eitaa logo
یا ابالفضل العباس(ع) (ح.آزادی)
20 دنبال‌کننده
671 عکس
1.5هزار ویدیو
84 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 طلبه شجاع شجاعت علیرضا پناهیان در دفاع از و لزوم استفاده از ظرفیت این طب غنی (در کنار پزشکی نوین) برای درمان و جلوگیری از ادامه کشتار مردم واقعا رشک برانگیز است. در این وانفسایی که پر است از واعظان عافیت طلب و نان به نرخ روز خور ، شجاعت متاعی است بس گرانبها و کمیاب. خودش خوب می داند که قدم در عرصه ای خطرناک و پای بر دُم اژدهایی خوش خط و خال گذاشته است. مطمئن باشید مافیای دارو و درمان که از خون مردم ارتزاق می کند ، بیکار نخواهد نشست و از امروز حملات شدید به پناهیان کلید خواهد خورد ... اما پیرو (ع) را چه باک از تخریب و توهین؟ ... ✍ ✅ تحلیل سیاسی و جنگ نرم
🔴 سخنرانی آتشین استاد شب عاشورای امسال در خصوص و شرایط اسفناک فعلی کشور ♻️ طرح هنری کیسینجر که در ایران اجرا شد چی بود؟ با دروغ بزرگ HIV چه چیزهایی رو وارد سیستم آموزشی کشور کردن؟ آیا آمار کرونا واقعیست؟ ع عضویت در کانال 👇🏻 📡 @www_irismed_ir
آقای دکتر محمد فصیحی فوق تخصص طلب سنتی
قطعه ای کوتاه از درس اخلاق مرحوم استاد حکیمی
هدایت شده از سید احمد رضوی | صراط
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻استاد ضیائی از اساتید طب سنتی 🔹واکسن برکت و اسپوتنیک مورد تایید است. بعدش آب ولرم و زرشک بخورید که رقیق کننده خون است. ◀️ مخالفان واکسن باز هم مخالفت کنید! @s_a_razavi
❄️❄️💠💠💠❄️❄️ 💠 پرسش و پاسخ در باره حماسه کربلا 💠 چرا امام حسین(ع) خانواده‌اش را به کربلا برد؟ 💠 قیام امام حسین(ع) بدون حضور خانواده‌اش کامل نمی‌شد. امام، زنان و فرزندانش را همراه خود به کربلا برد تا راوی رنج‌ها، گزارشگر صحنه‌های عاشورا و پیام رسان خون شهدا باشند و تبلیغات امویان نتواند بر جنایت سپاه یزید سرپوش بگذارد یا این حادثه را به گونه‌ای دیگر تحریف کند. وقتی ابن عباس به امام گفت: چرا زنان و کودکان را به عراق می‌بری؟ امام پاسخ داد: «انّ اللّه قد شاءَ اَنْ یراهُنَّ سَبایا…» خدا خواسته که آنان را اسیر ببیند. 💠 به گفته کاشف الغطاء، اگر حسین(ع) و فرزندان او کشته می‌شدند ولی سخنرانی‌ها و افشاگری‌های خانواده‌اش پس از اسارت نبود، آثار و اهدافی که امام حسین در واژگون ساختن حکومت بنی امیه داشت، محقق نمی‌شد. 💠 اسارت اهل بیت(ع) با آن وضع رقت‌بار عواطف مردم را به نفع قیام امام(ع) و به زیان حکومت یزید برانگیخت و سخنان حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) در طول اسارت چهره واقعی حکومت یزید را برای مردم روشن کرد. 💠 امام می‌دانست که اصحابش توسط سپاه یزید به شهادت می‌رسند و هیچ‌کس از این فاجعه و هدف آن آگاه نمی‌شوند؛ پس به کسانی نیاز دارد که ندای حق و حقیقت را به گوش همه مسلمانان برسانند، آن مروجین، زن‌ها و بچه‌های او بودند که تکمیل کننده قیام کربلا شدند. 