1_1516722383.amr
226.4K
☘ گر قصهی عشق من و یارم بنگارند /
صد لیلی و مجنون، همه بیرون رود از دل
💧 این ابیات از 'اهلی شیرازی'ست که یکی - بخطا - آنها را سرودهی حاج ملاآقاجان زنجانی نوشته است.
☘ نوای گرم دوست قدیمی، شیخ م. ب.
به نسیم کوی تو راضی ام.mp3
4.15M
🌺 به نسیم یاد تو راضیام؛ نه گلایهای نه شکایتی 🌺
💧لب ما و قصهی زلف تو؟ چه توهمی! چه حکایتی!
تو و سرزدن به خیال ما؟ چه ترحمی! چه عنایتی!
💧به نماز صبح و شبت سلام! و به نور در نَسَبت سلام
و به خال کنج لبت سلام! که نشسته با چه ملاحتی!
💧غزلام اگر تو بسازیَم، و نیام اگر بنوازیَم
به نسیم یاد تو راضیام؛ نه گلایهای نه شکایتی
💧به جمال، وارث کوثری؛ به خدا محمد دیگری
به روایتی خود حیدری؛ چه شباهتی! چه اَصالتی!
💧بلغالعُلی به کمال تو؛ کَشفالدُجّی به جمال تو
به تو و قشنگی خال تو، صلوات هر دم و ساعتی
💧تو که آینه، تو که آیتی؛ تو که آبروی عبادتی
تو که با دل همه راحتی، تو قیام کن که قیامتی!
💧زد اگر کسی درِ خانهات، دل ماست کرده بهانهات
همه جا گرفته نشانهات، به چه حسرتی، به چه حالتی!
💧نه مرا مَبین، رصدم نکن؛ و نظر به خوب و بدم نکن
ز درت بیا و ردم نکن، تو که از دیار کرامتی
💧شده پُر دو چشم تو در ازل، یکی از شراب و یکی عسل
نظرت چه کرده در این غزل، که چنین گرفته قرابتی؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 دیدهها در طلب لعل یمانی خون شد. 🌺
13.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☘ ... اَ بِرَضوَی اَو غَیرِها اَم ذِی طُوی؟ ...
خیال.m4a
2.92M
☘ من از دلبستگیهای تو با آئینه دانستم /
که بر دیدار طاقتسوزِ خود، عاشقتر از مائی
خلوت.MP3
4.51M
☘ خلوتگُزیده را به تماشا چه حاجت است؟!
💧نوای دوست دیرین: شیخ د. ح. است که روزی - حدوداً سال ۱۳۷۸ - پیشم آمد؛ دیوان حافظ را به دستش داده و ضبط را روشن کردم و گفتم: "یک دهن بخوان."
پس از خواندنش گفتم: "چرا غلط میخوانی؟!
'لبِ روحبخش'، ترکیب اِضافیست اما مَزجی خواندی!' "
🌺 او از همانهاست که همیشه غلط میخوانند و غلط میروند اما هماره به مقصد میرسند که برخی برای "رسیدن" آفریده شدهاند وَ اللهُ لا یُبالِی ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 نیامدی و ... دیر شد 🌺
💧نشستهام به در نگاه میکنم؛
دریچه آه میکشد.
تو از کدام راه میرسی؟
💧خیال دیدنت چه دلپذیر بود!
جوانیام در این امید، پیر شد.
نیامدی و ... دیر شد.
- - - - - - - - - - -
✍ گویندهی این قطعه در نظر داشته ببیند میتوان ردیف و قافیه را پیش از آخرین واژهی 'شِبهِ مصراع' قرار داد یا نه؛ از این رو واژههای "نگاه و آه و راه" را در بند اول و واژههای "دلپذیر و پیر و دیر" را در بند دوم، پیش از کلمههای پایانی بهکار برده.
