eitaa logo
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
406 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
‌‌‌‌تنہابہ‌شوق‌ڪرب‌وبلا‌میکشم‌نفس دنیاےِبی‌حُ‌ـسِین‌بہ‌دردم‌نمیخورد")💔 الهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🤲🏻 ┅═══••✾••═══┅ راه‍ِ‌ ارتباطے: ☑️ @Mahdi1220 ⤵️جهت تبادل و تبلیغات @ya_hossien110 ⤵️همه کانال های ما @ya_hossien134 @Jok_city134 @steker128
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍂🍃🍂🍃 🌹🍃🌹🍃🌹 💘 ✍🏻 با دلسوزی خاص خودش میگوید: آدم تو این جمعیت بدون اینکه بخواد گم میشه، خوب کاری کردی اومدی سراغ شیخ احمد؛ ولی تو روخدا دفعه بعد مواظب باش، اینجا از همه جای دنیا میان، یه وقت اتفاقی برات میافته؛ داعش که شاخ و دم نداره، اصلا وقتی فهمیدم گم شدی، داشتم خل و چل میشدم، خیلی نگران شدم. یک دستش را دور شانه هایم میاندازد لبهایش را به گوشم نزدیک میکند: خدا روشکر الان که چیزی نشده، اصلا دفعه های بعد خودم میارمت، ولی خواهش میکنم مواظب خودت باش، بلایی سرت بیاد مادر زنده زنده کبابم میکنه، حالا دیگه بخند! تبسمم با خجالت در میآمیزد، من باید الان معذرت بخواهم و نمیخواهم؛ به هتل که میرسیم، عمه و علی آقا دم در ایستادهاند؛ علی آقا دستش را بر پیشانی میگذارد و به دیوار تکیه میدهد: اوف... خدا روشکر... نزدیک بود آقاحامد تحویل داعشم بده. عمه با همان لحن مادرانه صورتم را میبوسد: کجا بودی؟ دلم هزار راه رفت فدات بشم. خاطر ندارم در خانوادهای که قبلا داشتم، تا به حال انقدر نگرانم شده باشند؛ حامد با علی دست میدهد اما دستش را رها نمیکند و فشار میدهد: با آخرت باشه آبجی ما رو گم میکنیا! و علی هم سرش را خم میکند: چشم، من غلط کردم. حاج آقا کاظمی به جمع ما میپیوندد و میگوید: خیلیا هنوز نیومدنا! حامد در گوشم میگوید: فقط برای تو انقدر نگران شدیم، خیلی عزیزی برامون. ↩️ 🚫 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🍂🍃🍂🍃