eitaa logo
🌹قطعه ای ازبهشت🌹
635 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
219 ویدیو
11 فایل
قدمی برای نزدیک شدن .... تا دیر نشده لحظات را دریابیم ندای هل من ناصر امام منتظر لبیک ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
❗️ 🍃شهید احمدعلی یکی از شاگردان خاص مرحوم آیت الله حق شناس بود ؛ وقتی مردم دیدند که آیت الله حق شناس در مراسم ترحیم این شهید بزگوار حضور یافت و ابعادی از شخصیت او را برای مردم بیان کرد ، تازه فهمیدند که چه گوهری از دست رفته است! ☘مرحوم آیت الله حق شناس درباره شهید نیری گفت: " . ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟" در بخشی از کتاب نوشته شده است: آیت الله حق شناس ، در مجلس ختم این شهید با آهی از حسرت که در فراق احمد بود ، بیان داشتند: رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!" 🍀سپس در همان شب در منزل این شهید بزرگوار روبه برادرش اظهار داشتند: "من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم. به جز بنده وخادم مسجد ، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم ، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است. ! بلکه حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت ام به کسی حرفی نزنید...." 📚کتاب عارفانه 🍃🌸 @yaabasaleh0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ مهربان خدای من سلام با نام تو آغاز می کنم شروع هر روزو هرکارم را ای که بهترین و زیباترین علت هر آغـاز تـــــویی خدایا روزم را ختم به خیر بفرما
🌺دعای روز چهارشنبه 🌺بسم الله الرحمن الرحیم الْحَمْدُ للهِ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ لِبَاسا وَ النَّوْمَ سُبَاتا وَجَعَلَ النَّهَارَنُشُورا لَکَ الْحَمْدُ أَنْ بَعَثْتَنِی مِنْ مَرْقَدِی وَ لَوْ شِئْتَ جَعَلْتَهُ سَرْمَدا حَمْدا دَائِما لا یَنْقَطِعُ أَبَدا وَ لا یُحْصِی لَهُ الْخَلائِقُ عَدَدا 🌺اللهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ أَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّیْت وَ قَدَّرْتَ وَ قَضَیْتَ وَ أَمَتَّ وَ أَحْیَیْت وَ أَمْرَضْتَ وَ شَفَیْتَ وَ عَافَیْت وَ أَبْلَیْتَ وَ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَیْت وَ عَلَى الْمُلْکِ احْتَوَیْتَ 🌺ادْعُوکَ دُعَاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِیلَتُهُ وَ انْقَطَعَتْ حِیلَتُهُ وَ اقْتَرَبَ أَجَلُهُ،وَ تَدَانَى فِی الدُّنْیَا أَمَلُهُ وَ اشْتَدَّت إِلَى رَحْمَتِکَ فَاقَتُهُ وَعَظُمَتْ لِتَفْرِیطِهِ حَسْرَتُهُ وَ کَثُرَتْ زَلَّتُهُ وَ عَثْرَتُهُ وَ خَلُصَتْ لِوَجْهِکَ تَوْبَتُهُ 🌺فصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ و عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ مُحَمَّدٍصَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لا تَحْرِمْنِی صُحْبَتَهُ إِنَّکَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ 🌺اللهُمَّ اقْضِ لِی فِی الْأَرْبَعَاءِ أَرْبَعا اجْعَلْ قُوَّتِی فِی طَاعَتِکَ وَ نَشَاطِی فِی عِبَادَتِکَ وَ رَغْبَتِی فِی ثَوَابِکَ وَزُهْدِی فِیمَا یُوجِبُ لِی أَلِیمَ عِقَابِک َإِنَّکَ لَطِیفٌ لِمَا تَشَاءُ.آمین 🍃🌸 @yaabasaleh0
🚫 جوانک شاگرد بزاز، بی خبر بود که چه دامی در راهش گسترده شده. او نمیدانست این زن زیبا و متشخص که به بهانه خرید پارچه به مغازه آنها رفت و آمد میکند، عاشق دلباخته او است، و در قلبش طوفانی از عشق و هوس و تمنا بر پاست. یک روز همان زن به در مغازه آمد و دستور داد مقدار زیادی جنس بزازی جدا کردند، آنگاه به عذر اینکه قادر به حمل اینها نیستم، به علاوه پول همراه ندارم، گفت: " پارچهها را بدهید این جوان بیاورد، و در خانه به من تحویل دهد و پول بگیرد ". مقدمات کار قبلا از طرف زن فراهم شده بود، خانه از اغیار خالی بود، جز چند کنیز اهل سر، کسی در خانه نبود. محمد بن سیرین - که عنفوان جوانی را طی میکرد و از زیبایی بی بهره نبود - پارچهها را به دوش گرفت و همراه آن زن آمد. تا به درون خانه داخل شد در از پشت بسته شد. ابن سیرین به داخل اطاقی مجلل راهنمایی گشت. او منتظر بود که خانم هر چه زودتر بیاید، جنس را تحویل بگیرد و پول را بپردازد. انتظار به طول انجامید. پس از مدتی پرده بالا رفت. خانم در حالی که خود را هفت