درپـےِاسمُرَسمبودیم،غافلاز
اینکھفاطمهگمنـاممـےخَرد:)🌿
•┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
̪̺͍̽ @ebrahimdelhaa
•┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
🥀 #ماجرای_محبت_عجیب_پدر؛ #ابراهیمِ_من_بنده_خوب_خدا_میشود...
#رضا_هادی، برادر شهید ابراهیم هادی در توصیف روز #تولد_ابراهیم میگوید:
«در خانه #کوچک و #مستأجری در حوالی میدان خراسان تهران زندگی میکردیم؛ اولین روزهای اردیبهشت سال 1336 بود، پدر چند روزی است که خیلی خوشحال است، خدا در اولین روز این ماه پسری به او عطا کرد، او دائما از #خدا تشکر میکرد. هرچند حالا در خانه سه پسر و یک دختر هستیم ولی پدر برای این پسر تازه متولد شده خیلی ذوق میکند، البته حق هم دارد پسر خیلی #بانمکی است؛ اسم بچه را هم انتخاب کرد: « #ابراهیم». پدرمان نام #پیامبری را بر او نهاد که #مظهر_صبر و #قهرمان_توکل و #توحید بود و این اسم واقعاً برازنده اوست.
بستگان و دوستان هر وقت او را میدیدند، با #تعجب میگفتند: حسین آقا تو سه فرزند دیگر هم داری، چرا برای این پسر این قدر خوشحالی میکنی؟ پدر با آرامش خاصی جواب میداد: این پسر حالت عجیبی دارد و من مطمئنم که ابراهیمِ من، #بنده_خوب_خدا میشود؛ این پسر نام من را هم زنده میکند. راست میگفت؛ محبت #پدر و #مادر به ابراهیم محبت عجیبی بود. هرچند بعد از او خدا یک پسر و یک دختر دیگر به خانواده ما عطا کرد، اما از محبت پدرم به ابراهیم چیزی کم نشد.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
•┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
̪̺͍̽ @ebrahimdelhaa ͛ ⃔
•┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
ای کاش از ما نپرسن بعد از شهیدان چه کردیم؟!
آخه چی داریم بگیم جز انبوهی از نقطه چین ها...
•┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
̪̺͍̽@ebrahimdelhaa ⃔
•┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
مادرشهیدصبوریمیفرمودندڪه
رفت۴۰روزدیگہبرگرده
۳۱سالطولڪشید..💔🚶🏿♂
✿−−−−−−−−✿
☁️⃟🖤
•┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
̪̺͍̽ @ebrahimdelhaa ͛ ⃔
•┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
رمان اموزنده و جـذاب سرباز🌺
داستان یک پسریےاست به نام افشین هست که عاشق یکی از دانشجو ها میشھ که چادری بوده ولی خودش نه .....🌸😍
گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم
هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است
@ebrahimdelhaa
فاطمه متوجه علاقه پویان به مریم شد.با احترام گفت:
-نیازی به خسارت نیست.این دومین باریه که به من لطف میکنید.امیدوارم بتونم یه روزی جبران کنم.خدانگهدار.
ماشین رو روشن کرد و رفت.
وقتی فاطمه رفت، پویان نفس راحتی کشید.
با خودش گفت،.........
@ebrahimdelhaa
ادامه رمان رو میخوایی بخونی بزن رو لینک رو بخون😍
رمان ناحله
داستان یک دختری به نام فاطمه که حجاب انچنانی نداره ولی خب بایکی آشنا میشه...😍
ازشانس اون داداش دوستشه
ادامه رمان رو توی گروه مشاهده کنید 🌸
گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم
هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است
@ebrahimdelhaa
زل زد بهش و گفت:تصدقت بشه بابا، دختر خوشگل من
صورتش و چندین بار بوسید و بچه رو تو بغلم گذاشت. به خودم چسبوندمش وبا بغض قربون صدقه اش میرفتم.
دستش و گرفتم و:سلام نفس مامان،خوش اومدی. میدونی چقدر منتظرت بودم کوچولوی من؟
گریه اش گرفته بود.دستاش و تکون میداد و گریه میکرد. دلم برای صداش ضعف رفت. موهاش و با انگشتم مرتب کردم و آروم گفتم :مرسی که بیشتر شبیه بابات شدی.
@ebrahimdelhaa
ادامه رمان رو میخوایی بخونی بزن رو لینک رو بخون😍
✿−−−−−−−−✿
“‘🖇🔐
دࢪ این بازاࢪ ࢪنگاࢪنگ دنیا
من ؏شق ࢪا..♥
دࢪسࢪخے خۅنِ ࢪیخٺہاٺ دیدم
؏شق یعنے...
چشمہایٺ نظارھ گࢪ ا؏ماݪ من اسٺ░✨
-عزیزبرادرم
#شهیدابراهیمهادۍ🌸
(و علاوه براین که از شهید ابراهیم هادی پیام گذاشته میشه روزی سه پارت رمان هیجان انگیز مذهبی هم گذاشته میشه 😍
دیگه این کانال فوقالعاده هست 🌸 )
@ebrahimdelhaa
"(🖤)"
دَرخۅنمـٰاستغیرَتسَـردـٰارعَلـقَمہ
هیھـٰاتاَگَرحُـسِینزَمـٰانرارَهـٰاڪُنیمジ..•
✿−−−−−−−−✿
☁️⃟🖤 ##خـادِمـاݪشٌهـداٰ
•┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
̪̺͍̽ @ebrahimdelhaa ͛ ⃔
•┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•