چگونه مهر نورزد دلم به ساحت تو!
تویی که مهر به هر مهربان میآموزی
#حسین_منزوی
با عشق نتوان اگر خفت، باری از آن میتوان گفت
از صحبت عاشقانه دیگر چرا میگریزی ؟
#حسین_منزوی
ای فصل غیر منتظر داستان من!
معشوق ناگهانی دور از گمان من
ای مطلع امید من ای چشم روشنت
زیبا ترین ستاره ی هفت آسمان من
ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم
شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من
با من بمان و سایه ی مِهر از سرم مگیر
من زنده ام به مهر تو ای مهربان من!
کی می رسد زمان عزیز یگانگی
تا من از آن تو شوم و تو از آن من
#حسین_منزوی
آغوش تو ای دوست! درِ باغ بهشت است
یک شب بدرآی از خود و بر من بگشایش
هر دیده که بینم به تو میسنجم و زشت است
چشمی که تو را دید، جز این نیست سزایش!
دل بیمش از این نیست که در بند تو افتاد
ترسد که کنی روزی از این بند رهایش
وصل تو، خود جان و همه جان جوان است
غم نیست اگر جان بستانی به بهایش
بانوی من، اندیشه مکن، عشق نمرده است
در شعر من، اینسان که بلند است صدایش..🌹🍃
#حسین_منزوی
زنی چنین که تویی جز تو هیچکس زن نیست
و گر زن است، پسندیدهٔ دل من نیست
زنی چنین که تویی، ای که چون تو هیچ زنی
به بینیازیِ بیزینتی، مزیّن نیست
تراز و طرح و تراشش نیایدم به نظر
اگر تلألؤ جانی چو تو در آن تن نیست
«نه هرکه خال و خطی داشت، دلبری داند»
چو نقش پرده که در خورد دل نهادن نیست
گلی است با تو به نام لب و دهن که چُنو
یکی به سفرهٔ گلهای سرخ ارژن نیست
به طرف دامن حورِ بهشت گو نرسد
اگر هر آینه دست منت به دامن نیست
مرا به دوری خود میکُشی و میگذری
بدان خیال که خون منت به گردن نیست؟
نگاه دار دلم را برای آنچه در اوست
که ساغر غم تو درخور شکستن نیست
به خون خود، خط برهان نویسمت این بار
اگر هر آینه عشق منت مبرهن نیست
چه جای خانهٔ بیخانمانیام؟ بی تو
چراغ خانهٔ خورشید نیز، روشن نیست
طنین نام تو پیچیده است در غزلم
وگرنه شعر من اینگونه خود مطنطن نیست
#حسین_منزوی
هزار درد مرا، عاشقانه درمان باش
هزار راه مرا، ای یگانه پایان باش
برای آنکه نگویند، جستهایم و نبود،
تو آنکه جسته و پیداش کردهام، آن باش!
#حسین_منزوی
به گوشهٔ افق آویخت چشم منتظرم
که از سهیل چه پیغام و از یمن چه خبر؟
#حسین_منزوی
عشقت آموخت به من رمز پریشانی را
چون نسیم از غم تو بی سر و سامانی را
بوی پیراهنی ای باد بیاور ، ور نه
غم یوسف بکشد ، عاشق کنعانی را
دور از چاک گریبان تو آموخت به من
گل من غنچه صفت ، سر به گریبانی را
آه از این درد که زندان قفس خواهد کشت
مرغ خو کرده به پرواز گلستانی را
لیلی من ! غم عشق تو بنازم که کشی
به خیابان جنون ، قیس بیابانی را
اینک آن طرف شقایق ، دل من مرکز سوزش
داغ بر دل بنهد لاله ی نعمانی را
همه ، باغ دلم آثار خزان دارد ، کو ؟
آن که سامان بدهد این همه ویرانی را
#حسین_منزوی🍃
Mohammad Noori 4_5863796352466556429.mp3
زمان:
حجم:
5.53M
نمیشه غصّه ما رو یه لحظه تنها بذاره
نمیشه این قافله ما رو تو خواب جا بذاره
دوس دارم یه دست از آسمون بیاد ما دو
تا رو
ببـره از این جا و اون وَرِ ابرا بذاره
دلامون قرار گذاشتن هميشه با هم باشن
رو قرارش نكنه يهو دلت پا بذاره؟
دلم از اون دلای قدیمیه از اون دلاس
که میخواد عاشق که شد، پا روی دنیا بذاره
يه پا مجنونه دلم، به شوق ليلى كه مىخواد
بار و بنديلو ببنده سر به صحرا بذاره
تو دلت بوسه میخواد، من میدونم، اما
لبت
سرِ هر جمله دلش میخواد یه (امّا) بذاره
بی تو دنیا نمیارزه تو با من باش و بذار
همهی دنیا منو همیشه تنها بذاره
من میخوام تا آخر دنیا تماشات بکنم
اگه زندگی برام چشم تماشا بذاره
#حسین_منزوی
با صدای #محمد_نوری
⚜️⚜️⚜️⚜️
از سوى روشنايى ،بر اسبى از رهايى
مى آيى و ز خورشيد،پر كرده خورجينت
آيا تو آن صدايى ،اى آشنا كه بايد ،
تا جاودان بپيچد، در هستى ام طنينت ؟
#حسین_منزوى
⚜️⚜️⚜️⚜️
آهای توکه یه جونمت هزار تا جون بها داره
بکش منو با لبی که بوسه شو خون بها داره
من خودمم نمی دونم چجوری عاشقت شدم
چیزی که ابتدا نداشت چطوری انتها داره
#حسین_منزوی
⚜️⚜️⚜️⚜️
مثل عشقت كه ساده و پاك است
شعرمن، پاك و ساده خواهد بود
صلهء شعرهاى نا گفته
بوسه هاى نداده، خواهد بود
#حسین_منزوی
⚜️⚜️⚜️