامت او کافی است. هم چنین برخی از علمای اهل سنت معتقدند که اگر شخصی با بکارگیری نیروی نظامی و توسل به زور بر مسند حکومت نشست، امامت امت اسلامی برای او ثابت می‎شود حتی اگر او شخصی فاسق، ظالم یا جاهل باشد.[2] اما از دیدگاه شیعه، امامت یک مقام دنیوی، همانند مقام پادشاهان و سران حکومتها نیست بلکه منصبی الهی است که مسئولیت خطیر رهبری امت اسلامی و حفظ شریعت را بر عهده دارد، و شخصی شایسته این منصب است که ویژگی‎های متعددی مانند عصمت و علم خدادادی در او جمع و در همه خصائل و فضایل معنوی بر دیگران برتر باشد، چگونه می‎توان پذیرفت که منصب جانشین پیامبر(ص) با همه عظمت و اهمیت آن، با بیعت تنها یک نفر از سرکردگان قوم (اهل حلّ و عقد) معین گردد؟ و عقل سلیم چگونه رضایت می‎دهد که انسان فاسق و فاجری که با توسل به زور و ارعاب و قتل و کشتار بر مسند حکومت تکیه زده است، جانشین پیامبر(ص) تلقی شود؟ دلایل لزوم نصب امام از جانب خداوند 1. برهان عصمت یکی از شرایط لازم احراز مقام امامت، عصمت است، از طرف دیگر، عصمت از اوصافی است که تشخیص آن برای مردم ممکن نیست؛چون امری درونی و پنهانی است که تنها خداوند از آن آگاهی دارد، بنابراین تنها راه ثبوت امامت، وجود نصّ (معرفی پیامبر(ص) از جانب خدا) است.[3] 2. سیره پیامبر(ص) رجوع به سیره پیامبر(ص) بیانگر این نکته است که آن بزرگوار نسبت به سرنوشت مسلمانان حساسیت فراوان نشان می‎داد،بدیهی است که مساله خلافت و امامت از مسائل مهم و سرنوشت‎ساز می‎باشد، به همین دلیل پیامبر اکرم(ص) هر گاه برای حضور در غزوات و مانند آن مدینه را ترک می‎کرد، جانشین برای خود تعیین می‎نمود، چنانچه در غزوه،‌ تبوک، علی ـ علیه‎السلام ـ را به عنوان جانشین خود انتخاب کرد. با این حال چگونه ممکن است پیامبرگرامی(ص) کسی را به عنوان خلیفه پس از وفات خود تعیین نکرده باشد؟[4] معلوم است که آن حضرت امام و جانشین بعد از خود را مشخص کرده است، امکان ندارد رسول خدا از چنین امر حیاتی غفلت ورزیده باشد، چنانکه خلفای بعدی به هنگام مرگشان به فکر تعیین جانشین بعدی بودند، ابابکر عمر را نصب کرد، و عمر به شورای 6 نفره واگذار کرد، چگونه پیامبر اقدام به چنین کاری ننموده است، لذا معتقدیم که پیامبر چنین کاری را کرده و در موارد مختلف به ویژه در غدیرخم، علی ـ علیه‎السلام ـ را به عنوان جانشین خود تعیین فرمود.[5] 3. امامت عهدی الهی طبق آیه شریفه «لا ینال عهدی الظالمین»[6] عهد من هرگز به مردم ستمکار نخواهد رسید، امامت عهد الهی و یکی از مناصب عالیه الهی است، و اختیار آن صرفاً در دست خداست، و هر کسی که لایق این مقام دانست، به او عطا می‎نماید همانند نبوت که زمام امرش در دست خداست. «اللهُ أعلم حیث یجعل رسالته»[7] خدا بهتر می‎داند که در کجا رسالت خود را مقرر دارد.[8] 4. برهان لطف نصب امام از جانب خداوند مقتضای لطف الهی است و ترک لطف قبیح است، و خداوند از هر نوع فعل ناروایی پیراسته است.[9] 5. برهان رحمت به نص قرآن کریم، خداوند اظهار رحمت به بندگان را به خود لازم کرده است، چنانکه می‎فرماید: «کتب ربّکم علی نفسه الرحّمه»[10] شکی نیست که وجود امام از مظاهر و جلوه‎های بارز رحمت خداوندی است. [1] . ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، عقائد استدلالی، ج2، ص 115؛ و سعیدی‎مهر، محمد، کلام اسلامی، قم،‌کتاب طه 1381، ج2، ص150 ـ 154. [2] .ر.ک: جرجانی، شرح المواقف، ج 8، صص 351 و 354؛ و تفتازانی، شرح المقاصد، ج5، ص 233، طریق سوم از طرق انعقاد امامت. [3] . ر.ک: سعیدمهر، کلام اسلامی، ‌ج2. [4] . ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی [5] .ر.ک: طاهری، حبیب‎الله، درسهایی از علم کلام، 1381، ج2، صص 69 [6] .بقره/ 124 [7] .انعام/ 124 [8] .ر.ک: دکتر طاهری، همان. [9] .ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی همان. [10] .انعام/ 54 📎 📎 📎 ✅کپی با ذکر منبع بلامانع است👇👇👇 @x_shobhe313
✅✅پاسخ کامل شبهه👌👌👇👇 از جمله بهترین جواب هایی که می توان به این شبهه قرآنی داد، پاسخ علامه طباطبائی(ره) ذیل این آیه شریفه است که می نویسد:(2) ظاهر جمله مورد بحث یعنی جمله (وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها) این است که می خواهد بیان کند که همسر آدم از نوع خود آدم بود، و انسانی بود مثل خود او، و این همه افراد بی شمار از انسان، که در سطح کره زمین منتشر شده اند، همه از دو فرد انسان مثل هم و شبیه به هم منشأ گرفته اند، و بنا براین حرف «من» من نشویه خواهد بود، و جمله مورد بحث همان نکته ای را می رساند که آیات زیر در صدد افاده آن است: (وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ أَزْواجاً لِتَسْکنُوا إِلَیها وَ جَعَلَ بینَکمْ موَدَّةً وَ رَحمَةً)[3]؛ (وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ أَزْواجاً وَ جَعَلَ لَکمْ مِنْ أَزْواجِکمْ بَنِینَ وَ حَفَدَةً([4]؛ (فاطِرُ السماواتِ وَ الْأَرْض، جَعَلَ لَکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ أَزْواجاً، وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً یذْرَؤُکمْ فِیهِ([5]؛ برخی از روایات نیز به طور صریح این چنین بینش و نگاهی را در خصوص خلقت زن مورد تردید و انکار قرار داده است: زرارة بن اعین روایت کرده که از امام صادق(ع) در ارتباط با چگونگی آفرینش حضرت حوّا (، پرسشی به عمل آمده و به ایشان عرضه شد که افرادی معتقدند، پروردگار، حوا را از پایین ترین استخوان های دنده سمت چپ آدم خلق کرد! 👈👈👈امام در پاسخ فرمودند که خداوند از این کار، پاک و منزه است! آیا فردی که چنین اعتقادی دارد، بر این پندار است که خداوند، توانایی آن را نداشته تا همسری برای آدم بیآفریند که از دنده های او نباشد، تا این ابهام برای یاوه گویان ایجاد نشود که آدم با قسمتی از بدن خودش ازدواج کرد؟! این چه باوری است که برخی بدان معتقدند؟! پروردگار، خودش بین ما و ایشان قضاوت کند!»(6) منابع: [1] نساء / 1. [2] المیزان، ج 4، ص 216. [3] روم / 21. [4] نحل / 72. [5] شوری / 11. [6] من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413 ق، ج 3، ص 379، ح 4336 📎 📎 📎 ✅کپی با ذکر منبع بلامانع است👇👇👇 @x_shobhe313