در جای دیگری باید به این پرداخت که ارادهاش برای این نوآوری در شعر فارسی، خوب بوده یا نه، اما به هر حال، این قطعه بد از آب درنیامده و باید آن را خطاب به حضرت غایب - عجلاللهفرجه - گفت. ( هرچند گوینده اش حتی به وجود خدا هم باور نداشت. ) 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ اثرِ همنشینی تا این اندازه!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ پنج گُلِ چهرهدار
15.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☘ به جز دو تا، بقیه زیباست ... گر چه جائی که خدا هست، زیبائی و زشتی، وجود و معنا ندارد.
🌺 خوشا شیراز و شاهِ بیمثالش! 🌺
🌸 شیراز: مزار شریف حضرت شاهچراغ، امامزاده احمدبنموسی - علیهالسلام -
💧 تا کنون سه بار، در
- ۱۰ جمادی الثانیه ۱۴۲۲
- و پس از هفده سال، در ۱۹ صفر ۱۴۳۹ق.
- و ۱۹ صفر ۱۴۴۳
به زیارتش مشرف شدهام.
💧در دو سفرِ نخست، باید شخصی را در شیراز مییافتم که نه نشانی او را داشتم و نه شماره تلفنش را اما به لطف حضرت امامزاده احمد - علیهالسلام - در هر دو بار، او را یافتم و - بویژه در سفر اول و سوم - به نتیجه رسیدم.
💧مزار این امامزادهی باکرامت را از لوحی که نامشان بر آن نوشته شده بود و در مرقدشان پیدا شد، شناختند و گفته اند که پیکرشان با گذشت چندصدسال، تر و تازه بود و نیز گفته شده که شهید شده بودند. (شَدُّالاِزار، ص۲۸۹و۲۹۰)
و نیز گفته شده: فرزند امام زاده موسی مبرقع مدفون در قم، به شیراز رفتند ...
💧قبر امامزاده میرمحمد و شهید آیهالله دستغیب و آیهالله نجابت هم در بارگاه و نزدیک امامزاده شاهچراغ است که توفیق زیارت آنها هم دست داد.
💧هر سه بار، فرصت زیارت قبر حافظ را نداشتم اما در سفر اول، چشمم از دور به سازهی گور سعدی افتاد و تمام خاطراتم با حافظ و سعدی زنده شد ...
و با خود میگفتم: لابد سازمان میراث فرهنگی برای رفتن سر قبر حافظ هم ( مانند قبر عطار و باباطاهر و ... ) از مردم بهزور و به بهانهی حفظ قبور آنان! پول میگیرد.
یعنی اگر پول نگیرند، سازهی روی قبرشان ویران میشود؟
یک نفر نیست به آنان بگوید: چندصدسال است که مردم خودشان با میل و رغبت، آن سازهها را ساختهاند و هرگاه رو به ویرانی گذاشته، 👇
👆 به اندازه ی کافی ارادتمندانی پیدا شده اند که با اموال خودشان و با طیب خاطر، آنها را بازسازی کرده و به ما رسانده اند اما غاصبانه و به زور از مردم پول گرفتن - تازه اگر واقعا خرج همان جا شود! - خودش عامل ویرانی آن جاست که "الحجرُ الغَصیبُ فی الدار، رهن علی خرابها."
بلکه اساساً زائران واقعی این افراد، تهی دستان اند؛ یک بار پشت حصاری که گِرد قبر عطار کشیده اند، شخصی را دیدم که پولی برای رد شدن از حصار و نزدیک شدن به مرقد او نداشت و می گفت: "من از راه دور آمده ام و می خواهم برای استفاده از روحانیت عطار، بر مرقد او بروم اما نمی گذارند." یعنی در این روزگار برای عارف شدن هم باید اول پول دار شد!
💧و اگر از مالیاتها بازسازی کرده و توسعه دهند، همین اشکال بیشتر و شدیدتر خواهد بود.
💧در زمان حافظ، شیراز مرکز صوفیان و عالمان سقیفی بود و درست است که شیعه بودنِ حافظ مانند این است که در این زمان یک عالم عامی ساکن قم باشد اما اگر مانند مرحوم جعفرآقا مجتهدی و علامه طباطبائی، حافظ را شیعه بدانیم، توجیه این سکونت، ساده است.