💠 از هدف‌های تبلیغاتی امام این بود که اهل بیت(ع) و کودکان خود را همراه خود ببرد و به این وسیله در واقع دشمن را ناآگاهانه استخدام کرد که حامل یک عده مبلغ برای امام حسین(ع) و برای اسلام حسینی علیه یزید باشد و این یکی از مهم‌ترین عناصر تبلیغی امام حسین(ع) بود. (حماسه حسینی، چاپ صدرا، ج۳، ص۳۴۰.) 💠 هدف امام حسین این نبود که خود، یاران و فرزندان خویش را به کشتن دهد بلکه نظر وی قیام برای توجّه دادن مردم به فساد بنی‌امیه بود، و این‌که حکومت آنها حکومت اسلامی نیست و آنها در صدد محو و نابودی اسلام هستند؛ بنابراین ایشان عالمانه اقدام به این کار نمود و به مردم ثابت کرد که اینها حاضر نیستند احدی از بنی‌هاشم زنده بماند حتی طفل شیرخوار را هم هدف تیر قرار می‌دهند، و با اهل بیت پیغمبر به نوعی رفتار می‌کنند که با امرای مشرکین هم آن‌طور سخت رفتار نکرده‌اند، نظرشان جز نابودی اسلام و آثار نبوت چیز دیگری نیست. (بررسی تاریخ عاشورا، ص۳۱) 💠 مادران و همسران شهدا در روز عاشورا به رزمندگان و یاران امام روحیه می‌دادند و ایشان را در پایداری از حمایت امام تشویق می‌کردند. پرستاری و رسیدگی به بیماران و مداوای مجروحان از اهداف دیگر حضور زنان در کنار شهدای کربلا بود 💠 مانند نقش حضرت زینب در پرستاری از امام سجاد(ع) که در آن زمان حمایت او از امام سجاد(ع) استمرار سلسله امامت را در پی داشت. گریه‌ها و عزاداری بر شهدای کربلا به عواطف و احساسات مردم نسبت به ماجرای کربلا عمق بخشید و پیام قیام را در اذهان مردم ماندگار نمود. 🌹کانال بلاغ مبین🌹 🍀🍀🌻🌻🌻🍀🍀 https://chat.whatsapp.com/CuqYQtcWHq3880LErLHWum
‏فیلم از طرف ح.آزادی
*این داستان واقعی بسیار زیبا و منقلب کننده است حتماً بخوانید و اگه هوای امام حسین رو کردید، التماس دعا* یکی از افرادی که کارش مدیریت کاروان های اعزامی از مشهد به کربلا بودو300 مرتبه به کربلا مشرف شده بود ، تعریف می‌کرد: سال1396 شمسی در فرودگاه مشهد، در حال سر و سامان دادن به زائرین بودم، در همان اثـنا پروازهای دبی و ترکیه درحال مسافرگیری بودند. تعدادی از زائران به من گفتند: تفـاوت پـروازها را با هم ببینـیـد، آنها با چه ظاهر و سر و وضعی هستند، گویی بعضی ها هیچ اعتقادی به اسلام و مسلمانی ندارند، حتی در آرایش کردن گوی سبقت را از غربی‌ها.. ربوده اند... همینطور که درحال گفتگو بودیم، آقا و خانومی به همراه دختر جوانی به سمت ما آمدند. وضع ظاهرشان به همان پروازهای دبی و ترکیه می‌خورد. وقتی به ما رسیدند گفتند: کاروان اعزام به کربلا همینجاست؟ من که توقع این سوال را نداشتم گفتم: بله، چطور مگه؟ آنها با خوشحالی گفتند: اگر خدا قبول کند ما هم زائر کربلا هستیم. من که بعد از حدود 300بار مدیر کاروان عتبات عالیات بودن، تا به حال اینگونه زائر نداشتم، کمی جا خوردم، ولی بعلت اینکه زائر حضرت بودند، به آنها خوش آمد گفتم. بالأخره همه زائرین سوار هواپیما شدند من هم براساس وظیفه دینی و حتی شغلی قبل از پرواز شروع کردم اصطلاحا به امر به معروف و نهی از منکر، (یعنی به درب می‌گفتم که دیوار بشنود) می‌گفتم