✅✅پاسخ کامل شبهه👌👌👇👇 دیه ای که در خصوص قتل غیری عمدی زن و مرد گرفته می شود به هیچ وجه «بهای خون» انسان نیست؛ چرا که ارزش خون انسان ها چه از جنس زن باشند و چه از جنس مرد را نمی توان با مال ومنال دنیا مقایسه کرد؛ چرا که خداوند متعال زن و مرد را از یک جنس خلق کرده است. (خَلَقَکمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَة(؛[14] «او شما را از یک نفس آفرید.» با این فرض که دیه برای جبران خسارت وارده به «مجنی علیه» یا خانواده اوست، گفته می شود از آن جا که مرد نقش بیش تر و مؤثرتری در زندگی اقتصادی دارد، و از بین رفتن و یا صدمه دیدن او لطمه بیش تری به اقتصاد خانواده وارد می آورد، به ویژه که در نظام حقوق اسلام، اداره خانواده و مسئولیت تأمین معیشت آن با مرد است. بنابراین دیه او باید بیش تر باشد. از این منظر تفاوت دیه زن و مرد، هرگز به معنای پائین تر بودن ارزش زن نیست، بلکه بدان دلیل است که تبعات از دست دادن مرد یا صدمه دیدن او از لحاظ اقتصادی بیش تر از زن است، و حال که قرار است این ضایعه به صورت مادی جبران شود، و در واقع تحت عنوان دیه خسارت داده شود، و طبعاً این تفاوت وضع باید در نظر گرفته شود. از آن جا که حکم شرعی و قانونی با توجه به وضع غالب تعیین می شود، وضع غالب این است که مرد تأمین کننده هزینه خانواده و دارای نقش مؤثرتر در وضع اقتصادی و مالی است، بنابراین خسارت قابل پرداخت به او یا خانواده اش تحت عنوان دیه بیش تر از آن تعیین شده است. و امروز بیش تر صاحب نظران با این تبیین تفاوت دیه زن و مرد را توجیه می کنند. 📎 📎 📎 ✅کپی با ذکر منبع بلامانع است👇👇👇 @x_shobhe313
✅✅پاسخ کامل شبهه 👌👌👇👇 اولاً: اطلاق صیغه جمع بر مفرد یا بر تثنیه (دو نفر) تازگى ندارد، و در ادبیات عرب و قرآن موارد زیادى از آن را مى‌توان دید. در توضیح آن باید گفت که: بسیار می‌شود که به هنگام بیان یک قانون، با تنظیم یک عهدنامه، حکم به صورت کلى و به صیغه جمع آورده مى‌شود، و مثلاً در عهدنامه چنین مى‌نویسند که مسئول اجراى آن امضاگنندکان عهدنامه و فرزندان آن‌ها هستند، در حالى که ممکن است یکى از دو طرف تنها یک یا دو فرزند داشته باشد، این موضوع هیچ گونه منافاتى با تنظیم قانون و با عهدنامه به صورت جمع ندارد. خلاصه این که ما دو مرحله داریم: یکى مرحله قرارداد، دیگرى مرحله اجرا. در مرحله قرارداد گاهى الفاظ به صورت جمع ذکر مى‌شود تا بر همه مصادیق تطبیق گردند، ولى در مرحله اجرا ممکن است مصداق، منحصر به یک فرد باشد و این انحصار در مصداق منافاتى با کلى بودن مسئله ندارد. به عبارت دیگر پیغمبر(ص) موظف بود طبق قراردادى که با مسیحیان نجران بسته بود همه فرزندان و زنان خاص خاندانش و تمام کسانى که به منزله او بودند را به همراه خود به مباهله ببرد، ولى اینها مصداقى جزء دو فرزند و یک زن یک مرد نداشت. ثانیاً: مقصود نهایى از این نفرین این بود که یکى از دو طرف با همه نفراتش از صغیر و کبیر و مرد و زن براى همیشه هلاک گردد، مفسرین هم اتفاق دارند و روایات هم معتقدند، تاریخ هم مؤید است که رسول اکرم(ص)، وقتى براى مباهله حاضر مى‌شدند احدى به جز على، فاطمه، حسن و حسین را با خود نیاورد؛ پس از ناحیه آن جناب کسى حضور نداشت مگر دو نفر، دو فرزند و یک زن و با آوردن اینان رسول اکرم(ص) امر پروردگارش را امتثال نمودند. ثالثاً: مراد از لفظ آیه چیزى است، و مصداقى که حکم آیه به حسب خارج منطبق بر آن است چیزى دیگر، و این بار اول نیست که خداوند حکم یا وعده را که بر حسب خارج بر یک نفر منطبق است به طور دسته جمعى حکایت