eitaa logo
یا ابالفضل العباس(ع) (ح.آزادی)
20 دنبال‌کننده
675 عکس
1.5هزار ویدیو
84 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
*✅چرا چادر مشکی سر میکنیم؟
🔸 دوره غیرحضوری «جدیدترین شیوه‌های نوین تبلیغ دین اسلام» 🔖 مخصوص #طلاب و فعالان فرهنگی ▫️مبلغین فعال در فضای مجازی و تبلیغ سنتی 💰 به صورت #رایگان ▫️ با ظرفیت محدود 👌 به شما قول می‌دهیم، نکات تبلیغی بیان شده در این دوره را در هیج جای دیگر نخواهید آموخت! 🖋 برای ثبت نام بر روی لینک زیر کلیک نمایید👇 🌐 https://bit.ly/39BAWr5
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰شرح حدیثی از امام صادق (علیه‌السّلام) در ابتدای جلسه درس خارج فقه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ۱۳۸۳/۰۳/۱۹ ✅هشت خصلت مؤمنانه 1⃣ حفظ آرامش و نباختن خود در حوادث دشوار 2⃣ صبر و استقامت در بلاها 3⃣ شکرگزاری در آسایش و گشایش کارها 4⃣ راضی بودن به رزق بدست آمده از زحمات 5⃣ ظلم نکردن به دشمنان 6⃣ ستم نکردن به دیگران بخاطر دوستان خود 7⃣ و 8⃣ تحمل سختی‌ها و ترجیح راحتی دیگران بر راحتی خود 🎦 مشاهده ویدئو در سایت و مطالعه متن کامل 💻 @khamenei_maaref
@pouyesh_ir 🔔 مرد زندگی، فقط ایشون! کانال شادی مردم ایران http://eitaa.com/joinchat/361627648Cfd0d222df1 با پویش متفاوت باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 💐🎙 💢موضوع:جنگ احد و تأثیر .. 🌹 بسیار زیباست 👌👌 💯💯💯 💢 💢 ✅ تفسیر قرآن الکریم جلسه 3⃣ ═══✼🍃🌹🍃✼══ 🔴کــانال درس اخلاق ✨✨✨✨ 🆔 @dars_akhlaq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@pouyesh_ir 🔔 دارچین زیاد ریخته میخواد با جاروبرقی برداره 😂😂 کانال شادی مردم ایران http://eitaa.com/joinchat/361627648Cfd0d222df1 با پویش متفاوت باشید
▪️ *مثل چمران بمیرید...* 🔹امام خمینی(ره): شماها چند سال دیگر نیستید در این عالم، چمران هم نیست؛ چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد؛ ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید 📅به مناسبت ایام شهادت سرباز فداکار اسلام، شهید ـ‌اللهم‌ـ‌عجل‌ـ‌لولیک‌ـ‌الفرج‌ـ
◇○ راز یک معامله‌ی شیرین 🌷 تو جبهه قسمتِ تعمیرگاه کار می‌کردم چون هوای جنوب خیلی گرم بود، صبح‌زود تاظهر کار می‌کردیم ظهر هم، می‌رفتیم استراحت. 🌷یه‌روز ظهر، تو هوای‌گرم یه بسیجی جوانی اُومد گفت: اخوی خدا خیرت‌بده ما عملیات داریم ماشین مارو درست کن برم.😊 گفتم مردحسابی الآن ظهره خسته‌ام، برو فردا‌ صبح بیا🤨 با آرامش گفت: اخوی ما عملیات داریم از عملیات می‌مونیم.😊 🌷منم صدامو تند کردم گفتم برادر من ازصبح دارم کار می‌کنم خسته‌ام نمی‌تونم، خودم یه‌ماهه لباس نَشُسته دارم هنوز وقت نکرده‌ام بشورم.😒 گفت: بیا یه‌کاری کنیم من لباسای شمارو بشورم شماهم ماشین منو درست کن.😌 🌷منم برا رو کَم‌کُنی رفتم هرچی لباس‌بود مال بچه‌هارو هم برداشتم گذاشتم جلو تانکر، گفتم بیا بشور ایشون هم آرام بادقت لباسارو می‌شست منم برا این‌که لباسارو تموم کنه کار تعمیررو لفت دادم بعد تموم شدن لباسا اُومد. 🌷 گفت: اخوی، ماشینِ ما درست شد؟