eitaa logo
یادداشتهای علمی
654 دنبال‌کننده
50 عکس
9 ویدیو
61 فایل
این کانال به منظور انتشار فیش‌هایی است که در طول مطالعات خود یادداشت نموده ام شاید برای برخی سودمند باشد. @mhey2000 ادمین @halgeyoola @mostafa_khomaini
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام وقتتون بخیر ببخشید قاعده صحت در کتاب قواعدفقه آیت الله بجنوردی که میفرمایند بعد از احراز عنوان عمل است یعنی چه؟و در عنواین قصدی و غیرقصدیه مثال می آوررند چطور است؟ ممنونم. سلام وقت بخیر عنوان عمل را بداند یعنی بداند این کاری که غیر انجام داد چه بوده است که می خواهد حمل بر صحتش بکند مثلا معامله ای که شده بیع بوده اجاره بوده هبه بوده یا غیر آن. اموری که از غیر صادر می شود و بنا هست که حمل بر صحت آنها بشود از امور قصدیه هستند یعنی نیاز به قصد عنوان دارند و بدون قصد در واقع محقق نمی شوند مثلا بیع بدون قصد بیع محقق نمی شود یا صلات بدون قصد صلات محقق نمی شود حال در فرض احراز عنوان و شک در اتیان تمام اجزاء و شرایط توسط غیر بنای عقلا بر این است که حمل بر صحت شود یعنی بگوییم تمام اجزاء و شرایط را انجام داده است ولی اگر عنوان احراز نشده باشد یعنی شک داریم اساسا قصد بیع کرد یا نه اینجا موضوع صحت مشکوک است یعنی اینکه چه چیزی میخواهد حمل بر صحت شود مشکوک است و در اجرای اصل صحت لازم است موضوع احراز شده باشد. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام وقتتون بخیر ببخشید صحت واقعی یا نزد فاعل و صحت حامل که در کتاب قواعدفقه آیت الله بجنوردی در بخش قاعده صحت بحث میشود یعنی چه؟و اینکه میگونید چه بناعقلا باشد چه اجماع و چه اختلال نظامی که از نادیده گرفتن این اصل حاصل میشود همه صحت واقعی را قبول دارند چون اگر بنا باشد حمل بر صحت به اعتبارصحت عندالفاعل باشد حمل بر صحت اثر و فایده ندارد و لغویت لازم می آید چرا که اعتقاد صحت عندالفاعل با عدم صحت واقعی برای سایر مردم موجب ترتب آثار صحت نمیشود و حال بیشتر مردم آثار صحت را برآن مترتب میکنند یعنی چه؟ لطفا با مثال توضیح و کدام صحت را قبول دارند؟ممنونم سپاس. سلام وقت بخیر 1- اگر فرضاً شخصی نماز قضای پدرش بر عهده ی اوست و او نماز را به صورت استیجاری به زید می دهد گاهی ممکن است شک کند در اینکه زید نمازها را خوانده یا نه؟ این شک مورد بحث نیست ولی گاهی شک می کند نمازهایی که زید خوانده صحیح بوده یانه؟ اینجا حمل بر صحت می شود. صحت واقعی یعنی این نماز مطابق با واقع و مامور به حقیقی است. صحت عندالفاعل یعنی نمازها به حساب زید که نماز را خوانده صحیح است یعنی او مطابق با آنچه از احکام نماز می دانسته نماز را خوانده خواه مطابق با واقع هم بوده یا نه. صحت عندالحامل یعنی همین فردی که نماز پدرش را داده به زید بخواند و می خواهد نمازهای خوانده شده را حمل بر صحت نماید. 2- در مثال فوق اگر فاعل تنها حق حمل بر صحت داشته باشد برای حامل ثمره ای نخواهد داشت لذا فقط با صحت واقعی است که این اصل صحت از لغو بودن خارج می شود. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
عالم اعتبار سهل المؤونه است یعنی چی بی زحمت توضیح کامل میدین تصور شایع بین اصولیان این است که عالم اعتبار خفیف المؤونه است و این عبارت در مواردی بکار برده می شود که می خواهند بفرمایند قوانین حاکم بر عالم تکوین در عالم اعتبار حکومت ندارد لذا موانعی که در تحقق یک امر تکوینی هست در بسیاری از موارد در تحقق امر اعتباری نیست مثلا در بحث اجتماع امر و نهی برخی فرموده اند نمی توان با توجیه تضاد بین احکام قائل به امتناع شد زیرا احکام امور اعتباری اند و امور اعتباری تضاد ندارند و تضاد مربوط به موجودات تکوینی