مى‌کند، مثلاً: درباره شخص واحدى که گفته بود خدا فقیر است و من توانگرم، به صورت دسته جمعى فرموده: «شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِکَهُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِمًا بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیم‏؛ خدا که همواره به عدل قیام دارد گواهى مى‏‌دهد که جز او هیچ معبودى نیست و فرشتگان [او] و دانشوران [نیز گواهى مى‏‌دهند که‏] جز او که توانا و حکیم است هیچ معبودى نیست». در پاسخ شخص واحدى که پرسیده بود چه چیزى را انفاق کنیم؟ به صورت دسته‌جمعى فرمود: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فیهِما إِثْمٌ کَبیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما وَ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ اْلآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ» و از این قبیل آیات بسیارى وجود دارد که به لفظ جمع نازل شده است در حالى که مصداق خارجى آن به حسب شأن نزول فرد معینى است. در نهایت هم اینکه برخى از اهل سنت سعى کرده‌اند بگویند که ابوبکر نیز جزء این افراد بوده است🤯😳😳🤦‍♂ پاسخ: با توجه به اسناد تاریخى و روایاتى که از هر دو گروه شیعه و سنى نقل شده است که تنها مرد حاضر در این مباهله به همراه پیامبر اکرم،(صل الله علیه و آله) امیرالمومنین على(علیه السلام) بوده است، چنین ادعاها و روایاتى کاذب و جعلى است. 📎 📎 📎 ✅کپی با ذکر منبع بلامانع است👇👇👇 @x_shobhe313
✅✅پاسخ کامل شبهه👌👌👇👇 نکته اول: این همه تخریب و هجمه در خصوص قانون ارث در آیین مقدس اسلام در حالی به آن دامن زده می شود که قبل از ظهور اسلام یا به زن ارث نمی دادند، سهم قطعی نداشت، ولی آیین مقدس اسلام نه تنها این حقّ را برای جامعه زنان به رسمیت شناخت، بلکه برای آن قانون وضع کرده و همگان را ملزم به رعایت آن حق نمود: (لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا تَرَک الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا تَرَک الْوالِدان وَ الْأَقرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کثُرَ نَصیباً مَفْرُوضاً([16]؛ «برای مردان، از آن چه پدر و مادر و خویشاوندان از خود بر جای می گذارند، سهمی است؛ و برای زنان نیز، از آن چه پدر و مادر و خویشاوندان می گذارند، سهمی؛ خواه آن مال، کم باشد یا زیاد؛ این سهمی است تعیین شده و پرداختنی.» این آیه در حقیقت گام دیگری برای مبارزه با عادات و رسوم غلطی است که زنان و کودکان را از حقّ مسلم خود محروم می ساخت، و بنا بر این مکمل بحث هایی است که در آیات سابق گذشت، زیرا اعراب با رسم غلط و ظالمانه ای که داشتند زنان و فرزندان خردسال را از حقّ ارث محروم می ساختند، آیه روی این قانون غلط خط بطلان کشیده و گفت: " مردان سهمی از اموالی که پدر و مادر و نزدیکان بجای می گذارند دارند و زنان هم سهمی خواه کم باشد یا زیاد" بنا بر این هیچ یک حق ندارد که سهم دیگری را غصب کند.