این مکان‌های مقدسی که خداوند به ما توفیق زیارتشان را داده حُرمت بالایی دارند و زائرین باید حرمت این اماکن را نگه دارند، اما دختر این خانواده که گویا منظور اصلی من او بود با حالت ناراحتی و بی‌اعتنایی به من فهماند که اهمیتی برای حرف های من قائل نیست. به نجف اشرف رسیدیم من هم در زمان‌های گوناگون می‌گفتم که این مکان ها مقدس است و هر فرد حداقل باید ظاهرش را حفظ کند و آن دختر هم، بی اعتنایی می‌کرد. تـااینکه روز آخر که در نجف اشرف بودیم و فردا قرار بود عازم کربلاء معلی شویم؛ پدر آن دختر پیش من آمد و گفت: حاصل زندگی من و همسرم همین یک دختر است که پزشک اطفال است،شاید بخاطر عدم توجه ما، او فقط در درس و شغلش موفق شده و از اعتقادات دینی و اخروی تقریباً چیزی نمی‌داند! ما تصمیم گرفتیم او را به کربلا نزد سیدالشهدا علیه السلام بیاوریم بلکه حضرت جبران کاستی ها و کمبودهایی که ما طی این سالیان از نظر اعتقادی و دینی برای فرزند دلبندمان گذاشتیم را بنمایند، چون آرزوی هر پدر و مادری عاقبت بخیری فرزندش می‌باشد. دختر ما بخاطر نوع دوستان و جَـوی که بزرگ شده تقریبا هیچ چیزی از مبانی دینی و اعتقادات نمی‌داند و وقتی شما از لزوم رعایت حجاب صحبت می‌کنید، او به اتاق می آید دائم می‌گوید: منظور حاج آقا فقط من هستم! چون فقط در این کاروان منم که سر و وضعم اینگونه است. ما از شما می‌خواهیم که رعایت حال ما و دخترمان را بفرمائید و دیگر چیزی نگوئید. گفتم: این وظیفه من است که این مسائل را برای زائرین گوشزد کنم تا حریم اهل بیت علیهم السلام شکسته نشـود. گفتگوی ما تمام شد، و ما روز بعد عازم کربلاء شدیم. صبح روز اول که در کربلا بودیم به لابی هتل آمده و دیدم خانمی با مقنعه بلند و چادر و حجابی کامل منتظر من نشسته است و تا من را دید سلام کرد. وقتی دید من با تعجب او را نگاه می‌کنم گفت: ظاهراً من را نشناختید؛ من همان دختر بی‌حجاب چند روز پیش هستم. از شما تقاضا دارم اجازه دهید عبایتان را بشویم. من که شوکه شده بودم گفتم: اولا من معنای حرکات و رفتار قبل با حالت امروزتان را نمیفهمم؛ ثانیاً شما هم زائر هستید هم پزشک؛ در شأن شما نیست که عبای من را بشوئید، من این کار را نمی کنم. درحالیکه گریه می‌کرد از من خواهش کرد که اجازه دهم!! توجه که کردم دیدم واکس تهیه کرده و تمام کفش های کاروان را واکس زده بود. به او گفتم تا نگویی چه شده من نمی‌گذارم.. باحال گریه گفت: دیشب وقتی وارد کربلا شدیم من در عالم رؤیا خدمت سـیدالشهـدا آقا ابـاعبـدالله الحسین علیه السلام شرفیاب شدم. حضرت من را به اسم مستعاری که دوست داشتم صدا زدند و فرمودند: دخترم ؛ من خواستم که تـو به کربـلا و به زیارت من بیایی و تا وقتی که من کسی را دعـــوت نکنــم هیچکس نمی‌تواند به این مکان بیاید. حرف‌هایی که مدیر کاروان می‌زد همانی بود که ما دوست داشتیم و به زبانش جاری می‌شد، برو عبایش را بگیر و آن را بشوی تا از او دلجویی کرده باشی. و بعد فرمودند: دخترم تو دکتر اطفال هستی، طفل مریضی دارم می‌خواهم درمانش کنی. او در حالیکه گریه می‌کرد می گفت: حضرت طبیب همه عالم هستند... ولی به من فرمودند دنبال من بیا... بـه همراه حضرت از دو اتاق رد شدیم و وارد اتاق دیگری شدیم، روی سکویی طفلی شـش ماهه دیدم که مثل قرص ماه می‌درخشید و تیری سه شعبه به گلویش اصابت کرده بود. حضرت فرمودند: پسرم را درمان کن. (خانم دکتر در حالیکه بشدت گریه می‌کرد، سؤال کرد: حا