قلم آرایش کرده بود، با هزار عشوه پا به درون اطاق گذاشت. ابن سیرین در یک لحظه کوتاه فهمید که دامی برایش گسترده شده خواهش کرد، فایده نبخشید. گفت چارهای نیست باید کام مرا بر آوری. و همین که دید ابن سیرین در عقیده خود پا فشاری میکند، او را تهدید کرد، گفت: " اگر به عشق من احترام نگذاری و مرا کامیاب نسازی، الان فریاد میکشم و میگویم این جوان نسبت به من قصد سوء دارد. آنگاه معلوم است که چه بر سر تو خواهد آمد ". موی بر بدن ابن سیرین راست شد. از طرفی ایمان و عقیده و تقوا به او فرمان میداد که پاکدامنی خود را حفظ کن. از طرف دیگر سر باز زدن از تمنای آن زن به قیمت جان و آبرو و همه چیزش تمام میشد. چارهای جز اظهار تسلیم ندید. اما فکری مثل برق از خاطرش گذشت. فکر کرد یک راه باقی است، کاری کنم که عشق این زن تبدیل به نفرت شود و خودش از من دست بردارد. اگر بخواهم دامن تقوا را از آلودگی حفظ کنم، باید یک لحظه آلودگی ظاهر را تحمل کنم. به بهانه قضاء حاجت، از اطاق بیرون رفت، بعد از کمی با سر و صورت و لباس آلوده از دستشویی برگشت. و به طرف زن آمد. تا چشم آن زن به او افتاد، روی درهم کشید و فورا او را از منزل خارج کرد.محمد خود را به نزدیکی آب روانی رساند و خود را شست، تنش برای همیشه بوی عطری بر خود گرفت از هرجا که عبور می کرد همه متوجه می شدند که محمد ابن سیرین از اینجا گذشته است. آری محمد با این نقشه پای بر نفس خویش نهاد و پوزه شیطان را بخاک مالید و از مهلکه نجات یافت. محمد همان ابن سیرین معروف است که به تعبیر خواب معروف است. بزرگان و عارفان گویند هرکه بر شهوت خویش غلبه کند خداوند چون حضرت یوسف بر او علم خوابگزاری عطا نماید. و او نیز یکی از همان مردان بزرگ و وارسته است. راستی ما اگر جای او بودیم چه می کردیم؟!! 🍃🌸 @yaabasaleh0
✨ نیاز ما به خدا #استاد_پناهیان 🍃🌸 @yaabasaleh0
هدایت شده از پایا
💢حاج اسماعیل دولابی: پرده قلب ات را باید کنار بزنی تا امام عصر علیه السلام تجلی نماید و سپس بگویند : بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین.
🍃 یک بار بچه‌های کوچک کتابی خوانده بودند و خیلی از وحشت کرده بودند . آیت الله بهجت به بچه‌ها فرمودند : بیایید با شما کار دارم . دیدم آقا به آن‌ها فرمودند: جن ترس ندارد ، آن‌ها کاری به مومن ندارند . ☘ایشان گفتند: "من خودم وارد منزلی شدم(منزل عمویشان در کربلا) خواستم بروم داخل اتاق، صاحبخانه گفت: . گفتم: باشد به من کاری ندارند. رفتم داخل اتاق دراز کشیدم ، عمامه‌ام را پهلوی خودم گذاشتم و عبایم را روی سرم کشیدم. 🌙پاسی از شب که گذشت ، صدای پای آن‌ها را بیرون در اتاق می‌شنیدم. یک دفعه احساس کردم که یکی از این پاها به در اتاق نزدیک شد. از پنجره خودش را بالا کشید و داخل اتاق را نگاه کرد. دید که من اینجا خوابیدم و عمامه‌ام کنارم است. رفت به آن‌ها گفت: برویم ." 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3962765318C54672d538b
🌸 امـام علی(ع) فرمودند: #خـداونـد را بخـاطـر خوشنـودی مـردم #ناراحت مکن زیـرا #خـداونـد جـای همـه کس را میگیـرد ولی #کسی نمی تـواند جـای #خــدا را بـگیــرد.. 🍃🌸 @yaabasaleh0
هدایت شده از احادیث ناب
‼️ 🔆امير المومنين عليه السلام براى مردم سخنرانى مى كرد، در ضمن سخنرانى فرمود: مردم از من بپرسيد پيش از آن كه در بين شما نباشم ، به خدا سوگند! از هر چيز بپرسيد پاسخ خواهم گفت . 🔱سعد بن وقاص به پا خاست و گفت : اى اميرالمؤ منين ! چند تار مو در سر و ريش من است ! 🔆حضرت فرمود: به خدا قسم ! دوستم رسول خدا به من فرموده بود تو همين سوال را از من خواهى كرد! آنگاه فرمود: اگر حقيقت را بگويم از من نمى پذيرى ، همين قدر بدان در بن هر موى سر و ريش تو شيطانى لانه كرده و در خانه تو گوساله اى (عمر بن سعد) است كه فرزندم حسين را مى كشد. عمر سعد در آن وقت كودكى بود كه بر سر چهار دست و پا راه مى رفت. 📚بحارالانوار @ahadith_nab
خالق مهربان يگانه تکيه گاه من و توست پس به"تدبيرش اعتماد کن به"حکمتش"دل بسپار، به اوتوکل کن وبه سمت او"قدمي بردار" تا ده قدم آمدنش بسوى خود را به تماشا بنشينی شبتون خدایی💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#پروردگارا از اینکه یک بار دیگر مرا لایق حیات دانستی،سپاسگزارم  از اینکه فرصت یک آغاز دوباره را به مڹ عطا کردی سپاسگزارم بسم الله الرحمن الرحیم #الهی_به_امید_تو