[17] نکته دوم: این چنین نیست که همواره ارث زن نصف مردان باشد، از این رو در برخی موارد زن بیش از مرد یا مساوی با او ارث می برد، در ادامه به برخی از این موارد اشاره می کنیم. یک). هنگامی که فردی بمیرد و دارای یک دختر و یک پدر باشد. در این صورت دختر میت 2/1(یک دوم) یا همان نصف از اموال را ارث می برد در حالی که به پدر میت 6/1(یک ششم) تعلق می یابد. دو). اگر زن در نسبت از مرد به میت نزدیک تر باشد از اموال میت ارث می برد و حال آن که مرد اصلا ارث نمی برد. مثلا میت فقط یک دختر و یک برادر داشته باشد که در این صورت همه اموال به دختر می رسد و برادر هیچ ارثی نمی برد. نکته سوم: محققان حکمت تعلق دو برابر سهم الارث مردان بر زنان را این چنین توجیه کرده اند که نفقه زن یعنی هزینه مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، همسر، از زمان عقد تا پایان عمر و هم چنین نفقه فرزندان از آغاز تولد تا سن خودکفایی، بر عهده مرد گذاشته شده است و مردان نسبت به اعضای خانواده خویش دارای وظایف اقتصادی هستند، و سالیان طولانی می بایست بخش مهمی از اموال خود را صرف همسر و فرزندان نمایند، علاوه بر آن پسران با ازدواج موظف به پرداخت مهریه می شوند، بنابراین ارادۀ الهی بر این امر تعلق گرفته تا این که به گونه ای کمبود دریافتی مرد و بار سنگین اقتصادی او جبران شود.[18] منابع: [16] نساء / 7. [17] تفسیر نمونه، مکارم شیراز ی و جمعی از نویسندگان، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1371 ش، ج 3، ص 274. [18] حقوق زنان برابری یا نابرابری، زهرا آیت اللهی، ص 357 📎 📎 📎 ✅کپی با ذکر منبع بلامانع است👇👇👇 @x_shobhe313
ادامه جواب شبهه بالا👆👆 11- امام علی حلال مشکلات علمی آگاهان از تاریخ اسلام در عصر خلفا مى دانند که على(علیه السلام) همواره پناهگاه علمى امت بود، تا آن جا که بارها خلیفه دوّم این جمله را تکرار کرد: «لَوْلَا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ». و در تعبیر دیگرى گفت: «اَللَّهُمَّ لَا تُبْقِنِی لِمُعْضَلَةٍ لَیْسَ لَهَا إبْنُ أَبِیطَالِبٍ»؛ (خداوندا! مرا زنده مگذار هرگاه مشکلى پیش آید و على[علیه السلام] براى حل آن نباشد). و در تعبیر دیگر: «لَا اَبْقَانِیَ اللهُ بِأَرْضٍ لَسْتَ فِیهَا یَا أَبَا الْحَسَنِ»(43)؛ (اى أبو الحسن! خداوند مرا در سرزمینى که تو در آن نیستى زنده مگذارد). این مطلب به اندازه اى واضح بود که به گفته «ذهبى» در «التفسیر و المفسّرون» این جمله به صورت ضرب المثلى در میان مردم درآمد که هر کجا در مطلبى در مى ماندند و شخص مورد نظر براى حل نبود مى گفتند: «قَضِیَّةٌ وَ لَا أَبَا حَسَنٍ لَهَا»(44)؛ (این حادثه اى است که ابو الحسن براى حل آن نبود).(45) پی نوشت ها (منابع ): 1 . مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۲۳۲؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۱۶۵٫ 2. احقاق الحقّ، ج ۴، ص ۲٫ 3 . مائده (۵)، آیه ۵۵٫ 4 . در المنثور، ج ۲، ص ۲۳۹ و… 5 . شوری (۴۲)، آیه ۲۳٫ 6. احیاء المیت بفضائل اهل البیت(ع)، ص ۲۳۹؛ در المنثور، ج ۶، ص ۷؛ جامع البیان، ج ۲۵، ص ۱۴؛ مستدرک حاکم، ج ۲، ص ۴۴۴؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۱۹۹ و… 7 . احزاب (۳۳)، آیه ۳۳٫ 8 . صحیح مسلم، ج ۲، ص ۳۳۱٫ 9 . بقره (۲)، آیه ۲۰۷٫ 10 . المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۴٫ 11 . شرح ابن ابی الحدید، ج ۱۳، ص ۲۶۲٫ 12 . مسند احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۳۴۸٫ 13 . تاریخ الامم و الملوک، ج ۲، ص ۹۹ـ۱۰۱٫ 14 . مسند احمد، ج ۱، ص ۱۸۵٫ 15 . صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۲۰٫ 16 . سنن ترمذی، ج ۵، ص ۵۹۶٫ 17 . المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۵۰٫ 18 . المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۴ و… . 19 . الامام علی بن ابی طالب، ص ۴۳٫ ۲۳ . فی رحاب علی،؟؟؟ 20 . المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۵۵۰، ح ۶۰۴۴٫ 21 . مشهد الإمام علی(ع) فی النجف، ص ۶٫ 22 . المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۸۳؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۲۰۹ و تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۱۱٫ 23 . عبقریة الامام علی(ع)، ص ۴۳٫ 24 . علیّ امام الأئمة، ص ۹٫ 25 . عبقریة الامام علی، ص ۴۳٫ 26 . مسند احمد، ج ۵، ص ۶۶۲، ح ۱۹۷۹۶؛ کنز العمال، ج ۱۱، ص ۶۰۵، ح ۲۳۹۲۴ و… . 27 . شرح ابن ابی الحدید، ج ۳، ص ۲۶۰٫ 28 . علی امام الأئمة، ص ۱۰۷٫ 29 . تذکرة الخواص، ص ۴۶٫ 30 . عبقریة الامام علی، ص ۲۹٫ 31 . سجع الحمام فی حکم الامام، ص ۱۸٫ 32 . عبقریة الامام علی، ص ۱۵٫ 33 . مناقب خوارزمی، ص ۴۰٫ 34 . صحیح ترمذی، ج ۵، ص ۶۳۷٫ 35 . المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۲۷٫ 36 . مسند احمد، ج ۵، ص ۲۶؛ مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۱۰۱٫ 37 . تاریخ ابن عساکر، ج ۵، ص ۶۲؛ اسد الغابة، ج ۴، ص ۲۲٫ 38 . تاریخ ابن عساکر، ج ۳، ص ۳۶؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۱۱۳ و طبقات ابن سعد، ج ۲، ص ۱۰۲٫ 39 . مسند احمد، ج ۱، ص ۳۲۸ و… 40 . عبقریة الامام علی، ص ۱۹۵٫ 41 . شرح ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۷٫ 42 . مستدرک حاکم، ج ۲، ص ۳۶۶؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۸۴؛ کنز العمال، ج ۶، ص ۴۰۷؛ تاریخ بغداد، ج ۱۳، ص ۳۰۲ و… 43. مرحوم «علامه امینى» (الغدیر، همان، ج 3، ص 142). 44. التفسیر و المفسّرون، همان، ج 1، ص 89. 45. پیام امام امیر المؤمنین(علیه السلام)‏، مکارم شیرازى، ، ج 5، ص 613. 📎 📎 📎 ✅کپی با ذکر منبع بلامانع است👇👇👇 @x_shobhe313
جواب کامل شبهه 👌👌👇👇 اندیشمندان درباره آغاز پیدایش تشیع، نظرهاى متفاوتى دارند که آن را به طورکلى به دو دسته مى توان تقسیم کرد: الف نویسندگان و پژوهش گرانى که میگویند تشیع پس از رحلت پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)ایجاد شده است. اینان خود چند دسته اند: 1. گروهى مى گویند تشیع در روز سقیفه پدید آمده است، همان روزى که گروهى از بزرگان صحابه با صراحت گفتند: على(علیه السلام) اولى به امامت و خلافت است.[1] 2. دسته دوم، پیدایش شیعه را به اواخر خلافت عثمان مربوط مى دانند و انتشار آراى عبدالله بن سبا در این زمان را به پیدایش تشیع ربط مى دهند.[2] 3. گروه دیگرى معتقدند شیعه در روز فتنه الدار(روز قتل خلیفه سوم)پدید آمده است. 4. دسته چهارم معتقدند که تشیع پس از ماجراى حکمیت تا شهادت على(علیه السلام)به وجود آمده است.[3] 5. دسته پنجم نیز آغاز تشیع را به واقعه کربلا و شهادت امام حسین(علیه السلام)ربط مى دهند.