از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم
داد و بیداد که در محفل ما رندی نیست
که برش شکوه برم، داد ز بیداد کشم
شادیام داد، غمم داد و جفا داد و وفا
با صفا منت آن را که به من داد کشم
عاشقم، عاشق روی تو، نه چیز دگری
بار هجران و وصالت به دل شاد کشم
در غمت ای گل وحشی من ای خسرو من
جور مجنون ببرم تیشه فرهاد کشم
مردم از زندگی بی تو که با من هستی
طرفه سرّیست که باید بَرِ استاد کشم
سالها میگذرد، حادثهها میآید
#انتظار_فرج_از_نیمه_خرداد_کشم
شاعر: #امام_خمینی_ره
#امام_زمان_عج_مناجات
غم مخور، ايام هجران رو به پايان میرود
اين خماری از سر ما می گساران میرود
پرده را از روي ماه خويش، بالا میزند
غمزه را سر میدهد، غم از دل و جان میرود
بلبل اندر شاخسار گل هويدا میشود
زاغ با صد شرمساری از گلستان میرود
محفل از نور رخ او نورافشان میشود
هر چه غير از ذكر يار، از ياد رندان میرود
ابرها از نور خورشيد رُخش پنهان شوند
پرده از رخسار آن سرو خرامان میرود
وعده ديدار نزديک است، ياران مژده باد
روز وصلش میرسد، ايام هجران میرود
✍سروده #امام_خمینی_ره
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