میخواستم از #بغض گلو گیر بگویم
از این دل بایاد تو درگیر بگویم
درباره ی احساس زمین گیربگویم
حتی شده یکبار ،ولی سیر بگویم
من عاشقم...اما تو مردّد شده بودی
میخواستی از عشق، به انکار بیفتم
بیچاره در این گوشه خودآزار بیفتم
از چشم شب تار تو هربار بیفتم
بارانی و توفانی و ناچار بیفتم
من سیل شدم ...کاش کمی سد شده بودی
میخواستم از باده ی غم جام بگیرم
چون موج به ساحل زده آرام بگیرم
آرامشم از اینهمه سرسام، بگیرم
شاعرشدم از عشق تو الهام بگیرم
هم قافیه ی رفت ونیامدشده بودی
عاشق شده ام واژه ی برگرد بسازم
با اینهمه تنهایی و با دردبسازم
با هرچه دلم برسرم آوردبسازم
عاشق شدم از کودک دل مرد بسازم
آن واژه که با عشق نسازد شده بودی
#محمدحسنابراهیمے