[4] ب در مقابل این ها، پژوهش گرانى معتقدند که تشیع در عصر رسول خدا(صلى الله علیه وآله)ریشه دارد. از میان دانشمندان شیعه، مرحوم کاشف الغطا،[5] شیخ محمدحسین مظفر،[6] محمدحسین زین عاملى [7]و از میان علماى اهل سنت، محمد کرد على مى گویند: شمارى از صحابه در عصر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)به شیعه على معروف[8] بودند. با توجه به این نظرها مى توان گفت ایام سقیفه، اواخر خلافت عثمان، جنگ جمل، حکمیت و حادثه کربلا از دوره هاى اثر گذار بر تاریخ تشیع است. بررسى احادیث نبوى نشان مى دهد که واژه شیعه پیش از همه از زبان رسول خدا، محمد مصطفى(صلى الله علیه وآله) در احادیث متعددى براى نامیدن دوستداران على(علیه السلام) به کار رفته است. اینک به این موارد اشاره مى کنیم که همه آن ها در منابع اهل سنت آمده است. مسعودى نوشته است: عباس بن عبدالمطلب مى گوید: «روزى نزد رسول خدا(ص)بودیم که ناگهان على بن ابى طالب(ع) وارد شد. همین که چشم پیامبر(ص)به على(ع)افتاد، فرمود: عمو، به خدا سوگند! خداوند او را بیش از من دوست دارد. هیچ پیامبرى نیست مگر این که اولادش از صلب خود اوست، ولى اولاد من پس از من، از نسل على هستند...».[9] پیامبر اکرم(ص) به على(ع) فرمود: «خدا گناهان شیعیان و دوستداران شیعیان تو را بخشیده است».[10] پیامبر اسلام(ص)در حدیثى طولانى درباره فضایل على(علیه السلام) به دخترش فاطمه(علیها السلام)مى فرماید: «یا فاطمه! على و شیعیان او رستگاران فردا هستند».[11] هم چنین رسول اکرم(ص)فرمود: «یا على ! خدا، گناهان تو، خاندانت و شیعیان و دوستداران شیعیانت را بخشیده است…».[12] حتى روایاتى نیز از رسول اکرم(ص) درباره بعضى شیعیان از زبان مخالفان شیعه نقل شده است. براى نمونه، عایشه درباره حجر بن عدى نقل کرده است: «معاویه! هنگامى که حجر و یارانش را مى کشتى، حلمت کجا رفته بود؟ آگاه باش که از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: جماعتى در محلى به نام «مرج عذرا» کشته مى شوند که اهل آسمان ها براى قتل آنان خشمگین مى شوند.»[13] چون این احادیث انکار شدنى نیستند و محدثان بزرگ اهل سنت آن را نقل کرده اند، بعضى نویسندگان اهل سنت به تأویل نارواى آن دست زده اند. ابن ابى الحدید مى گوید: «منظور از شیعه که در روایات متعدد، به آنان وعده بهشت داده شده است، کسانى هستند که به برترى على(علیه السلام) بر همه خلق قایل هستند. بنابراین، براساس احادیث موجود، پیش از همه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نام شیعه را بر دوستداران على(علیه السلام)گذاشته است و حوادث دیگرى مانند: سقیفه، جنگ جمل، حکمیت و واقعه کربلا بر گسترش این واژه و آموزه هاى تشیع تأثیر داشته اند. منابع : 1یعقوبى گفته است: شمارى از بزرگان صحابه از بیعت با ابوبکر خوددارى کردند و گفتند: على(علیه السلام) اولى به خلافت است. تاریخ یعقوبى، قم، منشورات الشریف الرضا، ۱۴۱۴ هـ . ق، ج ۲، ص۱۲۴٫ 2٫*جهاد الشیعة، مختار اللیثى، الدکتوره سمیرة، بیروت، دار جبل، ۱۳۹۶ هـ . ق، ص۲۵٫ 3* الفرق بین الفرق، ابومنصور عبدالقادر بن طاهر بن محمد البغدادى، قاهره، ۱۳۶۷ هـ ، ص ۱۳۴٫ 4* اصول اسماعیلیه، برگرفته از: برنارد لویس، ص ۸۶٫ 5*دفاع از حقانیت شیعه، برگردان: غلامحسن محرمى، مؤمنین، ۱۳۷۸، ص ۴۸٫ 