eitaa logo
یادداشت های فلسفی من
425 دنبال‌کننده
146 عکس
3 ویدیو
91 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اثبات جوهر از طریق علم حضوری نفس به نفس. نکته جالب اینجاست که ایشان می فرماید آن هایی که جوهر را نفی کردند مشکلشان مفهومی نبوده بلکه به این علم حضوری و امر وجودی توجه نکردند. حکمه الاشراق، ج۲، ص۲۲
عقل نظری و عملی.docx
49.5K
از نگاه استاد جوادی حفظه الله چیستی، مراتب و... ویرایش دقیق نشده است، اما قابل خوندن و استفاده کردن از آدرس هاست.
حکمت نظری و عملی.docx
37.8K
در نگاه استاد جوادی مباحث مثل برهانی بودن حکمت عملی به صورت اجمالی مورد دقت قرار گرفته. البته مطلب ویرایش نشده اما قابل استفاده است.
(ناظر به روایات معراج) 1- يا خصوصياتى هستند كه هم اخبار متضمن آنها، متواتر است و به هيچ وجه نمى‏توان انكارش نمود و هم اينكه علم ما مى‏تواند به صحت آنها حكم كند. 2- و يا جزئيات و خصوصياتى هستند كه هر چند اخبار در دلالت بر آنها به حد تواتر نمى‏رسد و ليكن از آنجايى كه امورى غير معقول و مخالف با اصول نيستند، و خلاصه عقل حكم به امكان آنها مى‏كند، كه ما نيز آنها را انكار ننموده، و تجويزش مى‏كنيم، و مى‏گوئيم ممكن است چنين وقايعى اتفاق افتاده باشد و با فرض تواتر حكم قطعى مى‏كنيم كه اينگونه امور در بيدارى اتفاق افتاده. 3- و يا امورى است كه ظاهرش با اصول مسلمه ما مخالفت دارند و ليكن وضع رواياتى كه بر آنها دلالت مى‏كند طورى است كه مى‏توان ظاهرش را تاويل نمود و محمل معقولى برايش درست كرد، در اين صورت از ظاهر آن روايات صرفنظر نموده بر آن معانى معقول حمل مى‏كنيم، حملى كه هم با حق بسازد و هم با دليل و روايت. 4- و يا امورى است كه نه ظاهرش معقول و صحيح است و نه ممكن است بر محمل صحيحى حملشان نمود، و حمل نمودن آنها به اصطلاح بدون سريش صورت نمى‏گيرد، اينگونه جزئيات و خصوصيات راجع به معراج را قبول ننموده ادله آنها را رد مى‏كنيم. ، ج13، ص42
فلاسفه ما شرح و حاشیه ابن سینا هستند، سعی می کنند مباحث او را توضیح بدهند و فهم خود را مساوی با حرف ابن سینا می گیرند یک بحث که ابن سینا مطرح کرده اینه واجب وجود محض است و ممکن زوج ترکیبی(خودم: به گمانم اشارات این متن رو داره، نمط۴یا۵) حالا معرکه ارا شده که این ترکیب چگونه است، هرکسی چیزی گفته و سعی کرده بگه ابن سینا هم همین رو می گه. صدرا هم به همین سبک است(مبدا و معاد) دقت کنیم صدرا وارد مسئله وجود میشه اصلا سیستم و تقریر اصالت وجودی مارا ندارد، سریع می رود روی اینکه وجود فلان است و بعد تقدم و تاخر وجود و ماهیت مطرح می کند و بعد هم مستند می کند به شیخ، در واقع او هم دغدغه توضیح همین مطلب را داشته نه سوال اصالت وجودی که در معاصر شکل گرفته. استادشم همین دغدغه را داشته و متفاوت توضیح داده.(ذات جعل شده و موجودیت به ربط است. خودم) صدرا در مبدا و معاد به این دغدغه تصریح داشته، پس دغدغه صدرا این نبوده که در مقابل نیستی چیست؟که جوابشم واضح باشه، دغدغه اون توضیح متن ابن سینا در بحث ترکیب ممکن و مسائل پیرامون اوست. دکتر داود حسینی، جلسه شهر کتاب(فهم بنده)
ج143-ت01.03.18-ج1ص44.mp3
12.46M
استاد کرمانشاهانی در درس نهایه سال قبل، در قالب بحث وجود رابط نکات بسیار زیبایی را در مورد سلوک و تمدن اسلامی و رشد می فرمایند
طرح مباحث الهیات به وسیله ائمه اهل بیت علیهم السلام و تجزیه و تحلیل آن مسائل- که نمونه آنها و در صدر آنها نهج البلاغه است- سبب شد که عقل شیعی از قدیم الایام به صورت عقل فلسفی درآید و البته این یک بدعت و چیز تازه در اسلام نبود، راهی است که خود قرآن پیش پای مسلمانان نهاده است و ائمه اهل بیت علیهم السلام به تبع تعلیمات قرآنی و به عنوان تفسیر قرآن آن حقایق را ابراز و اظهار نمودند. اگر توبیخی هست متوجه دیگران است که این راه را نرفتند و وسیله را از دست دادند. تاریخ نشان می‌دهد که از صدر اسلام، شیعه بیش از دیگران به سوی این مسائل گرایش داشته است. در میان اهل تسنن گروه معتزله که به شیعه نزدیکتر بودند گرایشی بدین جهت داشتند، ولی چنانکه می‌دانیم مزاج اجتماعی جماعت آن را نپذیرفت و تقریباً از قرن سوم به بعد منقرض