😊 ماشین رو تحویل دادم داشت از محوطه خارج می‌شد که با مسؤولمون برخورد کرد بعد پیاده شد و روبوسی کردن و هم‌دیگه رو بغل کردن. 🌷اومدم داخل‌ِسنگر به بچه‌ها گفتم: این آقا ازفامیلای حاجی هست، حاجی بفهمه پوستمونو میکنه 🌷حاجی اومد داخل، سفره رو انداختیم، داشتیم غذا می‌خوردیم حاجی فهمید که داریم یه‌چیزی رو پنهان می‌کنیم پرسیدچی شده؟🤔 🌷گفتم: حاجی، اونی که الآن اومده فامیلتون بودن؟ حاجی‌گفت: چطورنشناختین؟ ایشون مهدی‌باکری فرمانده‌ی لشکر بودن🙂 یه سؤال ؛ 👈 به‌نظر شما ما شایستگی شهادت را داشتیم یا ایشون؟🌹 ایشون کجا ما کجا؟!!!!!!!!!😵 راوی: رضا رمضانی منبع: کتاب خداحافظ سردار شادی روح شهداء صلوات
🟢 "نکته مهم " 🟪🟪 اگرجلودرب منزل یاپارکینک شما، ماشین توقف کرده وشماعجله دارید که ازوسیله نقلیه خوداستفاده نمایید ، ولی صاحب ماشین رانمی شناسید ! ☎️ کافیست که شماره پلاک خودرو را به شماره ۲۱۸ راهور اطلاع دهید! 🚔 راهوار باگرفتن شماره همراه صاحب خودرو، ایشان رامطلع ودرخواست جابجایی وسیله نقلیه ورفع سدمعبر مینماید !! لطفا به اشتراک بگذارید...! شاید به درد دیگران هم‌بخوره .!!
⛔️ حاشیه ای بر یک شبه مناظره 📝 حجت الاسلام محمد جعفری ؛ دانشیار موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی 🔸گفتگوی بین حجت الاسلام دکتر رفیعی و جناب آقا میری انجام شد و گر چه از این جهت مغتنم بود که بالاخره بعد از سالها درخواست گفتگو و مناظره از طرف دغدغه مندانی از جمله راقم این قلم ، این بار جناب آقا میری پاسخ مثبت دادند؛ هر چند آقا میری با طفره رفتن از عنوان مناظره و تنزل آن به گفتگو، تلاش نمود تا بار انتقادی و چالشی آن را کاهش داده و آن را کم اثر نماید. به هر حال، نفس این دیالوگ و گفتگو، تجربه ارزشمندی است که مانند سایر گفتگوهای علمی و سازنده می تواند در جهت تبیین معارف دینی و تنویر افکار عمومی، به نتایج خوبی منجر شود . گرچه جناب استاد رفیعی از فضلای حوزوی و از سخنرانان به نام کشور می باشند و در این گفتگو هم به نکات و مطالب دقیق و ارزشمندی در نقد برخی گفته های آقا میری اشاره کردند اما مع الاسف به نظر این حقیر، نقطه کانونی گفتار و اندیشه آقا میری در این جلسه مورد توجه آقای رفیعی قرار نگرفت. آقا میری سالیانی است که چه خود بداند و چه نداند در جهت ترویج معنویت بدون شریعت گام بر می دارد. همان که در عرف مردم گفته می شود: « دلت پاک باش». نگاهی گذرا به مطالب وی در کلیپها، پادکستها و پستهای اینستگرام نشان می دهد، آقا میری در پی یک معنویت سیال و فست فودی و یا به عبارتی معنویت کلکسیونی است که با تاکید بر یک نحوه باطن گرایی ، نقش عمل را در رشد و تعالی آدمی کم اهمیت جلوه می دهد. در طول تاریخ همه ادیان و از جمله دین مبین اسلام ما با رویکردهایی این چنین که بنده نام دین لیبرال را بر آن می نهم، مواجه بوده ایم . جالب است در سده های اول اسلامی هم ، همین رویکرد را در تفکر فرقه ای به نام مرجئه می یابیم. مرجئه دایرة مسلمان را توسعه می بخشیدند و مسلمانان مرتکب کبیره حتی حکمرانانی مانند بنی امیه و بنی العباس را مومنانی می دانستند که معذورند و نیز از داوری درباره طرفهای نزاع جهان سیاست خودداری می ورزیدند . آنها