eitaa logo
نشانه های ظهور و وظایف منتظران
2.2هزار دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
14.3هزار ویدیو
185 فایل
‌³¹³ ‌﷽‌ ⬅️آیدی حاج آقا مهدی زاده و حاج آقا مُبلِّغ جهت جوابگویی به سوالات مهدوی. ⬇️ @mirsattarr ⬅️برای استخاره میتونید با این شماره تماس بگیرید. 09394229736 ( شیخ علی) ⬅️برای نکته، نظر، پیشنهاد، تبادل و.... ⬇️ @H_ranjbar_59
مشاهده در ایتا
دانلود
5ab737b27bf35dd56003f787_5767800568879181868.mp3
زمان: حجم: 4.31M
❓❓واقعا فکر امام زمان💖علیه السلام هستی؟ 💌استاد #دانشمند #غفلت_از_امام #غربت_امام #تلنگر_مهدوی #سخنرانی_کوتاه @yaamahdi2
🥀غربت امام زمان🥀 ◀️جایگاه امام زمان در زندگی ما 🔺از وقتی که مسجدالنبی ساخته شد، پیامبر اکرم در موقع ایراد خطبه و سخن رانی (مخصوصا روزهای جمعه) برای مسلمانان، بر تنه ی درخت خرمایی که در صحن مسجد باقی مانده بود تکیه می دادند؛ منتها وقتی جمعیت زیاد شد، اصحاب پیشنهاد کردند که منبری برای رسول خدا ساخته شود تا همگان، به آسانی بتوانند پیشوای مهربان خود را ببینند. پیامبر نیز اجازه فرمودند؛ منبری از چوب با دو پله و یک عرشه ساخته شد. 🔺اولین جمعه ای که پیش آمد، رسول اکرم جمعیت را شکافتند و با پشت سر گذاشتن آن ستون نخل، به طرف منبر رهسپار شدند. همین که بر عرشه ی منبر قرار گرفتند، یکباره صدای ناله ی ستون خشکیده همانند زنی فرزند مرده بلند شد. با ناله ی ستون، صدای جمعیت نیز به گریه و ناله برخاست. رسول خدا از منبر به زیر آمدند؛ ستون را در بغل گرفتند و دست مبارک را بر آن کشیدند و فرمودند: «آرام باش!». سپس به طرف منبر برگشته خطاب به مردم فرمودند: «ای مردم! این چوب خشک نسبت به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق می کند و از دوری وی محزون میگردد؛ ولی برخی از مردمان باکشان نیست که به من نزدیک شوند یا از من دور گردند! اگر من او را در بغل نگرفته و بر آن دست نکشیده بودم، تا روز قیامت از ناله خاموش نمی شد.» 🔺 آری، درختی خشک لحظه ای از پیامبر دور شد و صدا به ناله بلند کرد؛ با این که آن حضرت را میدید. ما را چه شده است که امام زمان خویش را نمی بینیم و از او دوریم؛ اما به زندگی عادی خویش سرگرمیم؟ به یاد همه کس و همه چیز هستیم؛ جز امام زمانمان! 🔺سید کریم پینه دوز از "بخت یارانی" بود که توفیق و سعادت دیدار ولی غایب خدا، امام زمان علیه السلام را در حجره ی محقر خود داشت. نوشته اند که روزی امام أرواحنافداه از آن مرد سعادتمند پرسیدند: 🔺سید کریم؛ اگر هفته ای بگذرد و ما را نبینی، چه خواهی کرد؟ سید کریم پاسخ داده بود: "آقا جان، می میرم!" 🔺 حضرت ولی عصر أرواحنافداه نیز فرموده بودند:"اگر این گونه نبود، به سراغت نمی آمدیم" ◀️ تعارف را کنار بگذاریم؛ اگر به راستی چنین حالتی به برخی شیعیان (نه همه ی آنها!) دست بدهد و فراق و هجران آن حضرت دست کم گروهی از دوستان را اندوهگین و بیقرار سازد، به سعادت وصال و حضور ایشان نخواهیم رسید؟ ◀️داستان ما داستان صغیری است که پدر خویش را از دست می دهد. او به دلیل عدم بلوغ فکری، نمیداند به چه بلا و محرومیتی گرفتار شده است؛ اما بزرگ ترها- که عمق مصیبت را می فهمند- برای وی اظهار دل سوزی می کنند. به بیان ◀️امام عسکری علیه السلام : "سخت تر از یتیمی که پدرش را از دست داده، آن یتیمی است که از امامش بریده شده است و نمی تواند به او برسد (و بدو دسترسی ندارد)." ◀️ در برخی روزنامه ها ستونی به نام «جویندگان عاطفه» وجود دارد. بارها دیده شده است که فردی مثلا سی سال پیش طی حادثه ای، پدر و مادر یا نزدیکان خویش را گم کرده است. او آگهی میدهد؛ سرگذشت خود را می نویسد؛ عکس و پیام خود را به چاپ می رساند؛ مژدگانی هم تعیین و تلفن تماس اعلام میکند و عاجزانه از خوانندگان روزنامه تقاضا میکند که اگر رد و نشانه ای از بستگان او دارند، وی را مطلع سازند. کدامین ما تا به این حد عاشق دیدن امام زمان خویش هستیم؟ به چه میزان برای دیدن او و درک محضر مقدسش تلاش کرده ایم؟ ◀️پیامبر خدا فرمودند: "هیچ بنده ای ایمان به خداوند ندارد مگر این که من در نزد او از خودش محبوب تر باشم و عترت مرا بیش از عترت خود و خانواده ام را بیش از خانواده ی خود و جان مرا بیش از جان خود دوست داشته باشد." ◀️اگر فرزند ما در بازگشت از مدرسه اندکی تأخیر کند، چه می کنیم؟ خونسرد و آرام در جای خویش می نشینیم یا از ترس اینکه مبادا برای وی اتفاقی افتاده باشد. سراسیمه به کوچه و خیابان می رویم؟ ◀️کدام یک از ما تأخیر در ظهور امام را جدی گرفته ایم؟ دوری از امام چه تعداد از شیعیان را دردمند و دل نگران ساخته است؟ اصلا چند درصد جامعه ی شیعه غیبت امام را مصیبت و درد میدانند که بخواهند به دنبال درمان و دوای آن باشند؟ چند نفر را دیده اید که در این مصیبت، آسایش خویش را، اگر چه موقت و محدود، از دست داده باشند؟ سراغ دارید کسی را که هر چند وقت یک بار، خواب و خوراکش مختل شده باشد؟! 📚 💠‌‌‌‌ @yaamahdi2
11.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⏪بیش از هزار سال است؛ شیعه در عزای سیدالشهداء اشتباهی می‌گرید! ‼️مصیبتی را جدّی گرفته است؛ که برای خدا، از آن جدّی تر هم هست! ع ‌🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 🏴    @yaamahdi2   🏴
🔸‌روزگار «غیبت» است و تو از دیده‌ها پنهان هستی. تو «غائب» هستی. دوستان تو به مشکلات و گرفتاری‌های زیادی مبتلا می‌شوند و همواره دعا می‌کنند این روزگار غیبت به پایان رسد و تو ظهور کنی. 🔸به راستی منظور ما از روزگار غیبت چیست؟ آیا تو همیشه از دیده‌ها پنهان هستی و مردم اصلاً نمی توانند تو را ببینند؟ 🔸در اینجا ماجرای یوسف علیه السلام و برادارانش را بیان می‌کنم: یوسف علیه السلام، پسر یعقوب علیه السلام بود. یعقوب دوازده پسر داشت، او یوسف را بیش از همه دوست داشت زیرا می‌دانست او به مقام پیامبری می‌رسد. برادران یوسف به او حسادت ورزیدند و او را داخل چاهی انداختند. 🔸خدا می‌خواست یوسف را بزرگ و عزیز کند، کاروانی به سر چاه آمد، یوسف را از چاه بیرون آورد و او را به مصر برد، عزیز مصر یوسف را خریداری کرد. یوسف از خود لیاقت‌های زیادی نشان داد تا آنجا که خزانه دار مصر شد و بعد از مدّتی «عزیر مصر» شد. 🔸قحطی همه جا را فرا گرفت، یعقوب و پسران دیگرش در کنعان (منطقه ای در فلسطین) زندگی می‌کردند، آنان در فقر و سختی بودند، برادران یوسف به سوی مصر حرکت کردند تا گندم تهیه کنند. آنان نزد «عزیز مصر» آمدند ولی نمی دانستند که او، همان یوسف است، آنان یوسف را نشناختند، آنان باور نمی کردند که یوسف زنده باشد و به این مقام و شکوه رسیده باشد. 🔸آنان به یوسف گفتند: «ای عزیز مصر! بر ما صدقه بده که خداوند صدقه دهندگان را دوست دارد». 🔸یوسف هم در حق آنان مهربانی کرد، به آنان گندم زیادی داد. آنان به کنعان بازگشتند و ماجرا را به پدر گفتند. بعد از مدّتی بار دیگر آنان به مصر آمدند و گندم گرفتند ولی باز هم یوسف را نشناختند. وقتی برای بار سوم آنان به مصر آمدند، یوسف تصمیم گرفت خود را به آنان معرفی کند. 🔸یوسف به آنان گفت: «آیا به یاد دارید زمانی که جاهل بودید با یوسف چه کردید؟ ». آنان گفتند: «یوسف را از کجا می‌شناسید؟ »، یوسف گفت: «من یوسف هستم». 🔸اینجا بود که آنان سرهای خود را از شرمساری پایین انداختند، یوسف به آنان گفت: «امروز خجل و شرمنده نباشید، من شما را بخشیدم، امیدوارم خدا هم گناه شما را ببخشد که او مهربان ترین مهربانان است». 🔸قرآن، این گفتگوها را که در اینجا نوشتم در سوره یوسف بیان کرده است، پسران یعقوب، یوسف را می‌دیدند ولی او را نمی شناختند، همان گونه که ما تو را می‌بینیم ولی نمی شناسیم! * * * 🔺 روزی از روزها امام صادق علیه السلام به یاران خود رو کرد و چنین گفت: "مهدی علیه السلام شباهتی به یوسف دارد، برادران یوسف وقتی نزد یوسف آمدند، با او داد و ستد کردند ولی او را نشناختند، وقتی یوسف خود را معرفی کرد، او را شناختند. 🔺وقتی خدا مصلحت در این ببیند که کسی حجّت او را نشناسد، این کار را می‌کند و روزگار غیبت آغاز می‌شود. 🔺یوسف پیامبر خدا بود، یعقوب هم پیامبر خدا بود، یعقوب سال‌های سال، در فراق یوسف اشک ریخت، اگر خدا می‌خواست جایگاه یوسف را به یعقوب نشان می‌داد، ولی خدا در آن مدّت، مصلحت در آن دید که خبری از یوسف به پدرش یعقوب نرسد. 🔺خدا همان شیوه ای را که در غیبت یوسف داشت، در غیبت مهدی علیه السلام دارد، پس چرا عدّه ای این موضوع را انکار می‌کنند؟ مهدی علیه السلام همان مظلومی است که حقش غصب شده است. 🔺سپس امام صادق علیه السلام این گونه سخن خود را ادامه داد: صَاحِبُ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ یَتَرَدَّدُ بَیْنَهُمْ. وَ یَمْشِی فِی أَسْوَاقِهِمْ. وَ یَطَأُ فُرُشَهُمْ وَ لَا یَعْرِفُونَهُ. مهدی علیه السلام در میان مردم رفت و آمد می‌کند، در بازارهای آنان راه می‌رود، بر فرش‌های آنان قدم می‌گذارد، ولی مردم او را نمی شناسند. هر زمان خدا بخواهد و به او اجازه بدهد او خود را معرفی خواهد کرد (و روزگار غیبت تمام خواهد شد)، همان گونه که خدا به یوسف اجازه داد تا خود را به برادرانش معرفی کند. * * * ◀️مناسب است به این جمله بیشتر فکر کنم: «مهدی علیه السلام بر فرش‌های مردم قدم می‌گذارد». ◀️این یک کنایه است، منظور این است که تو مهمان خانه‌های شیعیانت می‌شوی، در مهمانی‌ها و مجالس آنان شرکت می‌کنی، ولی آنان تو را نمی شناسند. ‌📚 ✍مهدی خدامیان ارانی 🌧أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌨 🌘 @yaamahdi2 🌗