" به جهان خرّم از آنم" که جهانم همه طُ
ای به قربان سرت ... هیچ مرا یادت هست؟
#محمدحسن_ابراهیمی
[لله]
فرهنگ خدا این است
حتی شده تنهایی
ده قرن شبیه نوح
رسوای جماعت باش
#محمدحسن_ابراهیمی ☘
#یا_رفیق
من که جایی را ندارم
آشنایی هم که نیست
صاف راهم را کشیدم
آمدم سمت خودت
#محمدحسن_ابراهیمی ☘
إِنَّ أَفْضَلَ الدُّعَاءِ مَا جَرَي عَلَي لِسَانِكَ"...
چه ناگاهان ؛ دل آدم به حال مرگ می سوزد
در آن هنگامه ها حتی خدا تسلیم می گردد
#محمدحسن_ابراهیمی ☘
عشق برافراشتی!
آمده غم جای طُ
دلخوش آن وعده از
بادیه پیمای تو
کَم اَبکیَ مِن فِراق؟
کَم اَبکیَ فی احتراق؟
منتظرم جرعه ای
زآبیِ دریای تو
تیغ فِراقت چه خوب
فَرق دلم را شکافت
ریخته باجان و دل
خونِ دلم پای طُ
ورد زبانم ! سلام!
هر ضربانم ! سلام
تا دم مرگ آمدم
کو رخ زیبای طُ ؟!
وای به حال دلم
وای به روز دلم
دیرکنی وای عشق
وای من و وای طُ
#محمدحسن_ابراهیمی ☘
از دهانم پرید
گفتم : "عشق"
طاقت از سینه ام فراری شد
غمکده ها احاطه ام کردند
توی چشمم شراب جاری شد
#محمدحسن_ابراهیمی
سعدی میگه
لاابالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را ...
واژه در تاب و تب گیسوی تو سردرگم است
خاطراتی دارم اما توی بغض آلبوم است
بعداز اینجا جای تبعید من ِشاعر كجاست
بوسه بر لبهای تو جرمش گناه گندم است
زلف وا كردی ندانستی كجی زلف تو
با قمر وقتی قرین باشد شبیه كژدم است
بعداز عمری آمدم ،حالا بیا من را ببین
استخوان بی پلاكم روی دوش مردم است
من دلی مجروح و مفقود الاثر دارم كه حال
بیست و نه سال است در اروند چشمانت گم است
خسته ام ، بی ترمزم مثل بسیجی های جنگ
فتح آغوشت بگو در كربلای چندم است