معتقد بودند که هر گروهی برای خود دلایل خاص خود را دارد و حقیقت امر بیش ازآن که به ظاهر رفتار برگردد، به نیت افراد بازگشت می کند. طرفداران مرجئه، دخالت عمل را در ایمان نمی پذیرفتند و لذا تکالیف دینی از نظر آنها اهمیت چندانی نداشت. حضرت آیت الله سبحانی در جلد سوم کتاب ملل و نحل( صص 142- 143) بحثی دارند تحت عنوان « خطر مرجئه برای اخلاق جامعه » و در آن جا می‌فرمایند : « اگر تفکر مرجئه بر جامعه حاکم شود، از اسلام جز رسمی و از دین جز اسمی نخواهد ماند که حتی می تواند برای افرادی که حقیقتا بی دین هم هستند، مستمسکی بیافریند. لذا ائمه اطهار علیه اسلام با توجه به خطر این تفکر، دریافتند که رواج این تفکردر جامعه اسلامی و خصوصا شیعه ، آنها را به رسم جاهلیت بر می گرداند و لذا هشدار دادند که: معارف دین را به فرزندان و جوانان خود بیاموزید قبل از آن که گرفتار مرجئه شوند. ( کافی ، ج 6 ، ص 47) در ادامه آیت الله سبحانی می فرمایند که چرا امام در مورد خطر مرجئه، بالخصوص نسبت به جوانان هشدار می دهد؟ علت آن واضح است زیرا آنها سریعتر این نوع تفکر را می پذیرند چرا که این رویکرد با توجیه دینی، به آنها برگ سبزی برای ارتکاب گناهان و رذایل اخلاقی می دهد. » بی تردید بسیاری از طرفداران آقا میری هم از جوانان همین مرز و بوم هستند. نگاهی گذرا به ممبرهای او در اینستاگرام این ادعا را ثابت می کند. بله به قول مردم کف بازار، داشتن هم زمان هم خدا و هم خرما برای بسیاری از این جوانان، شور انگیز و پرجاذبه است به صورتی که هم بتوان در اربعین در پیاده روی کربلا بود و هم در تابستان در سواحل آنتالیا. تساهل و لیبرالیسم دینی، از مهمترین آثار این نگرش می باشد که در نهایت ایمان راستین و صداقت اخلاقی و معنوی انسانها را در عرصه فردی و اجتماعی زیر سوال می برد. در این گفتگو باید دکتر رفیعی نسبت به خطرات این رویکرد و نقد مبانی آن توجه جدی تر می کردند و بحث صرفا معطوف به خلود در جهنم و برخی مباحث فرعی دیگر نمی شد. 👇👇👇👇 همچنین در همین گفتگو، آقا میری با زیرکی ، اندیشه قرائتهای مختلف از دین را مطرح کرد و متاسفانه آقای رفیعی هم متوجه این نکته نشد و از کنار آن گذشت. آقا میری در همین گفتگو با برداشتهای تاویلی و خلاف ظاهر از قرآن و تمسک به گ
فته هایی تقطیع شده از بزرگان در صدد بود تا القا کند که می توان از قرآن برداشتهایی مختلف داشت و البته همه آنها می تواند درست باشد . جا داشت آقای رفیعی با تذکر به این مبانی غلط، به نقد بنیادهای معرفتی نادرست وی می پرداخت. وسخن آخر این که گرچه رعایت اخلاق و ادب در گفتگو از اصول مناظره و گفتگو است ولی این نوع گفتگوها جای نصیحت و موعظه نیست بلکه جای چالش، سنجش و پایش است . 🌐 @meshkatnoor در ایتا
جزئیات آخرین خورشید گرفتگی ایران در قرن ۱۴ شمسی ☀️این خورشیدگرفتگی (کسوف) نزدیک ساعت ۹ صبح روز یکشنبه ۱ تیرماه ۹۹ شروع می‎شود و حوالی ساعت ۱۰ تا ۱۰:۲۰ در اغلب نقاط کشور به اوج خود می‎رسد از ساعت ۱۱:۳۰ به بعد به تدریج پایان می‎یابد. ☀️ حداکثر گرفتگی خورشید در ایران در منطقه چابهار(جنوب شرقی کشور) با ۹۵ درصد گرفتگی خواهد بود. https://chat.whatsapp.com/KsVNAJfQEFX5iRbTuTHZkl
