🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#شعر
نیمه شب بود و وقت راز و نیاز
بین سجاده بود، بین نماز
▪️◼️
با تأسی به مادرش زهرا
دست خود برده بود سوی خدا
▪️◼️
داشت همسایه را دعا می کرد
گره ها را دوباره وا می کرد
▪️◼️
ذکرِ ارباب عالمین گرفت
بوسه از تربت حسین گرفت
▪️◼️
ناگهان صحبت از تهاجم شد
خلوتش بین نعره ها گم شد
▪️◼️
داد و فریاد، بی دلیل زدند
شعله بر خانه ی خلیل زدند
▪️◼️
حرمت این حرم شکسته شد و
دست او بین خانه بسته شد و
▪️◼️
پا شد از جای خود ولی افتاد
یاد مظلومی علی افتاد
▪️◼️
از غریب مدینه دم می زد
وسط شعله ها قدم می زد
▪️◼️
خاک و خاکستر از عباش تکاند
اشک بر مادرش دوباره فشاند
▪️◼️
حرف داغِ گران زهرا بود
میخ در روضه خوان زهرا بود
▪️◼️
پیر مردی وحید را بردند
آن محاسن سپید را بردند
▪️◼️
باز هم روضه ها به کوچه کشید
آه... آقای ما بگو چه کشید؟!
▪️◼️
پیر را طاقت دویدن نیست
می رود... حاجت کشیدن نیست
▪️◼️
فلک از غصه شرمگین شده بود
شیخ ما نقش بر زمین شده بود
▪️◼️
پیکرش را چقدر آزردند
تا که شیخ الائمه را بردند
▪️◼️
خوب شد بر سرش جدال نشد
غارت پیکرش حلال نشد
▪️◼️
تشنگی تاب و قدرتش نگرفت
تیر و نیزه به قامتش نگرفت
▪️◼️
رخش از خون تازه رنگ نشد
صورتش آشنا به سنگ نشد
▪️◼️
خوب شد قاتلی سویش نرسید
پنجه ای بین گیسویش نرسید
▪️◼️
خواهری با شکستنش نشکست
بر روی سینه اش کسی ننشست
محمد جواد #شیرازی
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