🍂بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت؟!
🥀شهید "محمد پورشیخعلی"
💔شهید محمد پور شیخعلی متولد ۱۳۶۶ و از افسران پلیس نیروی انتظامی بود که در حین خدمترسانی به مردم، در ۱۳ دی ماه ۱۴۰۲ در حادثه تروریستی کرمان به شهادت رسید و پدر یک دختر ۴ ساله بود.
پدر شهید مدت زیادی در جبهه های حق علیه باطل فعالیت داشته وجانباز هست می گوید :
من مدتی که در جبهه بودم آرزوی شهادت داشتم ولی شهید نشدم ولی پسرم به آرزویش رسید و فقط برای خدا ، فقط برای خدا و فقط برای خدا به شهادت رسید و خون پاکش را فدا کرد.
♦️تلاوت سوره ی «حمد» هدیه شهید "محمد پورشیخعلی"
#شهدای_مکتب_حاج_قاسم
#یازدهمینچلهتوسلبهشهدا
#روز بیستوهفتم
🥀 @yaade_shohadaa
🕌 #دمشق_شهرِ_عشق
♦️#قسمت_بیست_و_پنجم
💠 منتظر پاسخم حتی لحظهای صبر نکرد، در را پشت سرش آهسته بست و همه در و دیوار دلم در هم کوبیده شد که شیشه بغضم شکست.
به او گفته بودم در #ایران جایی را ندارم و نمیفهمیدم چطور دلش آمد به همین سادگی راهی ایرانم کند که کاسه چشمانم از گریه پُر شد و دلم از ترس تنهایی خالی!
💠 امشب که به #تهران میرسیدم با چه رویی به خانه میرفتم و با دلتنگی مصطفی چه میکردم که این مدت به عطر شیرین محبتش دل بسته بودم.
دور خانه میچرخیدم و پیش مادرش صبوری میکردم تا اشکم را نبیند و تنها با لبخندی ساده از اینهمه مهربانیاش تشکر میکردم تا لحظهای که مصطفی آمد. ماشین را داخل حیاط آورد تا در آخرین لحظات هم از این #امانت محافظت کند و کسی متوجه خروجم از خانه نشود.
💠 درِ عقب را باز کردم و ساکت سوار شدم، از آینه به صورتم خیره ماند و زیر لب سلام کرد. دلخوری از لحنم میبارید و نمیشد پنهانش کنم که پاسخش را به سردی دادم و دیدم شیشه چشمانش از سردی سلامم مِه گرفت.
در سکوتِ مسیر #داریا تا فرودگاه دمشق، حس میکردم نگاهش روی آینه ماشین از چشمانم دل نمیکَند که صورتم از داغی احساسش گُر گرفت و او با لحنی ساده شروع کرد :«چند روز پیش دو تا ماشین بمبگذاری شده تو #دمشق منفجر شد، پنجاه نفر کشته شدن.»
💠 خشونت خوابیده در خبرش نگاهم را تا چشمانش در آینه کشید و او نمیخواست دلبسته چشمانم بماند که نگاهش را پس گرفت و با صدایی شکسته ادامه داد :«من به شما حرفی نزدم که دلتون نلرزه!»
لحنش غرق غم بود و مردانه مقاومت میکرد تا صدایش زیر بار غصه نلرزد :«اما الان بهتون گفتم تا بدونید چرا با رفتنتون مخالفت نمیکنم. ایران تو امنیت و آرامشه، ولی #سوریه معلوم نیس چه خبر میشه، خودخواهیه بخوام شما رو اینجا نگه دارم.»
💠 بهقدری ساده و صریح صحبت میکرد که دست و پای دلم را گم کردم و او راحت حرف دلش را زد :«من #آرامش شما رو میخوام، نمیخوام صدمه ببینید. پس برگردید ایران بهتره، اینجوری خیال منم راحتتره.»