هدایت شده از  کمال الدین
شغل شما چیست؟ من دکتر «س. ص» متخصص اطفال هستم. سال ها قبل، چکی از بانک نقد کردم و بیرون آمدم؛ کنار بانک دستفروشی بساط باتری، ساعت، فیلم و اجناس دیگری پهن کرده بود. دیدم مقداری هم سکه دو ریالی در بساطش ریخته. آن زمان تلفن های عمومی با سکه های دو ریالی کار می کرد. جلو رفتم یک تومان به او دادم و گفتم دو ریالی بده؛ او با خوشرویی پولم را با دو سکه بهم پس داد و گفت: اینها «صلواتی» است! گفتم: یعنی چه؟ گفت: برای سلامتی خودت «صلوات» بفرست و سپس به نوشته روی میزش اشاره کرد. (دو ریالی «صلواتی» موجود است) باورم نشد ، ولی چند نفر دیگر هم مراجعه کردند و به آنها هم دوریالی مجانی داد گفتم: مگر چقدر درآمد داری که این همه دو ریالی مجانی می دهی؟ با کمال سادگی گفت: ۲۰۰ تومان؛ که ۵۰ تومان آن را در راه خدا و برای این که کار مردم راه بیفتد دو ریالی می گیرم و صلواتی می دهم. @elmmag مثل اینکه سیم برق به بدنم وصل کردند، بعد از یک عمر برای پول دویدن و حرص زدن، دیدم این دستفروش از من خوشبخت تر است که یک چهارم از مالش را برای خدا می دهد در صورتی که من تاکنون به جرأت می توانم بگویم ی یک مریض مجانی نیز نپذیرفتم. احساساتی شدم و دست کردم جیبم، ده تومان به طرف او گرفتم. آن جوان با لبخندی مملو از صفا گفت: برای خدا دادم که شما را خوشحال کنم. این بار یک اسکناس صد تومانی به طرفش گرفتم و او باز همان حرفش را تکرار کرد. من که خیلی مغرور تشریف داشتم مثل یخی در گرمای تابستان آب شدم. به او گفتم : چه کاری می توانم بکنم؟ گفت: خیلی کارها آقا! شغل شما چیست؟ گفتم: پزشکم. گفت: آقای دکتر! شب های جمعه در مطب را باز کن و مریض صلواتی بپذیر. نمی دانید چقدر ثواب دارد! صورتش را بوسیدم و خودم را درون اتومبیلم انداختم و به منزل رفتم. دگرگون شده بودم ما کجا اینها کجا؟ از آن روز دادم تابلویی در اطاق انتظار مطبم نوشتند با این مضمون؛ «شبهای جمعه مریض صلواتی می پذیریم.» دوستان و آشنایان طعنه ام زدند اما گفته های آن دستفروش در گوشم همیشه طنین انداز بود و این بیت سعدی: «گفت باور نمی کردم که تو را بانگ مرغی چنین کند مدهوش گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح گوی و من خاموش...» راستى یك سوال: «شغل شما چیه؟»
هدایت شده از  کمال الدین
تلنــگر از عالمی پرسیدند: برای خوب بودن کدام روز بهتر است؟ عالم فرمود یک روز قبل از مرگ شخص حیران شد و گفت : ولی مرگ را هیچکس نمیداند! عالم فرمود، پس هر روز زندگی را روز آخر فکر کن و خوب باش شاید فردایی نباشد . ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 💢‌ شیخی در حال تدریس و شرحی بود. مردی وارد شد و گفت : ای شیخ مردمانی به ماه رسیدند و تو هنوز مشغول شرح و تدریس هستی ؟ شیخ گفت : مخلوقی به مخلوقی رسید و ما در تلاشیم تا به خالق خود برسيم و بیچاره تو که نه با آنها به مخلوقات او می رسی و نه با ما به سوی خالق خود می آي ! ╔═.🍃.╝
هدایت شده از Seyydvali Hashemi
13.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمونه‌ای از رویش‌ها در انقلاب اسلامی. ببینید و حظ ببرید.
