eitaa logo
کـافـه‌یــادگــاه‌
84 دنبال‌کننده
659 عکس
353 ویدیو
12 فایل
رساله‌ی‌عشق‌‌ من همانم که خودم از خود من جا مانده و در این مرحله از زندگی تنها مانده https://abzarek.ir/service-p/msg/1793684
مشاهده در ایتا
دانلود
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
2_5308015932117878669.mp3
3.03M
شعر‌به‌خون‌نشسته‌ام‌ساز‌دل‌شکسته ام سوی‌من‌آ که‌خسته‌ام‌سوی‌من‌آ که‌خسته‌ام 
چه خوب گفته آقای محمدعلی بهمنی: دلم فریاد می‌خواهد ولی در انزوای خویش چه بی‌آزار با دیوار نجوا می‌کنم هر شب
زیر و رو کردم مفاتیح الجنان را ... نیست ... نه... ذکر کوتاهی برای رفع دلتنگی ندارد ... چاره چیست بداهه
اَللّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتي في كُلِّ كَرْب خداوندا! تو تکیه‌گاه منی در هر اندوه...🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 رفقا! هنر هر انسان عاقلی، انتخاب راه درسته🍃 👈 سعی کنید با مطالعه کتب بزرگان با انس با جلسات اخلاقی و عرفانی اساتید اخلاق با انس با بزرگان تفکر و اندیشه با انس با رفقای اهل سلوک علمی و عملی راه درست را در زندگی تون انتخاب کنید 👌 بیشترین دعای ما در طول روز که خداوند متعال بر ما واجب کرده در روز چندین مرتبه از او بخواهیم اهدناالصراط المستقیم هست
یه جا هست که خدا میگه: «فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا...» یعنی: «تو در حفاظت کامل مایی...» میخوام بگم اگر فقط خدا رو داری نگران هیچی نباش هیچ کس مثل خدا نمیتونه ازت محافظت کنه و راه رو بهت نشون بده..
غم مخور، ايام هجران رو به پايان می‌رود اين خماری از سر ما می گساران می‌رود پرده را از روي ماه خويش، بالا می‌زند غمزه را سر می‌دهد، غم از دل و جان می‌رود بلبل اندر شاخسار گل هويدا می‌شود زاغ با صد شرمساری از گلستان می‌رود محفل از نور رخ او نورافشان می‌شود هر چه غير از ذكر يار، از ياد رندان می‌رود ابرها از نور خورشيد رُخش پنهان شوند پرده از رخسار آن سرو خرامان می‌رود وعده ديدار نزديک است، ياران مژده باد روز وصلش می‌رسد، ايام هجران می‌رود ✍سروده 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
‌ 📚 داستان کوتاه شخصی اهل مطالعه، تنها کفشی را که داشت برای تعمیر نزد پینه دوز برد... از آنجا که پینه دوز در صدد تعطیل کردن دکانش بود، به او گفت: فردا برای تحویل کفش‌هایت بیا... با ناراحتی گفت: اما من کفش دیگری ندارم که تا فردا بپوشم.! حالا هم باید بروم کتابخانه ، پای برهنه بروم؟ پینه دوز شانه بالا انداخت و گفت: به من ربطی ندارد، اما می توانم یک جفت کفش مستعمل به تو قرض بدهم. فریاد کشید: چی؟! تو از من می خواهی کفشی را بپوشم که قبلا پای کس دیگری بوده؟! پینه دوز متعجبانه نگاهش کرد ولی با خونسردی جواب داد: حمل افکار و باورهای دیگران تو را ناراحت نمی‌کند، ولی پوشیدن یک جفت کفش دیگری تو را می‌آزارد؟!! آدم کتاب‌خوان که به آنچه مطالعه کرده فکرنمی کند و فقط اندیشه دیگران را حفظ کرده ، همین می شود! هر وقت به آنچه خواندی ، فکرکردی و با معیار درست منطق و کتاب خدا سنجیدی ، راه درست را پیدا می‌کنی . چه راه درست زندگی کردن ، چه راه درست را وقتی کفش هایت نیاز به تعمیر دارد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا