eitaa logo
يا زهــــــــ💚ــــــــــرا (س) گلستان شهیدان🌹
465 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
3 فایل
✨بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمِ 🌸یا #فاطِمَةُ الزَّهراءُ یابِنتَ #مُحَمَّدٍ (ص) 🌸مطالب #مذهبی ؛عرفانی و #حدیث @yabanoozahraa18
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊 : خداوند مقرّبترین بندگان خویش را ازمیان عشّاق بر می گزیند که گره کور دنیارا به معجزه عشق می گشایند. (س) @yabanoozahraa18 🌿🌟🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪️ 📽 برشی بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از مستند ( والفجر ۱۰ ) با گفتاری زیبا و شنیدنی از سید اهل قلم 🎙 : ‌‌‌‌بهار سر رسیده است و شقایق‌های وحشی و گل‌های سفید نوروز ، بدون ترس از آتش جنگ و پوتین‌های خشن سربازی ، سر از خاك بیرون آورده‌اند. آیا می توان گل‌ها را بهانه كرد و از جنگ گریخت ؟ لازمه‌ی تكامل عالم ، جنگ بین اهل حق و اهل باطل است و واماندگان و اهل تقاعد نمی توانند نقاب صلح و سلم را بهانه‌ی نشستن كنند و در خانه ماندند. جنگ بین حق و باطل همان همه با فطرت عالم توازن و تناسب دارد كه گلهای شقایق وحشی با دامنه‌ی تپه‌ها. شقایق وحشی نیز داغدار واقعه ای است كه در كربلا رخ داده است. آیا می توان جهان را در كف جهال و فساق و قداره‌بند‌ها رها كرد و دم بر نیاورد؟ اگر نه ، همه‌ی ما در برابر اقامه‌ی عدل مسئول هستیم به كربلا داغی بی التیام بر سینه‌ی همه‌ی بشریت است. دهر بر محور حق و عدل می چرخد و هیچ چیز در آن گم نمی شود. آیا می توان خود را دیندار دانست و در عین حال آن‌ همه تعلل ورزید تا عصر عاشورا برسد و كار از كار بگذرد؟ پیكرهای بی سر شهدا لگدكوب شده‌اند و گوشواره از گوش دختر بچه‌های آل‌الله كشیده‌اند و شكوفه‌های هلو را بر تن فرزندان رسول الله پرپر كرده‌اند و زنجیر بر گردن ولی خدا و وصی رسول او انداخته‌اند.... (س) @yabanoozahraa18 🌿🌟🌿
🥀⃟🦋 «بعضی ها ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا می‌زنید و از عاشورا؛ آنها نمی‏ دانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده ایم، نه یک بار نه دو بار، به تعداد شهدایمان!» (س) @yabanoozahraa18 🌿🌟🌿
: " اگر انسان هایے کہ مامور به ایجاد تحول در تاریخ هستند از معیارهاے عصر خویش تبعیت کنند دیگر تحولےدر تاریخ اتفاق نخواهد افتاد. "  (س) @yabanoozahraa18 🌿🌟🌿
*دفتر سپید، قلمی سرخ به چشمانش که نگاه کردم، تبلور ایمان را یافتم... سر بر خاک که می‌نهاد، هق‌هق اشک بود و ناله‌های بی‌قرار... درست از همانجا حضور خدا را حس می‌کردی لحظه لحظه رسیدن به قرب الهی را خاکی و متواضع با لباس ساده بسیج دست در دست دلاوران از حماسه سازان گفت، زمان گذشت و زمانه عوض شد. اما سید هنوز با دهان روزه و دعای زیر لب از سفرهای سبز آسمانی شاهدان جان بر کف، بر دفاتر سپید با قلمهای سرخ می‌نوشت. *منبع: کتاب همسفر خورشید *راوی: دالایی (س) @yabanoozahraa18 🌿🌟🌿