eitaa logo
کـافـه‌یــادگــاه‌
84 دنبال‌کننده
697 عکس
391 ویدیو
12 فایل
رساله‌ی‌عشق‌‌ من همانم که خودم از خود من جا مانده و در این مرحله از زندگی تنها مانده https://abzarek.ir/service-p/msg/1793684
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🌼مـــادرم گــوشی انــدروید نــدارد ولی همیشه در دسـترس ماست از بازار هیچ گزینه ای را دانلود نمیکند ولی با زنبیل هنــوز نان داغ را برای صبحانه ما ميخرد محــبتش همیشه به روز است تـــب کنم ،برایم میمیــرد هرگز بی پاسخم نمیگذارد درد دلم را گوش میدهد سایلنت نمیکند دایــــورت نمیکند تا ببیند سردم شده لایــــــــک نمیــکند پــتو را به رویم میکشد مــادرم گوشی اندروید ندارد تلفن ثابت خانه ما به هوای مادرم وصل است هــنوز مــن بیرون باشم دلشوره دارد زنگ میزند ساعــت آف مرا چــک نمیکند غــُـر میزند که مــبادا چشم هایم درد بگیرد فالوورهای مادرم من،خواهر و برادرهایم هستیم اینـــستاگــرام ندارد ولي هــنوز دایرکت ما بچه ها با مادرمان همان فضای آشپزخانه است و درددل هایی از جنس مادرانه ولی مادرمان چند سالی است خیلی تنـــهاست چون ما گوشــیمان اندروید است ما اینتـرنت داریم تلــگرام داریم اینستاگرام داریم کلا کار داریم وقت نداریم یك لحظه صبر کن شده جواب مادر وقتی صدایمان میزند چقــدر این مادرها مهـربانند مــن در عـجبم با چقدر صبـر و مهر و محبت میـتوان مادر بود ولادت حضرت زهرا ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ مبارک
گفتم که رخصتی بده بهتر بخوانمت مهرت اجازه داد که مادر بخوانمت💕🍃
🖼مبنای عقیده و انتخاب ها چیست؟؟؟؟
میگفت اگر مثلا شمر بلد بود خوب گیتار بزنه، یا خولی اگه شعرهای قشنگی می‌سرود، یزید تیکِ آبیِ اینستاگرام داشت و سایت بت (bet) و قمار می‌زد و زن دوم خولی ، بیوتی بلاگر بود، ما بازم حاضر بودیم بگیم"من به عقایدش کاری ندارم حرفه و هنرش برام مهمه" یا نه..؟!
بگذار ڪه چشمـان تو را وام بگیرم با دیدن دنیـاے تو آرام بگیرم تر دستے لب هاے تو را دیدم و باید از شیوه ے خندیدنت الهام بگیرم در هر قدمم شوق رسیدن به تو جارے است مے خواهم از این راه سـرانجام بگیرم من شاعر دربارے ام و چشم تو ڪافے است تا خیره در آن باشم و انعـام بگیرم عمرے است ڪه در پیچ و خم زندگے ام ڪاش یک لحظه در آغوش تو آرام بگیرم! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌
زنی چنین که تویی جز تو هیچ‌کس زن نیست و گر زن است، پسندیدهٔ دل من نیست زنی چنین که تویی، ای که چون تو هیچ زنی به بی‌نیازیِ بی‌زینتی، مزیّن نیست تراز و طرح و تراشش نیایدم به نظر اگر تلألؤ جانی چو تو در آن تن نیست «نه هرکه خال و خطی داشت، دلبری داند» چو نقش پرده که در خورد دل نهادن نیست گلی است با تو به نام لب و دهن که چُنو یکی به سفرهٔ گل‌های سرخ ارژن نیست به طرف دامن حورِ بهشت گو نرسد اگر هر آینه دست منت به دامن نیست مرا به دوری خود می‌کُشی و می‌گذری بدان خیال که خون منت به گردن نیست؟ نگاه دار دلم را برای آنچه در اوست که ساغر غم تو در‌خور شکستن نیست به خون خود، خط برهان نویسمت این بار اگر هر آینه عشق منت مبرهن نیست چه جای خانهٔ بی‌خانمانی‌ام؟ بی تو چراغ خانهٔ خورشید نیز، روشن نیست طنین نام تو پیچیده است در غزلم وگرنه شعر من این‌گونه خود مطنطن نیست
‌‌ بالاتر از نون و نمک باید حرمت لحظه هایی که با هم بودیم رو نگه داریم و خنده هایی که کنار هم داشتیم...
‌ گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است ‏گاهی نگفته قرعه به نام تو می‌شود ‏گاهی گدای گدایی و بخت باتو یار نیست ‏گاهی تمام شهر گدای تو می‌شود... و ‏گاهی نمی‌شود که نمی‌شود :)
بازار طلا نیست اگر موی طلاییت... با هر وزش باد چرا در نوسان است؟
دل‌گیرم و دل‌خون و دل‌آزرده و دل‌تنگ بگذار در آغوشِ تو خوشبخت بمیرم
چای می نوشیدم و یادش فتادم، اشک ریخت مادرم زل زد به من، گفتم چه چایش داغ بود!