هدایت شده از  کمال الدین
🔴 رنجنامه❗ گفت: به مذاکره خوشبین نیستم، گفتند: باید واقع‌بین بود. گفت: کشور را معطل مذاکره نکنید، گفتند: در انزوا نمی‌توان به توسعه رسید. گفت: زیر دستکش مخملی دست چدنی دارند، گفتند: اوباما انسان مؤدبی است. گفت: باید قوی شویم و این زبانی است که دنیا می‌فهمد، گفتند: ما خودمان زبان دنیا را بلدیم. گفت: به ظرفیت‌های داخلی توجه کنید، گفتند: خزانه خالی است. گفت: اقتصاد مقاومتی تنها راه نجات ماست، گفتند: توانمندی ما در حد آفتابه و آبگوشت بزپاش است! 🔸️گفت: گام‌ها را متوازن تعریف کنید و تا آنها اقدام جدید نکرده‌اند، تعهدات را ادامه ندهید، گفتند: نمی‌شود! گفت: خرِشان که از پل بگذرد، به ریشِتان می‌خندند، گفتند: امضای کری تضمین است. گفت: قدم زدن با شیطان اشتباه بود گفتند: برای تضمین منافع ملت با هر کسی مذاکره می‌کنیم. گفت: خطوط قرمز را رعایت کنید، گفتند: مسئولیت مذاکره با ماست. 🔸️گفت: اگر برجام را پاره کنند ما آتش می‌زنیم، گفتند: مگرمعاهات جهانی جای منقل‌ بازیست؟! گفت: به اروپا دل نبندید که سگ زرد برادر شغال است، گفتند: با اروپا آمریکا را منزوی می‌کنیم! گفت: اینستکس بهانه است و آبی از آن گرم نمی‌شود، گفتند: با fatf بهانه را از آنها می‌گیریم. 👇👇 🔺️گفتنی‌ها را گفت و نشنیدند و سرشان که به سنگ خورد، گفتند: برجام تصمیم نظام بوده و بدون اذن او هیچ اقدامی انجام نداده‌ایم! 👈امروز ما مانده‌ایم و قطعنامه‌ هایی که در حال بازگشتند و چرخ‌ اقتصاد و چرخ سانتریفیوژها که هر دو با هم هوا رفته‌اند.
هدایت شده از صدای ایران | VOI
💠خاطره ی منتشر نشده از مرحوم محمدعلی کشاورز و آیت الله حائری شیرازی 🔹 عید نوروز سال ۱۳۸۶ بود. محمد علی کشاورز، بازیگر پیشکسوت و نام آشنای سینمای ایران به شیراز آمده بود. از طریق فرزند خواهرش که ساکن شیراز بود، آشنایی با ایشان پیدا کرده بودم به حدی که به اسم کوچک صدایم می‌کرد و هر از گاهی احوالی می‌گرفت. این بار تماس گرفت و گفت در این سفر که شیرازم پدر شما را در ایام کریسمس در شبکه یک در کلیسا دیده بودم و این حرکت را خیلی پسندیدم، می‌خواهم ولو کوتاه ایشان را زیارت کنم. 🔸با پدر مطرح کردم. استقبال کردند و بنا شد بعد از ظهر در یکی از پروژه‌های اطراف شیراز همدیگر را ببینند. 🔹 دیدار، به غایت در صمیمت گذشت. پدر میوه را پوست می‌کند و با دست خود به دهان کشاورز می‌گذاشت. 🔸کشاورز خاطرات شیرین بازیگری‌اش را می‌گفت: مثلاً می‌گفت در سریال هزار دستان در صحنه‌ای که باید با گیوه به دهان مشایخی می‌زد، آنچنان محکم زده که دندان جلویش لق می‌شود و چند روزی با او قهر می‌کند! یا در صحنه‌ای دیگر، ده دست کله پاچه می‌خورد تا صحنه همانجور که علی حاتمی می‌خواست در بیاید. 🔹 در خلال خاطرات، سؤالی هم محمد علی کشاورز از پدر پرسید که مدتی است خواب به چشمم نمی‌آید. هرچه تلاش می‌کنم در شبانه روز یکی دو ساعت بیشتر خوابم نمی‌برد. 