🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#یورش_به_خانه_وحی ▪️✨▪️
#بخش_بیست_و_یکم
متقي #هندي و كنز #العمال ▪️◾️◾️
علاء الدين علي متقي هندي (متوفاي ۹۷۵) در دائره المعارف حديثي خود به نام «كنز العمال»، حديث عبدالرحمان بن عوف را به طور مفصل نقل كرده و آرزوهاي خليفه را در مورد نه گانه به روشني بيان كرده است. از جمله آن كه ميگويد:
يكي از سه چيزي كه آرزو ميكردم كاش انجام نمي دادم، اين است كه:
«وددت انّي لم أكن أكشفُ بيتَ فاطمةَ و تركتُه و إن كانوا قد غلّقوه علي الحرب». [۷۵].
«كاش حرمت خانه ي فاطمه را زير پا نمي نهادم، هر چند آنان براي جنگ خانه را بسته بودند».
عبدالفتاح #عبدالمقصود و كتاب الإمام #علي ▪️◾️◾️
اين دانشمند خبير و شهير مصري، داستان در دربار هجوم به خانه ي وحي را در دو مورد از كتاب خود آورده است كه ما به نقل يكي از آنها بسنده ميكنيم:
«إنّ عمر قال: و الّذي نفسي بيده، ليَخرجنَّ أو لأحرقنّها علي من فيها...! قالت له طائفة خافت اللَّه و رعت الرسول في عقبه: يا أباحفص، إنّ فيها فاطمة...! فصاح لا يبالي: و إن...! » واقترب وقرع الباب، ثم ضربه و اقتحمه... و بدا له عليّ... ورنّ حينذاك صوت الزهراء عند مدخل الدار... فإن هي إلّا رنة استغاثة أطلقتها: يا أبت رسول اللَّه...
تستعدي بها الراقد بقربها في رضوان ربّه علي عسف صاحبه، حتّي تبدّل العاتي المدل غير إهابه، فتبدّد علي الأثر جبروته، و ذاب عنفه و عنفوانه، وودّ من خزي لو يخرَّ صعقاً تبتلعه مواطئ قدميه ارتداد هدبه إليه....
و عند ما نكص الجمع، و راح يفرّ كنوافر الظباء المفزوعة أمام صيحة الزهراء، كان عليّ يقلّب عينيه من حسرة و
قد غاض حلمه، وقل همّه، و تقبضت أصابع يمينه علي مقبض سيفه كهمّ من غيظه أن تغوص فيه... ». [۷۶].
«قسم به كسي كه جان عمر در دست اوست، بيرون بياييد والا خانه را بر سر ساكنانش به آتش ميكشم! گروهي كه از خدا ميترسيدند و حرمت پيامبر را در نسل او نگه ميداشتند، گفتند: اي اباحفص! فاطمه در اين خانه است. و او بي پروا فرياد زد: باشد! عمر نزديك آمد و در زد، سپس با مشت و لگد به در كوبيد تا به زور وارد شود. علي عليه السلام پيدا شد.
صداي ناله ي زهرا در آستانه ي خانه بلند شد. آن صدا، طنين استغاثه اي بود كه دختر پيامبر سر داده و ميگفت: پدر! اي رسول خدا... ميخواست از دست ظلم يكي از اصحابش او را كه در نزديكي وي در رضوان پروردگارش خفته بود، برگرداند، تا سركش گردن فراز بي پروا را به جاي خود نشاند و جبروتش را زايل سازد و شدت عمل و سختگيرش را نابود كند و آرزو ميكرد قبل از اين كه چشمش به وي بيفتد، صاعقه اي نازل شده او را در مييابد.
وقتي جمعيت برگشت و عمر ميخواست همچون آهوان رميده، از برابر صيحه ي زهرا فرار كند، علي از شدت تاثير و
حسرت با گلويي بغض گرفته و اندوهي گران، چشمش را در ميان آنان ميگردانيد و انگشتان خود را بر قبضه ي شمشير فشار ميداد و ميخواست از شدت خشم در آن فرورود... ».
📚منابع:
[۷۵] كنزالعمال ۵/ ۶۳۱، حديث شماره ۱۴۱۱۳.
[۷۶] عبدالفتاح عبدالمقصود، علي بن ابي طالب ۴/ ۲۷۴- ۲۷۷ و نيز ۱/ ۱۹۲- ۱۹۳.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