6* تاریخ منشورات، مکتبة بصیرتى، بى تا، ص۴٫ 7*شیعه در تاریخ، ص۳۴٫ 8* تاریخ شیعه، محمدحسین مظفر، مکتبة بصیرتى،(بى تا) ص۹، برگرفته از: خطط الشام، ج ۵، صص۲۵۱ ـ ۲۵۶٫ 9* شیعه در تاریخ، ص۴۲، بر گرفته از: مروج الذهب، ج۲، ص۵۱٫ 10* الصواعق المحرقة، ابن حجر الهیثمى المکى، مکتبة قاهره، ۱۳۸۵، ص۲۳۲٫ 11* المناقب للخوارزمى، اخطب خوارزم، نجف، منشورات المکتبة الحیدریة، ۱۳۸۵، ص ۲۰۶٫ 12* همان، ص۲۰۹٫ 13 تاریخ یعقوبى، ابن واضح، منشورات الشریف الرضى، ۱۴۱۴ ه، ج۲، ص۲۳۱٫ 📎 📎 📎 ✅کپی با ذکر منبع بلامانع است👇👇👇 @x_shobhe313
جواب کامل شبهه 👌👌👇👇 👈👈شاید بعضی ها بگویند ما خدا را قبول داریم، پیامبر (ص) را هم قبول داریم ولی نمی خواهیم روزه بگیریم یا نماز بخوانیم، یا فقط ماه رمضان روزه می گیریم و نماز می خوانیم و بعضی فقط ماه رمضان روزه می گیرند و حتی نماز هم نمی خوانند؛ باید بگوییم این کار مثل این است که یکی بگوید من می خواهم دانشجو باشم ولی امتحان ندهم، کلاس نروم، یا بعضی از درسها را می خوانم و در نهایت مدرک هم می خواهم. یا مثل این است که کسی بگوید من کارمند فلان اداره می شوم، هر وقت دلم خواست سر کار می روم و به میل خود هر کاری را انجام داده یا نمی دهم؛ اینها را هیچ عاقلی نمی پذیرد. حتی دانشجو، دانش آموز و کارمند با هر نوع تیپ و لباسی، نمی توانند هر طور خواستند، وارد فضای مربوط به خودشان شوند. یعنی هر چیزی و هر کاری متعلقاتی دارد، اگر کسی آن را پذیرفت، باید متعلقات آن را هم بپذیرد. جواب قسمت دوم سوال↘️↘️↘️ 👈👈باید بگوییم که نخیر، زیرا ظاهر و باطن بر روی یکدیگر اثر متقابل دارند. همان طور که اگر پوست میوه ای خراب شود به مرور درونش هم خراب خواهد شد. علاوه بر این طبق شعر معروف شیخ بهایی (ره): «حال متکلم از کلامش پیداست از کوزه همان برون تراود که در اوست» شاید مثل بعضی دیگر از آن طرف بوم بیفتیم و بگوییم ما چون گناهکاریم دیگر جهنمی شدیم، نماز و روزه و انسانیت از ما گذشت، این هم درست نیست. چرا که درب رحمت الهی برای بنده اش همیشه باز است. البته اگر توفیق توبه و بندگی حاصل شود. بنابراین اگر بگوییم خدا را قبول داریم، ولی اهل نماز و روزه نیستیم یا از عدم آگاهی به دستورات خدا و فلسفه آنهاست که برای درمانش چاره ای جز معرفت افزایی نیست و یا با آگاهی است که در این صورت خود را فریب داده و برای آرام کردن وجدان خود، کلاه بر سرش گذاشته ایم. در نهایت، زندگی آزمونی مستمر و دارای نمره مثبت و نمره منفی است. هر نیت خوب و هر کار خوبی مثل (نوع دوستی، خوش اخلاقی، روزه، حجاب) نمره مثبت دارد. و هر کار ناپسندی مثل ( نافرمانی از خدا، دروغ، عدم نوع دوستی، بی حجابی) نمره منفی دارد. اگر نمره مثبتها بیشتر باشد، قبول می شویم، ولی بر اساس نمره مثبت، درجات و جایگاه افراد نیز متفاوت است. در غیر این صورت عده ای مشروط، عده ای مردود و عده ای در حال تعیین تکلیف خواهند بود. 📎 📎 📎 ✅کپی با ذکر منبع بلامانع است👇👇👇 @x_shobhe313
🇺🇸🇧🇫 مگه شعار نه شرقی نه غربی ، شعار امام خمینی نبود، پس چرا در دامن چین و روسیه افتاده اند؟ 🈴(ایران را به چین و روسیه فروختید؟) 📣با ما در پاسخ به شبهات دانشجویی همه ای شبهاتتو رفع کن ↙️↙️↙️↙️ ╭ l✍️ 🇮🇷 بامن‌بيا ✅ ╰┈➤🆔 @x_shobhe313