🍃♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️🍃
به امید کمک و یاری خداوند متعال و امام زمان(عج).
°•.............. ~🍃🌸🍃~.............. •°
- تمامی فعالیت ها به نیت هرچه زودتر ظهور امام غریبمان انجام میشود.
- نشر و فوروارد تمامی پست های کانال آزاد است.
- تبلیغات با تمامی آمار ها و ویو ها پذیرفته میشود(از پذیرش تبلیغ کانالی با موضوع غیر اخلاقی یا ضد مذهب معذوریم).
_ ایدی مدیر کانال جهت انتقاد یا درخواست های شما:
🌸🍃 : @S_m_i_l_e_255
°•.............. ~🍃🌸🍃~.............. •°
#انچه_برایش_به_این_کانال_دعوت_شدید
تاثیر فرکانس 440 هرتز
https://eitaa.com/ya_mahdi_ya_sahebzaman/7
لوســ🚫ــیفر
https://eitaa.com/ya_mahdi_ya_sahebzaman/35
نقش bts در نظم نوین جهانی
https://eitaa.com/ya_mahdi_ya_sahebzaman/48
داستی جالب که شاید تحولی در زندگیتان ایجاد کند
https://eitaa.com/ya_mahdi_ya_sahebzaman/64
متن کامل خطبه غدیر(همراه ترجمه فارسی)
https://eitaa.com/ya_mahdi_ya_sahebzaman/77
روبرویی یک معترض خیابانی با یک نیروی امنیتی و اتفاقی که خودشون هم پیش بینی نمیکردن...
https://eitaa.com/ya_mahdi_ya_sahebzaman/2090
خواب عجیب استاد رائفیپور
https://eitaa.com/ya_mahdi_ya_sahebzaman/2205
°•...............~🍃🌸🍃~..............•°
#هشتک_های_کانالمون🦋
#ظهور
#جهت_اطلاع
#تلنگر
#طنز_جبهه
#شهیدانه
#محرم
#موسیقی
#استوری
#حجاب
#یا_مهدے
°•.............. ~🍃🌸🍃~.............. •°
خاطرات طنز جبهه 😄
دو ـ سه نفر بیدارم کردند و شروع کردند به پرسیدن سوالهای مسخره و الکی. مثلا میگفتند: «آبی چه رنگیه؟»
عصبی شده بودم😠.
گفتند: «بابا بی خیال، تو که بیدار شدی، حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو بیدار کنیم»
دیدم بد هم نميگويند! 🤔خلاصه همینطوری سی نفر را بیدار کردیم! حالا نصفه شبی جماعتی بیدار شده ایم و همه مان دنبال شلوغ کاری هستیم. قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه در محوطه قرارگاه تشییعش کنند!
فوري پارچه سفیدی انداختیم روی محمدرضا و قول گرفتیم که تحت هر شرایطی خودش را نگه دارد.
گذاشتیمش روی دوش بچهها و راه افتادیم. گریه و زاری. یکی میگفت: «ممد رضا! نامرد! چرا تنها رفتی؟»😣
یکی میگفت: «تو قرار نبود شهید بشی»
😖
دیگری داد میزد: «شهیده دیگه چی میگی؟ مگه تو جبهه نمرده؟»
یکی عربده میکشید. یکی غش میکرد!
😩
در مسیر، بقیه بچهها هم اضافه میشدند و چون از قضیه با خبر نبودند واقعا گریه و شیون راه میانداختند! گفتیم برویم سمت اتاق طلبه ها! جنازه را بردیم داخل اتاق.
این بندگان خدا كه فكر ميكردند قضيه جديه، رفتند وضو گرفتند و نشستند به قرآن خواندن بالای سر میت!!!
در همین بین من به یکی از بچهها گفتم: «برو خودت را روی محمدرضا بینداز و یک نیشگون محکم بگیر.»
رفت گریه کنان پرید روی محمدرضا و گفت: «محمدرضا! این قرارمون نبود! منم میخوام باهات بیام!»
بعد نیشگونی گرفت که محمدرضا از جا پرید و چنان جیغی کشید که هفت هشت نفر از این طلبهها از حال رفتند!
ما هم قاه قاه میخندیدیم. خلاصه آن شب با اینکه تنبیه سختی شدیم ولی حسابی خندیدیم.
🤣😆😁
شادی روح شهدا صلوات...
#طنز_جبهه
@ya_mahdi_ya_sahebzaman
یا مهدی، یا صاحب الزمان(عج)
°•.............. ~🍃🌸🍃~.............. •°
°•.............. ~🍃🌸🍃~.............. •°
اسیر شده بود؛
مأمور عراقی پرسید: اسمت چیه؟!
- عباس
اهل کجایی؟!
- بندر عباس
اسم پدرت چیه؟!
- بهش میگن حاج عباس!
کجا اسیر شدی؟!
- دشت عباس!
افسر عراقی که کم کم فهمیده بود طرف دستش انداخته و نمی خواهد
حرف بزند محکم به ساق پای او زد و گفت: دروغ می گویی!
او که خود را به مظلومیت زده بود گفت:
- نه به حضرت عباس (ع) !!
#طنز_جبهه
@ya_mahdi_ya_sahebzaman
یا مهدی، یا صاحب الزمان(عج)
°•.............. ~🍃🌸🍃~.............. •°