eitaa logo
ان الحسين المصباح الهدي والسفينة النجاة
64 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
405 ویدیو
12 فایل
ياحسين
مشاهده در ایتا
دانلود
امام اميرالمومنين علی علیه السلام می فرمایند حماقت انسان در سه مورد شناخته می شود ۱. اظهار نظر در مسائلی که ربطی به او ندارد ۲. بدون فکر عمل کردن در امور زندگی ۳. جواب دادان به سوالی که از او پرسیده نشده است غررالحکم حدیث ۲۶۵۸
اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد بزرگی کن، ببوس این دختر کوچک‌تر خود را لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست برو در نهر علقم، کن خبر آب‌آور خود را ز دورادور، می‌دیدم گلویت عمه می‌بوسید مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را؟ به همراه مسافر آب می‌پاشند، ‌من ناچار به دنبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را علی انسانی
✍️خوارزمی از عُلمای بزرگ اهل تسنن در کتاب "مقتل الحسین" نقل می کند که امام حسین علیه السّلام در کربلاء که بر روی زمین افتاد فرمود : خدایا تو می دانی که اینها مردی را می کشند که فررندی برای رسول اکرم غیر از من بر روی زمین نیست؛ بعد تیری را که به حضرت زده بودند از پشت سر بیرون آورد، و خون همانند ناودان جریان پیدا کرد و خون را گرفت و به آسمان پرتاب کرد، و دوباره پر کرد و صورت و محاسن بزرگوار را خضاب کرد و فرمود : من دوست دارم با همین بدن آغشته به خون، جدم رسول اکرم را ملاقات کنم و به رسول اکرم بگویم که فلانی و فلانی (ابوبکر و عُمَر) مرا کشتند. ثم أخذ السهم و أخرجه من وراء ظهره فانبعث الدم كالميزاب، فوضع يده على الجرح، فلما امتلأت دما رمى بها إلى السماء، فما رجع من ذلك قطرة، و ما عرفت الحمرة في السماء حتى رمى الحسين بدمه إلى السماء، ثمّ وضع يده على الجرح ثانيا، فلما امتلأت لطخ بها رأسه و لحيته، و قال: «هكذا، و اللّه، أكون حتى ألقى جدي محمدا صلّى اللّه عليه و آله و أنا مخضوب بدمي، و أقول: يا رسول اللّه! قتلني فلان و فلان» . 📙مقتل الحسین علیه السلام : خوارزمی ج: 2 ص : 39
🏴 شهیدی که دیر به کربلا رسید هفهاف بن مُهند راسبی بصری، بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) به کربلا رسید و بعد از نبردی سخت با سپاه عمر سعد به شهادت رسید. هفهاف در عشق ورزی به امیر مومنان علیه السلام و محبت شاه ولایت و اطاعت از اهل بیت علیم السلام گوی سبقت از دیگران ربوده بود و در جنگ صفین ملازم آن حضرت بود. پس از شهادت امیر مومنان روزگارش را در خدمت حضرت مجتبی(علیه السلام) به سر رسید و پس از شهادت آن حضرت ساکن بصره شد تا اینکه شنید حضرت حسین (علیه السلام) از مکه عازم سفر عراق گردیده . هفهاف در عین اینکه بیرون از بصره سخت بود و فضای جاسوسی و رعب و وحشت بر آن دیار حاکم بود از بصره بیرون تاخت تا عصر عاشورا خود را به کربلا رسانید، بر لشکر عمر سعد وارد شد و پرسید: مولایم حسین علیه السلام کجاست؟ گفتند: تو کیستی و کجا بودی؟ گفت من هفهاف بن مهند راسبی بصری هستم برای یاری حسین علیه السلام آمده ام.گفتند: ما حسین را کشتیم و از اولاد و اصحاب او جز فردی بیمار و جماعتی از زنان و دختران باقی نگذاشتیم ،اکنون گروهی از لشکر عمر سعد به غارت خیمه های حسین هجوم برده اند! دنیا در نظر هفهاف تاریک شد و آه از نهادش برآمد؛ بعد از شنیدن این خبر به سپاه دشمن هجوم برد و از چپ و راست حمله برد تا اینکه از همه طرف به دستور عمر سعد به او حمله شد و در محاصره قرار گرفت تا اسبش از پای درآمد و پیاده ماند. او پیاده به جنگ ادامه داد تا بر اثر کثرت جراحت به شدت خون آلود و مجروح گشت و جمعی از دشمنان او را محاصره کردند و نزدیک گودال قتلگاه به خاک افتاد و این یار باوفای حضرت نیز در آخرین دقایق بازمانده از آن مصیبت عظیم در لحظه های پایانی به سالار شهیدان پیوست. او ظاهراً هنگام شهادت بیش از 50 سال سن داشته است. 📚تنقیح المقال، ج3،صص303-304، ذخیره الدرین،صص454-455.