فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍😍😍😍
•┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
̪̺͍̽ @ebrahimdelhaa ͛ ⃔
•┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
#خـادِمـاݪشٌهـداٰ
6.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱 ویژه #استوری
📌چی بدتر از اینه نوکری آقاشو نبینه؟
▪️ #امام_حسین
📽 #تصویری
•┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
̪̺͍̽ @ebrahimdelhaa ͛ ⃔
•┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
#خـادِمـاݪشٌهـداٰ
✨پارت اول رمان #سرباز ↯
https://eitaa.com/ebrahimdelhaa/421
✨پارت اول رمان #ناحله ↯
https://eitaa.com/ebrahimdelhaa/669
✨پارت اول رمان #مقصودمازعشق ↯
https://eitaa.com/ebrahimdelhaa/1539
✨پارت اول رمان #مدافععشق ↯
https://eitaa.com/ebrahimdelhaa/2392
✨پارت اول رمان #پلاکپنهان ↯
https://eitaa.com/ebrahimdelhaa/2988
✨پارت اول رمان #دستوپاچلفتی ↯
https://eitaa.com/ebrahimdelhaa/2993
https://harfeto.timefriend.net/16416273359987
حرفاتون رو ناشناس بزنید🖤
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
وقت اموزش پست ادیتور🌺🌺👇🏻 بگید ببینم بزارم یانه😉👇🏻👇🏻
آموزشاینوخواستید😁
بزارم؟
یایهنوعدیگش؟
@ShahidGomnam_1386
https://harfeto.timefriend.net/16416273359987
ناشناس🌺
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
#جوابپیامهایناشناس🌸🌸🌸👇🏻
#ممبرگلمون
بزار جیگر ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤عاشقتم
#جواب
چشم عزیز دلمممممم
منم همین طور🌸🌸🌸🌸😘
#شماجانان
@kafeQom سلام حمایت؟
#جواب
دوستان حمایت کنید🌸
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
امروز دوبار براتون رمان میزارم😍😍😍😍😍🌺
به وقت رمان
(رمان دست و پا چلفتی)😍😍😍👇🏻
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
💓رمان فانتزی نیمه واقعی 😍👌 💓 #دســــٺ_و_ݐـــا_ڇلفتــــــــے 💓قسمت #بیست . 💓از زبان مینا💓 . -خواستگ
💓رمان فانتزی نیمه واقعی 😍👌
💓 #دســــٺ_و_ݐـــا_ڇلفتــــــــے
💓قسمت #بیست_ویک
دیگه ادامه ی حرف مامانم رو نشنیدم...
سرم داشت گیج میرفت.😣
.
رفتم تو اتاقم و حوصله هیچ چیز و هیچ کس رو نداشتم...
نه صبحانه خوردم و نه ناهار...😔
فقط دوست داشتم بخوابم و بیدارشم و ببینم اینا همه یه خواب بوده..
اروم میرفتم زیر پتو و گریه میکردم که صدام بیرون نره و مامان اینا نشنون😢😭😭
ای کاش میخوابیدم و دیگه بیدار نمیشدم😞
مامان نگران شد و چند بار اومد تو اتاقم و حالم پرسید ولی گفتم چیزی نیست و خوبم 😞
.
چند روز وضعیتم همین بود...
روزا میخوابیدم و شبا هم تا صبح انواع و اقسام دعاها رو میخوندم و از خدا میخواستم یه جوری بهم بخوره و مینا اصن خوشش نیاد از پسره 😞😞
.
میگفتم ای کاش پسره یه مشکلی داشته باشه و ردش کنن 😞
.
گذشت تا روز چهارشنبه که صبح کلاس داشتم و نرفتم 😞😞
مامان دیگه واقعا نگرانم شده بود..
اومد تو اتاق و پیش تختم نشست...
چشامو بستم و رفتم زیر پتو 😢😢
مامانم اروم پتو رو کنار زد و گفت نبینم مجید کوچولوم ناراحت باشه ها...چی شده مجید؟
-هیچی مامان😞
-چرا... یه چیزی شده حتما...به مامانت نمیگی؟😯
-دوباره رفتم زیر پتو و چیزی نگفتم و صدای پای مامانم رو شنیدم که داشت بیرون میرفت
همونجا تصمیمم رو گرفتم...
باید میگفتم😞
سرم رو اوردم بیرون و با صدای لرزون به مامانم که دیگه اروم داشت در اتاقم رو میبست گفتم حالا پسره چیکارست؟ چند سالشه؟😞
-مامانم برگشت و من رو نگاه کرد و گفت: پسره کیه؟😯
-چیزی نگفتم ولی بغض راه گلومو گرفته بود 😞
-آهاااا...خواستگار مینا رو میگی؟
-اروم سرم رو به نشونه تایید تکون دادم و رفتم زیر پتو تا مامان اشکام رو نبینه😢
-پس حدسم درست بود...مجید کوچولوم عاشق شده 😊😉
تا این حرف مامانم رو شنیدم نتونستم خودم رو کنترل کنم و زار زار زدم زیر گریه 😭
مامانم پتو رو کنار زد و بغلم کرد و سرم رو نوازش کرد و گفت :
_حالا که چیزی نشده...خواستگار عادیه برای یه دختر تو سن و سال مینا...نگران نباش ولی اینم بدون که دختر مثل مینا زیاده اگرم نشد تو نباید ناراحت بشی😕
-این حرف مامانم یعنی همه چیز تموم شده😞
با همون حالت گریه گفتم مامان تورو خدا یه کاری کن...من مینا رو دوست..💔🤐
نتونستم بقیش رو بگم 😞
.
-قربون پسر خجالتیم برم😊خب عزیزم زودتر میگفتی چرا تو دلت نگه داشتی عزیزم 😊
حالا پاشو اشکاتو پاک کن و یه چی بخور برو دانشگاه تا بابات بیاد بعد از ظهر من و بابات بریم خونه ی خاله ببینیم جه خبره.
-راست میگی مامان😯😟
-اره...مگه یه گل پسر بیشتر دارم...کی اصن بهتر از تو 😊پاشو پسرم...پاشو که با گریه چیزی درست نمیشه.
💓💓💓💓💓💓💓💓💓
ادامه دارد...
✍نویسنده؛ سیدمهدی هاشمی
💓💓💓💓💓💓