است. از آن جهت که مباحث اعتباری منضبط مورد بررسی قرار نگرفته بود در مسائل اصولی گاهی بین اصولیان اظهار نظرهایی دیده می شد که شاید برخی افراط و برخی تفریط در این جهت بوده باشند یعنی گاهی ممکن است با تیغ خفیف المؤونه بودن امور اعتباری نظرهای غیرقابل قبولی دیده شود و گاهی کم توجهی به تفاوت وعاء اعتبار و وعاء تکوین با قواعد حاکم بر تکوین نتیجه هایی در وعاء اعتبار گرفته شده است. برای اطلاع بیشتر در این خصوص به کتاب فلسفه علم اصول ج5 آیت الله صادق لاریجانی و اصول فلسفه و روش رئالیسم مقاله ششم مراجعه کنید. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام علیکم فرق بین جعل و حکم چیست؟ سلام علیکم معمولا در علم اصول از جعل معنای مصدری و از حکم معنای اسم مصدری اراده می شود لذا حکم متعلق جعل و همان مجعول است و جعل، انشاء حکم و ایجاد حکم در وعاء اعتبار است. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام علیکم فرق نص با ظاهر درییان حکم شرعی چیست. مثلا قم الیل الا قلیلا. یا فاغسلو وجوهکم نص است یا ظاهر؟ سلام علیکم مشهور اصولیان گفته اند:متن قطعی الدلاله را نص می گویند و متن ظنی الدلاله را ظاهر گویند. این دو آیه که سوال فرمودید از جهت دلالت بر وجوب ظاهر حساب می شوند. در مقابل برخی از علمای اصول نص و ظاهر را قطعی الدلاله دانسته اند و فرموده اند ظواهر در دلالت بر مراد استعمالی قطعی هستند و احتمالاتی که موجب ظنی دانستن ظواهر شده است اولا در نص هم وجود دارد و ثانیا مربوط به مراد جدی است و دلالت بر مراد جدی بر عهده لفظ نیست تا به خاطر آن لفظ ظنی الدلاله حساب شود و ثالثا عندالعقلاء این احتمالات مغفول بوده و نادیده گرفته می شود که گویا احتمال خلاف نیست.(رجوع شود به الموجز ص158 و رسائل اصولیة آیت الله سبحانی ص 160 و منتقی الاصول ج4 ص209 به بعد) یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام استاد گرامی دلیل تواتر حدیث (حدود را با شبهات ساقط کنید)در کتاب صاحب ریاض(کتاب ریاض سید علی) که میفرماید این حدیث متواتر است چیست؟ سلام بر شما طلبه عزیز مراد از تواتر تواتر معنوی است که مویداتی دارد. از جمله روایاتی که مضمون موافق با این روایت دارند گرچه در موارد خاص باشند. همچنین اجماع. همچنین اینکه همه فقها در موارد مختلف موافق مقتضای روایت فتوا داده اند و در هیچ موردی خلاف مقتضای آن فتوا نداده اند. همچنین قبل از ایشان مرحوم ابن ادریس حلی تعبیر خبر مجمع علیه دارند. به منابع ذیل مراجعه کنید: السرائر ابن ادریس حلی ج3 ص446، مهذب الاحکام ج27، 229، قاعدة الدرء استاد شیخ محمدحسن ربانی ص59 یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام الله علیکم خدمت اساتیدعزیز فرق حکومت و ورود راتوضیح بدین؟ سلام علیکم 1- دلیل وارد هیچگاه دلیل مورود را توسعه نمی دهد ولی دلیل حاکم گاهی موجب توسعه دلیل محکوم می شود. مثلا: دلیل محکوم: علما را اکرام کن. دلیل حاکم: فرد با تقوا عالم است. 2- از بین رفتن موضوع دلیل مورود بعد از تعبد به دلیل وارد واقعی است مثلا: دلیل مورود: عقاب بدون بیان بر حکم شرعی قبیح است. دلیل وارد: خبر واحد حجت و بیان بر حکم شرعی است. بعد از تعبد به دلیل وارد موضوع دلیل مورود که عدم بیان است از بین می رود. اما در حکومت حتی بعد از تعبد به دلیل حاکم، موضوع دلیل محکوم از بین نمی رود و فقط ما متعبد می شویم که موضوع از بین رفته است. مثلا: دلیل محکوم: علما را اکرام کن. دلیل حاکم: فاسق عالم نیست. 3- در حکومت معروف باید دلیل حاکم ناظر بر دلیل محکوم باشد و مفسر آن باشد به گونه ای که اگر دلیل محکوم نباشد بیان دلیل محکوم لغو و بی معنا است. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام علیکم مراحل استناد واستدلال به ادله لفظی رو بیان میکنید ممنون سلام علیکم سخن معروف در این باب این است که برای استناد به ادله لفظی باید اولا اصل صدور الفاظ از شارع احراز شود. ثانیا جهت صدور و اینکه این الفاظ به غرض ابلاغ و تعلیم حکم بیان شده است احراز شود. ثالثا دلالت الفاظ بر مراد احراز شود. و در مرحله دلالت یابی ابتدا از احراز موضوع له الفاظ شروع می شود و بعد قرائن عامه مثل حکم عقل به وجوب در مثل صیغه امر و مثل مقدمات حکمت در بحث اطلاق و بعد قرائن خاصه مثل مخصص و مقید های لفظی. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام خدمت بزرگواران و عرض تسلیت یه سوال دارم ...آیه 45 سوره یس ..لعلکم ترحمون از کجا بفهمیم که تُرحَمون ثلاثی مجرد بوده و یا باب افعال؟ این نمونه کلمات رو زیاد داریم البته سلام نائب فاعل رو مبتدا قرار بدید و اسم مفعول باب رو خبر قرار بدید و یک بار دیگر اسم مفعول ثلاثی مجرد رو خبر قرار بدید ببینید کدوم معنی میده و کدوم مطابق با معنای جمله است. مثلا یُضرَبُ زید. زيد مضروب معنی میده ولی زيد مُضرَب معنی نمیده. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
معیار وجوب اقتران جواب شرط به فاء وأمّا الجزاء فليس شيئا مفروضا ، بل هو مترتب على أمر مفروض ،فجاز وقوعه طلبية وإنشائية ، نحو : إن لقيت زيدا فأكرمه ، وإن دخلت الدار فأنت حرّ ، ولبعده عن كلمة الشرط جاز وقوعه اسمية وفعلية ، مصدّرا بأي حرف كان ، فنقول : إن كان الجزاء مما يصلح أن يقع شرطا ، فلا حاجة إلى رابطة بينه وبين الشرط لأن بينهما مناسبة لفظية من حيث صلاحية وقوعه موقعه ، وإن لم يصلح له فلا بدّ من رابط بينهما ، وأولى الأشياء به [١] : الفاء. لمناسبته للجزاء معنى ، لأن معناه : التعقيب بلا فصل ، والجزاء متعقب للشرط كذلك ، هذا إلى خفتها لفظا ؛ وأمّا «إذا» [٢] فاستعمالها قبل الاسمية أقلّ من الفاء لثقل لفظها ، وكون معناها من الجزاء أبعد من معنى الفاء ، وذلك لتأويله بأنّ وجود الشرط مفاجئ لوجود الجزاء ومتهجّم عليه ؛ فثبت بهذا ، أن الجزاء ، إن كان جملة طلبية كالأمر والنهي والاستفهام والتمني والعرض والتحضيض والدعاء والنداء ، يجب مقارنتها لعلامة الجزاء ؛ وكذا إن كانت إنشائية ، كنعم وبئس ، وكل ما تضمّن معنى إنشاء المدح والذم ، وكذا : عسى ، وفعل التعجب ، والقسم ، وكذا إن كانت جملة اسمية ، سواء تصدّرت بالحرف [٣] نحو قوله تعالى : (مَنْ يُضْلِلِ اللهُ فَلا هادِيَ لَهُ)[٤] ، و : (إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُكَ)[٥] ، أو ، لا نحو : إن جئتني فأنت مكرم. شرح کافیه ج۴ ص ۱۰۹ و ۱۱۰ یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
فایده علم نحو جمله شناسی و جمله سازی است. به این معنا که معنایی که کلمه با توجه به موقعیتی که در جمله دارد پیدا می‌کند شناخته شود. معنای کلمه سه بعدی و بلکه بیشتر است بعد اول ماده و ریشه کلمه بعد دوم هیئت کلمه و بعد سوم نقش کلمه در جمله است. مثال: ضارب در ضَرَبتُ ضارِبَ زيد از بعد اول دلالت بر زنندگی دارد از بعد دوم دلالت بر زننده بودن دارد و از بعد سوم دلالت بر زده شدن دارد زیرا مفعول است. و این سه بعد همه باهم حضور و تحقق دارند. گاهی ندانستن قواعد نحوی باعث القای معنای خلاف مقصود و یا فهمیدن معنای خلاف مراد متکلم می شود. مثلا رسولُه در آیه وَأَذَانٌ مِّنَ اللهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللهَ بَرِيءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ ۙ وَرَسُولُهُ. اگر به جر خوانده شود معنای آن انکار رسالت و مانند آن می‌شود. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi