#تلنگر_و_تفکر
میگفت
اگر مثلا شمر بلد بود خوب گیتار بزنه،
یا خولی اگه شعرهای قشنگی میسرود،
یزید تیکِ آبیِ اینستاگرام داشت و سایت
بت (bet) و قمار میزد و زن دوم خولی ، بیوتی بلاگر بود،
ما بازم حاضر بودیم بگیم"من به عقایدش
کاری ندارم حرفه و هنرش برام مهمه"
یا نه..؟!
بگذار ڪه چشمـان تو را وام بگیرم
با دیدن دنیـاے تو آرام بگیرم
تر دستے لب هاے تو را دیدم و باید
از شیوه ے خندیدنت الهام بگیرم
در هر قدمم شوق رسیدن به تو جارے است
مے خواهم از این راه سـرانجام بگیرم
من شاعر دربارے ام و چشم تو ڪافے است
تا خیره در آن باشم و انعـام بگیرم
عمرے است ڪه در پیچ و خم زندگے ام ڪاش
یک لحظه در آغوش تو آرام بگیرم!
زنی چنین که تویی جز تو هیچکس زن نیست
و گر زن است، پسندیدهٔ دل من نیست
زنی چنین که تویی، ای که چون تو هیچ زنی
به بینیازیِ بیزینتی، مزیّن نیست
تراز و طرح و تراشش نیایدم به نظر
اگر تلألؤ جانی چو تو در آن تن نیست
«نه هرکه خال و خطی داشت، دلبری داند»
چو نقش پرده که در خورد دل نهادن نیست
گلی است با تو به نام لب و دهن که چُنو
یکی به سفرهٔ گلهای سرخ ارژن نیست
به طرف دامن حورِ بهشت گو نرسد
اگر هر آینه دست منت به دامن نیست
مرا به دوری خود میکُشی و میگذری
بدان خیال که خون منت به گردن نیست؟
نگاه دار دلم را برای آنچه در اوست
که ساغر غم تو درخور شکستن نیست
به خون خود، خط برهان نویسمت این بار
اگر هر آینه عشق منت مبرهن نیست
چه جای خانهٔ بیخانمانیام؟ بی تو
چراغ خانهٔ خورشید نیز، روشن نیست
طنین نام تو پیچیده است در غزلم
وگرنه شعر من اینگونه خود مطنطن نیست
#حسین_منزوی
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود
گاهی گدای گدایی و بخت باتو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو میشود...
و گاهی نمیشود که نمیشود :)
چای می نوشیدم و یادش فتادم، اشک ریخت
مادرم زل زد به من، گفتم چه چایش داغ بود!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر ۱۰۰ مورد نارسایی هم دیدید
نا امید نشوید
این کشتی با همه نارسایی های روی عرشه و نوسانات در مسیر، به سمت مقصد در حال حرکت است..
صبح است و دلـم در تپش لحظـهی دیـدار
بـاز ایـن دل مـن،گشتـه ب امیدتـــــــو بیـدار