افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
افسوس که سی پاره این ماه مبارک
از دست به یکبار چو اوراق خزان رفت
ماه رمضان حافظ این گَله بُد از گرگ
فریاد که زود از سر این گله، شبان رفت
شد زیر و زبر چون صف مژگان، صف طاعت
شیرازهی جمعیت بیداردلان رفت
بیقدری ما چون نشود فاش به عالم؟
ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت
برخاست تمیز از بشر و سایر حیوان
آنروز که این ماه مبارک ز میان رفت
تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت
از نامهی اعمال، سیاهی چو دخان رفت
با قامت چون تیر درین معرکه آمد
از بار گنه با قد مانند کمان رفت
برداشت ز دوش همهکس بار گنه را
چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت
چون اشک غیوران به سراپردهی مژگان
دیر آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت
از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب
آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت
#صائب_تبریزی
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
آن که تسبیح ز دستش نفتادی هرگز
دیدمش دوش سر شیشه به لب وا می کرد......!!
#صائب_تبریزی
......
ز کوی میکده دوشش به دوش میبردند
امام شهر که سجاده میکشید به دوش........!!
#حافظ
نه مستحق عشقم و نه در خور هوس
بیگانهی بهشتم و مردود آتشم...
#صائب_تبریزی.
همچو خورشید به ذرات جهان قسمت کن
گر نصیب تو ز گردون همه یک نان باشد
#صائب_تبریزی
آنها که به فردوس رخ یار فروشند
از سادگی آیینه به زنگار فروشند
گنج دو جهان قیمت یک چشم زدن نیست
گر زان که به زر لذت دیدار فروشند
درد دل بیمار به هرکس نتوان گفت
این جنس گران را به پرستار فروشند
سازند عیان محضر بیمغزی خود را
جمعی که به هم طره دستار فروشند
بیزرق و ریا نیست نماز شب زاهد
معیوب بود هرچه شب تار فروشند
چون یوسف از امداد خسیسان مرو از راه
کز چاه برآرند و به بازار فروشند
مفروش دلی را چو خریدی به دو عالم
کاین نیست متاعی که به بازار فروشند
پروانه سبق برد ز بلبل به خموشی
حیف است که کردار به گفتار فروشند
بیمغز گروهی که به آشفتهدماغان
چون صبح پریشانی دستار فروشند
صائب مگشا لب که به بازار خموشان
در جیب صدف گوهر شهوار فروشند
#صائب_تبریزی
«به جز دلت که زبان با دلم یکی دارد
عیار شوق مرا هیچ کس نمیداند.»
#صائب_تبریزی
همچو بوی گل که در آغوش گل از گل جداست
هم بــرون از عـالمـی، هم در کــنــار عـالـمی...
#صائب_تبریزی
آنچنان کز خط سواد مردمان روشن شود
سرمه گویاتر کند چشم سخنگوی ترا
#صائب_تبریزی
هیچ فردی در پیِ اصلاحِ خوی خویش نیست
هر که را دیدیم در آرایشِ روی خود است..
#صائب_تبریزی
با تَکَلُّف زندگی کردن درین مهمانسرا
بر خود و بر دوستداران، کار مشکل کردن است
#صائب_تبریزی
🦋
خویش را گر ز خور و خواب توانی گذراند
کشتی خود سبُک از آب توانی گذراند
بادهی جان تو آن روز شود روشن و صاف
کز سراپردهی اسباب توانی گذراند
#صائب_تبریزی
🦋