ج آقا مگر امام حسین علیه السلام فرزند ۶ماهه داشتند؟ چرا تیر ۳شعبه به گلویش زده بودند؟) من که بغض گلویم را گرفته بود گفتم: بله، ولی این سؤال‌ها را نپرس... ایـن‌ها روضه‌های سوزناکی است که جگر انسان را کباب می‌کند. اما او که تازه وقایع کربلا را شنیده بود دوباره پرسید: چرا تیر 3شعبه به گلوی این طفل زدند؟😭 گفتم:چون امام حسین علیه السلام طفل شیرخواره اش را بر روی دست گرفته بودند و به دشمنان منافق و کافر فرمودند: حالا که به زعم خودتان با من دشمن هستید و می جنگید خودتان این بچه را بگیرید و سیراب کنید. خانم دکتر در حالیکه بسیار منقلب شده بود و هق هق گریه می‌کرد گفت: آخر کجای عالم در جواب درخواست آب دادن به طفل 6ماهه، آن هم فرزند پیامبرشان، با تیر سه شعبه به گلوی آن بچه پاسخ می‌دهند؟! حاج آقا من در عالم رؤیا دیدم که حتی آن تیر سمی و زهر آلود نیز بود!!! و بلند بلند گریه می کرد... به برکت سید الشهدا علیه السلام آن خانم دکتر جوان چنان متحول شده بود که موقع بازگشت کاروان به ایران می‌گفت: من با شما نمی آیم و می خواهم اینجا باشم... من قلبم و روحم در کربلاست... بالأخره با اصرار فراوان و قول به اینکه دوباره برای پابوس و عرض ارادت به کربلا می آید حاضر شد برگردد. بعد از چند هفته که به مشهد مقدس مراجعت کردیم، روزی وارد مطبش شدم، دیدم که عکس‌ها و نوشته‌هایی بر روی دیوار از امام حسین علیه السلام زده شده بود. آنجا دیگر دکتری مؤمنه و صالحه و دلباخته سید الشهداء علیه السلام بود، دکتری که حالا بسیار باوقار و امام حسینی شده بود و حتی مریض ها هم در مطبش صف کشیده بودند. با خوش‌رویی ار من پذیرایی کرد و گفت: باور نمی‌کنید از زمانی که از کربلا به مشهد آمدم، امام حسین علیه السلام به نگاهم و قلمـم اثری عجیب داده اند چرا که من با همان نگاه اول درد و مرض اطفال را تشخیص می‌دهم و حتی آنها را برای آندوسکوپی هم نمی‌فرستم و با اولین نسخه مریض‌ها خوب می‌شوند، فقط به برکت آقای مظلوم و کریم مولانا اباعبدالله الحسین علیه السلام 📕کتاب خروش خدا صفحه 83📕 علیرضا ثبتی گجوان 💟خدایا به خون گلوی حضرت علی اصغر علیه السلام، خون آن مظلومی که به فرموده امام صادق علیه السلام "اگر یک قطره از آن بر روی زمین ریخته می شد، خداوند قهار بساط زمین و آسمان را جمع می کرد" قَسَمت می‌دهیم آخرین خلیفه و جانشینت را ظاهر بفرما آمین یا رب العالمین..
از گروه پاسخگوئی به شبهات ...در واتساب
داروی گیاهی مجوز دار برای درمان کرونا: آلرگارد. باز کار بچه های خودمان قابل اعتمادتر است از وحوش غربی ...