با هر کلمه قلب صدایش بیشتر میگرفت، حس میکردم حرف برای گفتن فراوان دارد و دیگر کلمه کم آورده بود که نگاهش تا ایوان چشمانم قد کشید و زیرلب پرسید :«سر راه فرودگاه از #زینبیه رد میشیم، میخواید بریم زیارت؟»
💠 میدانستم آخرین هدیهای است که برای این دختر #شیعه در نظر گرفته و خبر نداشت ۹ ماه پیش وقتی سعد مرا به داریا میکشید، دل من پیش زینبیه جا مانده بود که به جای تمام حرف دلم تنها پاسخ همین سؤالش را دادم :«بله!»
بیاراده دلم تا دو راهی زینبیه و داریا پر کشید، #نذری که ادا شد و از بند سعد آزادم کرد، دلی که دوباره شکست و نذر دیگری که میخواست بر قلبم جاری شود و صدای مصطفی خلوتم را پُر کرد :«بلیطتون ساعت ۸ شب، فرصت #زیارت دارید.»
💠 و هنوز از لحنش حسرت میچکید و دلش دنبال مسیرم تا ایران میدوید که نگاهم کرد و پرسید :«ببخشید گفتید ایران جایی رو ندارید، امشب کجا میخواید برید؟»
جواب این سوال در حرم و نزد #حضرت_زینب (سلاماللهعلیها) بود که پیش پدر و مادرم شفاعتم کند و سکوت غمگینم دلش را بیشتر به سمتم کشید :«ببخشید ولی اگه جایی رو ندارید...»
💠 و حالا که راضی به رفتنم شده بود، اگرچه به بهای حفظ جان خودم، دیگر نمیخواستم حرفی بزنم که دلسوزیاش را با پرسشم پس دادم :«چقدر مونده تا برسیم #حرم؟»
فهمید بیتاب حرم شدهام که لبخندی شیرین لبهایش را بُرد و با خط نگاهش حرم را نشانم داد :«رسیدیم خواهرم، آخر خیابون حرم پیداست!» و چشمم چرخید و دیدم #گنبد حرم در انتهای خیابانی طولانی مثل خورشید میدرخشد.
💠 پرده پلکم را کنار زدم تا حرم را با همه نگاهم ببینم و #اشکم بیتاب چکیدن شده بود که قبل از نگاهم به سمت حرم پرید و مقابل چشمان مصطفی به گریه افتادم. دیگر نمیشنیدم چه میگوید، بیاختیار دستم به سمت دستگیره رفت و پایم برای پیاده شدن از ماشین پیشدستی کرد.
او دنبالم میدوید تا در شلوغی خیابان گمم نکند و من به سمت حرم نه با قدمهایم که با دلم پَرپَر میزدم و کاسه احساسم شکسته بود که اشک از مژگانم تا روی لباسم جاری شده بود.
💠 میدید برای رسیدن به حرم دامن صبوریام به پایم میپیچد که ورودی حرم راهم را سد کرد و نفسش به شماره افتاد :«خواهرم! اینجا دیگه امنیت قبل رو نداره! من بعد از #زیارت جلو در منتظرتون میمونم!»
و عطش چشمانم برای زیارت را با نگاهش میچشید که با آهنگ گرم صدایش به دلم آرامش داد :«تا هر وقت خواستید من اینجا منتظر میمونم، با خیال راحت زیارت کنید!»...
ادامه دارد...
🌺نویسنده: فاطمه ولینژاد
🥀 @yaade_shohadaa
💔وقتی در گناه زندگی میکنی شیطان کاری به تو ندارد
اما....
وقتی تلاش میکنی تا از اسارت گناه بیرون بیایی
اذیتت خواهد کرد.
✍🏻شهید سید سجاد خلیلی
#رفیق_شهید
#امام_زمان
#ماه_رجب
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇮🇷امشب🇮🇷🇮🇷
📣✌️الله اکبر✌️📣
الله اکبر الله اکبر الله اکبر
به یاد سردار دلها حاج قاسم
به یاد شهدای مدافع حرم
به یاد شهید آرمان علیوردی
به یاد شهید روح الله عجمیان
به یاد شهدای فاجعه کرمان
و برای امید دل مردم مستضعف جهان امشب بانگ تکبیر الله اکبر را سر خواهم داد و ستون خیمه تمام جبهه کفر و استکبار را خواهم لرزاند.