💧از قدیم شیراز و اصفهان را با هم نام برده و مقایسه کرده اند؛ چنان که حافظ سروده :
"اگر چه زنده رود آب حیات است /
ولی شیراز ما از اصفهان بِه"
و آیه الله کشمیری پس از چندصد سال با او هم نظر بود و فرمود: "شیراز جای خوبی ست و باصفاست؛ از اصفهان خیلی بهتر است و همچنین مردمش هم خوب اند." ( م ... ، ص ۷۹ ).
💧 و شوقی برای رفتن بر گور سعدی در خود ندیدم.
💧مرحوم پدربزرگم به مردم عادی "گلستان" درس می داد و خودم هم از کودکی با دیوان حافظ و کلیات سعدی محشور بودم.
در کودکی، آنچه از حافظ می دیدم، "ظرافت و ادب" و آنچه از سعدی می یافتم، "حکمت و سخنوری و عاشقانه هایش و عمَری گری!" بود.
در همان روزگار، مادرم فرمود: "سعدی چگونه عمَری باشد در حالی که گفته:
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی /
عشق محمد بس است و آل محمد ؟!"
تطفّل کرده و عرض کردم: ... و گفتم: ... و گفتم ... تا رسیدم به این که اگر صرف ستودن مولی علی - علیه السلام - برای شیعه بودن بس باشد، خود عمربن الخطاب را باید اولین شیعه ی بامعرفت ایشان دانست! مگر زمانی که مولی علی به صورت مردی که چشم چرانی کرده بود، سیلی زد و او شکایت پیش عمَر برد، ابن الخطاب نگفت: "راتکَ عَینُ الله وَ ضَرَبَتکَ یدُالله" ( که بالاترین مدح مولاست )؟! و مگر بارها چنین ستایشهائی را به زبان نیاورد؟!
💧در "بوستان" ( اواخر باب تواضع ) داستان دروغی را به نظم کشیده و ای بسا از خود بافته، که در آن - برخلاف باور همه ی مسلمانان - از زبانِ "در و کلید شهر دانائی علیهماالسلام"، نسبت نادانی به ایشان می دهد! علی و ندانستن چیزی؟!
💧حالا کاری به ستایشها و مرثیه سرائی های بی جایش، مانند آنچه درباره ی مستعصم سرود، ندارم که گفت:
"آسمان را حق بوَد گر خون بگرید بر زمین /
بر زوال ملک مستعصم امیرال..."
و برخی می گویند ظاهراً علت این که مرحوم خواجه نصیرالدین توسی فرمان داد مستعصم را خفه کنند، به تلافی این بود که عباسیان هم امام کاظم - علیه السلام - را به همین شکل شهید کرده بودند. پس جای شکر خدا دارد ( نه خون گریستنِ آسمان! )
💧اما انصاف باید داد: عامی بودن سعدی کجا و تعصّب و تصلّب نیش دار ملّای رومی در عامی بودن کجا!
البته طبیعی ست که هرچه روح، قوی تر و آتشین تر باشد، به مرام خود محکمتر می چسبد و عده ای را هم با خود همراه می کند؛ همچنان که روح آتشفشانی و فوق العاده ی ملای رومی و اطلاعات وسیع و ذهن باز و جَوّال او ( که همگی در اشعارش تجلی کرده و مثنوی گیرای او را تبدیل به "قرآن صوفیه" نموده )، جماعتی از شیعیان را نیز درباره اش بخطا انداخته است اما اینها کسی را شیعه نمی کند؛ شیعه کسی ست که ولایتِ اوصیای پیامبر را پذیرفته و از دشمنان آنان تبرّی بجوید وَ اَینَ البلخیُّ مِن ذلک؟!
و اگر کسی اضحوکه ی " احتمال تقیه" را درباره ی او و استادش پیش کشید، مجبورش کن برای یک بار هم که شده، زندگی نامه ی او و استادش یا آثار آنان را فقط تصفّحی بکند تا بفهمد:
اولاً: آنان روحیه ی پرخروشی داشتند و اصلاً اهل تقیه و سازش با چیزی نبودند ؛ آن دو با آدم و عالَم درافتاده بودند و اساساً کسی که گستاخانه درباره ی قرآن و پیامبر می گوید: "مرا رساله ی محمد [ قرآن ] سود ندارد؛ مرا رساله ی خود باید"( م ...، ص ۲۴۹ ) از کسی تقیه می کند؟!
ثانیاً: اگر می خواستند تقیه کنند، می توانستند مانند فردوسی ( که البته دلیل محکمی برای شیعه بود وی نیز نداریم ) به ذکری از " آن سه نفر " در آغاز کتابهاشان بسنده کنند؛ نه این که جا بجا نیشی به شیعه زده و زهر خود را بریزند.
می گویند: محتسبان اهل مجلس فسق و فجوری را دستگیر کردند و فاحشه ای که در آن جا بود، عذر آورد که او را مجبور به رقاصی کرده بودند؛ محتسبان گفتند: "اینها به یک قِر کمر 👇
☝️ تو راضی بودند؛ اگر ذات خودت خراب نبود، آن همه خوش رقصی برای چه بود؟!"
ثالثاً: اگر فرضاً تقیه ای هم در کار آن استاد و شاگرد بوده، تقیه از شیعیان و آن دسته از غیرشیعیانی بوده که ارادتی به اهل البیت داشتند و گرنه آن ملای رومی و شمس تبریزی که ما می شناسیم، شاید چیزی می گفتند که نزد همه ی مسلمانان مهدورالدم می شدند.
💧 به یادم آمد وقتی که از خواندن همه ی کلیات سعدی فارغ شدم، همان شب، او را در خواب دیدم که از عالَم برزخ آمده بود و معنای یکی از واژه ها یا تعابیری که در اشعارش به کار برده بود، به بنده گفت و پس از گفتن، باز به عالَم برزخ بازگشت؛ قدّی بلند داشت و دستاری به سر و ...
💧بیش از ربع قرن پیش، شرح دیوان حافظ - این "قرآن فارسی" - را می گفتم و دوستان حاضر در بحث، ملزَم بودند شرح ابیات را بنویسند و از مشکل کسره ی مُخِلّ در این بیت حافظ
"صلاح کار کجا و من خراب کجا /
ببین تفاوت ره از کجاست تا بِه کجا!"
با اعتقاد به این که لهجه ی شیرازی اش در مصراع دوم کارگر بوده و "تا بِه کجا" را باید "تا ب ( به سکون باء ) کجا" خواند، عبور کردیم اما سعدی برای به کار بردن عبارتِ "اَولی تر" در حصر ثُنائی - که غلط است - چه عذری دارد؟! ( اخیراً هم بی دقتانی که عبارت "اَولویّتِ اول" به گوششان خورده، به غلط آن را در حصر دوتائی به کار می برند! ).
💧 در "زمهرافروخته" هم درباره ی حافظ (ص ۱۰۲ تا ۱۰۷) و سعدی (ص ۱۱۴ و ۱۱۵) سخنانی آمده است؛ فَمَن اَرادَ فَلیُراجِع.
- - - - - - - - -
💧 ببین از یاد و زیارت حضرت شاهچراغ به کجاها رفتیم! غرض این بود که چون چند روز پیش از ولادت امام رضا - علیه السلام - را روز بزرگداشت حضرت شاهچراغ نامیده اند، حق نمک ادا کنیم.
💧دیگر چه بگوئیم در فضایل این خواهر و برادر؟
"شیر را بچه همی مانَد بِدو"
و "الوَلدُ سِرُّ اَبیه"
و کفی بذلک فخراً لهما.
۲۳ تیر ۱۴۰۰ / ویرایش: ۴ شهریور ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حجه الاسلام محمدعلی حیدری زنجانی ( از مریدان قدیمی آقابهجت ) فرمودند:" شبی آمده بود پیشم و کلاهی که نشانگر عامی بودنش بود، بر سر داشت و من هم به همین سبب هیچ اعتنائی به او نکردم تا این که برخاست و رفت."
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 سَر که نه در پایِ عزیزان بوَد،
بارِ گرانیست کشیدن به دوش!
💧آفرین! اما از سال بعد، یا با پوشیه بیا یا با همین چادر گونههایت را بپوشان.