🔹پدر گفتند از اضطراب است. شما حال دانش آموزی را دارید که فردا امتحان دارد، اما درس نخوانده و ترس معلم را دارد، اما از ترس این معلم باید به خود او پناه برد تا آرام شد. هیچ کس جز او نمی‌تواند این اضطراب را درمان کند. 🔹 بعد از بیان خاطرات، پدر پیشنهاد کرد در همین نزدیک کارخانه‌ای هست که کارگرانش مشغول کارند، برویم و سری به آنها بزنیم. شما را ببینند خوشحال می‌شوند. قوت قلبی برای ایشان است. 🔸رفتیم بسمت کارخانه. نزدیک کارخانه آقای کشاورز با حجب و حیای خاصی و سر پایین رو به ابوی کردند و گفتند: «این کارگرها وقتی مرا ببینند، چون ایام نوروز است توقع عیدی دارند و من هم چیزی همراه ندارم» 🔸پدر لبخند شیرینی زد، بعد یک دسته اسکناس صد تومانی خشک به آقای کشاورز دادند و گفتند: «این هم تحویل شما» 🔸وارد کارخانه شدیم. کارگرها که محمد علی کشاورز را شناخته بودند، همه گِردش حلقه زدند. کشاورز هم به یادگار و هم به عنوان عیدی، اسکناس‌های صد تومانی را امضا می‌کرد و به ایشان می‌داد. شور و شعف خاصی بین کارگرها حاکم شد. پدر هم به دقت برخورد پدرانۀ کشاورز با کارگرها را زیر نظر گرفته بود که چگونه به ایشان محبت می‌کند. 🔹در وقت برگشتن، در ماشین آقای کشاورز که حدود یک سوم اسکناس‌ها را اضافه آورده بود، آن‌ها را دو دستی به ابوی تعارف کرد. ابوی اسکناس‌ها را گرفت و در جیب پیراهن کشاورز فرو کرد. بعد گفت: حضور شما بین کارگرها خیلی تأثیر گذار بود. بعد بی مقدمه دست کشاورز را بوسید! 🔹 یکّه خوردم. صحنه به حدی عجیب بود که تمام موی تنم سیخ شد و وجودم مور مور شد و البته در ماشین به غیر من احدی نبود. کشاورز که منقلب شده بود، دو دستی دست پدر را گرفت و با اصرار در برابر تقلای پدر که دستش را داشت می‌کشید دست ایشان را بوسید و گفت: تو مرا تا پایان عمر مرید خودت کردی. 🔹 تا سالها بعد که هنوز هوش و حواسی برایش باقی مانده بود به من تماس می‌گرفت و می‌گفت: «به پدر بگو یکی از مَرَده (جمع مرید به فتح میم و راء) سلام می‌رساند» 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) 🆔@voinews ☑️
آوازه ی خون شهید قاسم سلیمانی تیشرت طراحی شده برای شرکت در راهپیمایی ضد نژاد پرستی در امریکا واقعا چه کسی فکر می کرد خون بی گناهانی چون سردار دل ها شهید قاسم سلیمانی وجان باختن مظلومانه ی جورج فلوید سیاه پوست آمریکایی روزی نماد مبارزه با زور گویی های دولتی باشد که روزی خودرا ابرقدرت جهان می نامید؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@pouyesh_ir 🔔 گل هایی با اشکال عجیب غریب سبحان الله از شگفتیهای خلقت کانال شادی مردم ایران http://eitaa.com/joinchat/361627648Cfd0d222df1 با پویش متفاوت باشید ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