#بانگ_الله_اکبر
#نوای_پیروزی
🥀 @yaade_shohadaa
16.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#به_وقت_حاج_قاسم ♥️
❤️🔥اساس انقلاب؛
🎙️سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
🎙️مقام معظم رهبری
#امام_زمان
🥀 @yaade_shohadaa
❤️🔥 ماجرای امضای سرخ
💔 مادرم به همراه تعدادی از اقوام برای شرکت در مراسمی به زادگاه شهید صالحی یعنی خوانسار رفتند. مادرم از ما خواست که به مدرسه برویم. من، خواهر و برادر کوچکترم در خانه ماندیم و خاله و تعدادی از خانم های فامیل پیش ما ماندند.
وقتی به مدرسه رفتم، ناظم مدرسه پیش من آمد و گفت: «زهرا جان این برگه ساعت امتحانات را به خانه ببر، بده امضا کنند و برایم من بیاور.»
همان شب در خواب دیدم که ایشان به خانه آمد، از در وارد شد، لباس هایش را منظم در گوشه ای از خانه گذاشت، بلوز و شلوار سفیدی به تن داشت. به پدرم گفتم: «آقاجون ناهار خورده اید؟» گفت: «نه بابا! ناهار نخوردم.» به آشپزخانه رفتم تا برای ایشان غذا گرم کنم. غذا را روی اجاق گاز گذاشتم، من را صدا کرد و گفت: «زهرا جان! نامه ات را بیاور تا امضا کنم.» گفتم: «کدام نامه؟» گفت: «همان برنامه امتحانی مدرسه ات را بیاور!» به سمت کمد کتابهایم رفتم و برگه را برداشتم. دنبال خودکار آبی یا مشکلی بودم. برگه و خودکار را به ایشان دادم تا امضا کند، به آشپزخانه برگشتم تا غذا را آماده کنم. با سینی غذا که برگشتم، ایشان نبود.
صبح که بیدار شدم، سرکمد کتاب هایم رفتم تا کتاب هایم را برای مدرسه آماده کنم. کتاب علومم را که برداشتم، برگه امتحانی وسط آن بود. یکدفعه دیدم که پدرم برگه امتحانی را امضا کرده و نوشته است
«اینجانب نظارت دارم سید مجتبی صالحی»
این برگه دست به دست چرخید تا این که به دست مرحوم آیت الله «خزعلی» رسید و سالها نزد ایشان بود.
🥀 خاطره ای به یاد شهید حاج سید مجتبی صالحی خوانساری
#رفیق_شهید
#امام_زمان
#ماه_رجب
🥀 @yaade_shohadaa
💔بخوان دعای فرج را؛ دعا اثر دارد...
#دعای_الهی_عظم_البلاء 🥀
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲🏻
#امام_زمان
🥀 @yaade_shohadaa
🔴 می آییم چون خون دختر کاپشن صورتی گوشواره قلبی ارزشمند است. ️
#الله_اکبر
#انقلاب_مردم
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️"بسم رب شهدا"
💚یه سلام از راه دور به حضرت ارباب...
🥀به نیابت از شهید عباس دانشگر
#امام_زمان
#ماه_رجب
🥀 @yaade_shohadaa
#عروج_عاشقانه
🥀 《۲۲ بهمن ماه》
🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹
💔 وصیتنامه :
ما باید سعی کنیم کار و وظیفه خود را به نحو احسن و آن طوری که وظیفۀ ما است انجام دهیم و سعی کنیم در حیطۀ کاری خود پیشرفت کنیم و یک فردی دارای معلومات عالی باشیم و بدانید که ما باید با کسب تجربه افرادی مفید باشیم برای حفظ و حراست و نگهداری اسلام.