14.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 الله اکبر!
اِعجاز سیدالشهداء را میبینی؟
آیا همین ما نبودیم که چندین سال، حتی سایهی همدیگر را با تیر میزدیم؟!
آیا بیحسین شهید - علیهالسلام - برای آن ۸ سال، ۸۰ سال کینه به دل نمیگرفتیم؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 هر چه داری اگر به عشق دهی
کافِرم گر جَوِی زیان بینی!
وربک الغنی.mp3
3M
حجةالاسلام فاضل: به آیةالله بهجت عرض کردم: "نمازخواندن برایم مانند جریمهدادن است."
فرمود: "تا زمانِ برطرفشدنِ اینحال، هر روز ۲۰۲ بار بگو: وَ رَبُّکَ الغَنِیُّ ذُوالرَّحمَة"
- - - - - - - - -
✍ نگارنده در سال ۱۳۸۳ در "گوهرهای حکیمانه، ص۱۷" این نکته را آورده بود؛ در اینجا صوتِ گوینده را میشنوید.
بی وضومنبرنرو.mp3
3.07M
حجةالاسلام فاضل: در خانهی آیةالله بهجت بیوضو منبر رفتم.
ایشان - بیآنکه بظاهر بدانند بیوضو بودم - گفتند: "بکوش هماره باوضو منبر روی."
- - - - - - - -
💧جملهی "آنزمان مرثیهی آقابهجت در مسجدش برگزار نمیشد؛ بلکه در خانهاش برپا بود" را گوینده سهواً "آنزمان دفتر آقا..." گفته است.
برای مرده قرآن بخوانید..mp3
632.8K
🌺 دو سفارش آیةالله بهجت: برای مردگان در همهی شبانهروز قرآن بخوانید. + پیادهرَوی ( ورزش ) کنید. 🌺
💧مرحوم آیةالله بهجت به بازماندگان شهید صیاد شیرازی نیز همین سفارش را کردند که در هر ساعتی، یک نفرشان برای آن شهید قرآن بخوانَد.
مارکشیهای آقاقاضی.mp3
4.24M
☘ کرامتهای آیةالله قاضی در میراندنِ مارها تنها با یک اراده.
💧از این نقلها معلوم میشود اینکار، تنها یک بار رخ نداده؛ بلکه زیادیِ مار در نجف و کوفه، موجب تکرارِ این دفع بوده است.
آنچه درگورگذشت.mp3
2.56M
🌺 حقیقت دیگری که در سامراء رخ داده و بسیار مانند داستانِ وادیالسلام و مویِّد آن است. 🌺
💧مرحوم علامه طباطبائی از آیةالله قاضی داستانی در دیدنِ عذاب برزخی یک زن عمَری که در وادیالسلام نجف دفن شده بود، از سوی دخترش و سفیدشدن موهای سر دختر و در نهایت، شیعهشدن همهی طایفهی او نقل کردهاند. ( نگ: معادشناسی، ج۳، ص۱۰۳ تا ۱۰۵ )
😡 اما چون "خطرناکترین منحرف این روزگار"، بیبرهان و به پیروی از هوا و هوس خود، نخواسته بود آن را بپذیرد ( گرچه پاسخ برهانی خود را هم گرفت)، خوب است افزون بر پاسخی که به وی داده شده، این نقل مستند را نیز حفظ و بازگو کرد:
💧مرحوم شیخ محمدحسن مولوی قندهاری از یکی از صالحان تهران، به نام "سیدطاهر تهرانی" نقل میکند که دختر دیگری که عمَری و ۱۴ ساله بود، نیز شبی کنار برادرش که ۲ سال بزرگتر از او و مُرده بود، خُفت و از آنچه دید، همهی موهایش سفید شد و در نهایت باعث شیعهشدنِ ۷۰ خانوار از طایفهاش - که از مخالفان متعصب شیعه بودند - شد.
👈 سند کوتاه و روشن دو داستان و تفاوت واضح در همهچیز آن، احتمال یکیبودنِ دو رویداد را نیز بکلی از میان میبَرَد.