♦️هدیه به روح شهید بزرگوار مهدی ثامنی راد «صلوات»
#شهید_مدافع_حرم
🥀 @yaade_shohadaa
🍃🌺🍃🌼🍃🌺
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
خدايا درود فرست بر محمد و آلش
شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلاَئِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَيْتِ الْوَحْيِ
كه درخت نبوتند و محل رسالت و جايگاه رفت و آمد فرشتگان و معدن علم و حكمت و خاندان و حى اند
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
خدايا درود فرست بر محمد (ص) و آلش
الْفُلْكِ الْجَارِيَةِ فِي اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَهَا وَ يَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا
كه آنان كشتى درياى معرفتند و روان در اعماق آن دريا هر كس بر آن كشتى در آيد از غرق ايمن است و هر كس در نيايد، به درياى هلاكت غرق خواهد شد
الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللاَّزِمُ لَهُمْ لاَحِقٌ
هر كس بر آنها تقدم جويد از دين خارج شود و هر كس از آنان عقب ماند نابود گردد و هر كس همراه آنان باشد ملحق به آنها خوهد شد
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
خدايا درود فرست بر محمد و آلش
الْكَهْفِ الْحَصِينِ وَ غِيَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِينِ وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِينَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ
كه حصار محكم امتند و فريادرس بيچارگان و درماندگان و پناه گريختگان و نگهبان عصمت طلبان اند
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
خدايا درود فرست بر محمد (ص) و آلش
صَلاَةً كَثِيرَةً تَكُونُ لَهُمْ رِضًى وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْكَ وَ قُوَّةٍ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ
درود بسيار كه آن درود موجب خشنودى آنها باشد و اداى حق آنها بر ما شود به حول و قوه تو اى خداى عالميان
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
خدايا درود فرست بر محمد (ص) و آلش
الطَّيِّبِينَ الْأَبْرَارِ الْأَخْيَارِ الَّذِينَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلاَيَتَهُمْ
كه پاكان و نيكان و برگزيدگان عالمند كه بر ما واجب كردى حقوقشان را و طاعت و محبتشان را فرض نمودى
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
خدايا درود فرست بر محمد و آلش
وَ اعْمُرْ قَلْبِي بِطَاعَتِكَ وَ لاَ تُخْزِنِي بِمَعْصِيَتِكَ
و قلب مرا به طاعتت پر نور و معمور ساز و مرا به عصيان خود رسوا و خوار مگردان
وَ ارْزُقْنِي مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ
و روزيم كن كه مواسات كنم با فقيران كه رزقشان تنگ نمودى به وسعتى كه از فضل و كرمت به من عطا كردى
وَ نَشَرْتَ عَلَيَّ مِنْ عَدْلِكَ وَ أَحْيَيْتَنِي تَحْتَ ظِلِّكَ
تا عدالت تو را منتشر گردانم و مرا زنده بدار در سايه عنايتت
وَ هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ شَعْبَانُ الَّذِي حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ
و اين است شعبان ماه رسولت سيد پيغمبران كه اين ماه را به رحمت و رضا و خوشنوديت در پوشيده اى
الَّذِي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ (سَلَّمَ) يَدْأَبُ فِي صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ
و رسولت صلى الله عليه و آله و سلم جهد و كوشش بسيار به نماز و روزه
فِي لَيَالِيهِ وَ أَيَّامِهِ بُخُوعاً لَكَ فِي إِكْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ
در شبها و روزهاى اين ماه داشت و براى فروتنى به درگاه تو اين ماه را تا به آخر محترم و گرامى مى داشت
اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الاِسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِيهِ وَ نَيْلِ الشَّفَاعَةِ لَدَيْهِ
اى خدا پس تو ما را هم يارى فرما بر پيروى سنتش و به شفاعتش نايل گردان
اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْهُ لِي شَفِيعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِيقاً إِلَيْكَ مَهْيَعاً
خدايا و حضرتش را براى من شفيع مقبول الشفاعه قرار ده و طريق مستقيم هموار بسوى خود گردان
وَ اجْعَلْنِي لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَنِّي رَاضِياً وَ عَنْ ذُنُوبِي غَاضِياً
و مرا پيرو آن بزرگوار ساز تا روزى كه تو را ملاقات مى كنم كه روز قيامت است در آن روز از من خوشنود باشى و از گناهانم چشم پوشى
قَدْ أَوْجَبْتَ لِي مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَ الرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِي دَارَ الْقَرَارِ وَ مَحَلَّ الْأَخْيَارِ
در حالى كه لطف و رحمتت را بر من حتم فرموده و مرا در منزل هميشگى بهشت ابد كه محل خوبان است منزل دهى.
#صلوات_شعبانیه
🥀 @yaade_shohadaa