شدند. بودند که در احتجاجات خود، در خطابه‌های خود، در احادیث و روایات خود، و در دعاهای خود عالی‌ترین و دقیق‌ترین مسائل حکمت الهی را طرح کردند. نهج البلاغه یک نمونه از آن است. حتی از نظر احادیث نبوی، ما در روایات شیعه روایات بلندی می‌یابیم که در روایات غیر شیعی از رسول اکرم روایت نشده است. عقل شیعی اختصاص به فلسفه ندارد، درکلام و فقه و اصول فقه نیز امتیاز خاص دارد و ریشه همه یک چیز است. برخی دیگر این تفاوت را مربوط به «ملت شیعه» دانسته‌اند و گفته‌اند: چون شیعیان ایرانی بودند و ایرانیان شیعه بودند و مردم ایران مردمی متفکر و نازک‌اندیش بودند، با فکر و عقل نیرومند خود معارف شیعی را بالاتر بردند و به آن رنگ اسلامی دادند. برتراند راسل در جلد دوم کتاب تاریخ فلسفه غرب بر این اساس اظهار نظر می‌کند. راسل همچنانکه مقتضای طبیعت و یا عادت اوست، بی ادبانه این مطلب را ادا می‌نماید. البته او در ادعای خود معذور است، زیرا او فلسفه اسلامی را اساساً نمی‌شناسد و کوچکترین آگاهی از آن ندارد تا چه رسد که بخواهد مبدأ و منشأ آن را تشخیص دهد. ما به طرفداران این طرز فکر می‌گوییم: اولاً نه همه شیعیان ایرانی بودند و نه همه ایرانیان شیعه بودند. آیا محمدبن یعقوب کلینی و محمدبن علی بن حسین بن بابویه قمی و محمدبن ابیطالب مازندرانی ایرانی بودند، اما محمدبن اسماعیل بخاری و ابوداود سجستانی و مسلم بن حجاج نیشابوری ایرانی نبودند؟ آیا سید رضی که جمع آوری کننده نهج البلاغه است ایرانی بود؟ آیا فاطمیین مصر ایرانی بودند؟... چرا با نفوذ فاطمیین در مصر فکر فلسفی احیا می‌شود و با سقوط آنها آن فکر می‌میرد و سپس به وسیله یک سید شیعه ایرانی مجدداً احیا می‌شود؟! حقیقت این است که سلسله جنبان این طرز تفکر و این نوع تمایل، فقط و فقط ائمه علیهم السلام بودند. شهید مطهری، سیری در نهج البلاغه، ص۵۳تا۵۶ علیهم السلام
شاید علت اصلی این کندی همان فلسفه یونان بود که قیاسی و تعقلی محض بود و حتی در طبیعیات هم از این روش استفاده می‌کرد. البته همان‌طور که تاریخ علوم گواهی می‌دهد دانشمندان اسلامی روش تجربی را مانند یونانیان بکلی به دور نیفکندند. مسلمین، مبتکر و مخترعِ اولی روش تجربی به شمار می‌روند. اروپا برخلاف آنچه معروف شده است مبتکر این روش نیست، بلکه دنباله رو مسلمین است. سیری در نهج البلاغه، شهید مطهری، ص۶۳
و فلسفه این بیانات در فلسفه الهیه یک رشته مطالب و مسائل را حل می‌کنند که علاوه بر اینکه در میان مسلمین مطرح نشده بوده و در میان اعراب مفهوم نبوده اساساً در میان کلمات فلاسفه قبل از اسلام که کتبشان به عربی نقل شده عنوانی ندارند و در آثار حکمای اسلام که از عرب و عجم پیدا شده و آثاری از خود گذاشته‌اند یافت نمی‌شوند. این مسائل همان‌طور در حال ابهام مانده و هریک از شرّاح و باحثین به حسب گمان خود تفسیر می‌کردند تا تدریجاً راه آنها تا حدی روشن و در قرن یازده هجری حل شده و مفهوم گردیدند، مانند مسئله‌ وحدت حقه (وحدت غیر عددی) در واجب و مسئله‌ اینکه ثبوت وجود واجبی همان ثبوت وحدت اوست (وجود واجب چون وجود مطلق است مساوی با وحدت است) و اینکه واجب معلوم بالذات است و اینکه واجب خود به خود بلاواسطه شناخته می‌شود و همه چیز با واجب شناخته می‌شود نه به عکس. علامه طباطبایی، مکتب تشیع، شماره۲
حکمت الهی شرق از برکت معارف اسلام بارور شد و استحکام یافت و بر یک سلسله اصول و مبادی خلل ناپذیر بنا شد، ولی حکمت الهی غرب از این مزایا محروم ماند. گرایش به فلسفه مادی در غرب علل و موجبات فراوانی دارد که اکنون مجال شرح آنها نیست‌ [1]. به عقیده ما علت عمده آن، ناتوانی و نارسایی مفاهیم حکمت الهی غرب بود. اگر کسی بخواهد مقایسه‌ای در زمینه بحثهایی که در این دو سه فصل اشاره شد به عمل آورد، لازم است در اطراف برهان وجودی که از آنسلم مقدس تا دکارت و اسپینوزا و لایب نیتس و کانت و غیره به بحث و رد و قبول آن پرداخته‌اند، مطالعه کند و آنگاه آن را با برهان صدّیقین صدرالمتألهین که از اندیشه‌های اسلامی و مخصوصاً کلمات علی علیه السلام الهام یافته است مقایسه نماید تا ببیند «تفاوت ره از کجاست تا به کجا!». سیری در نهج البلاغه، شهید مطهری، ص۸۶
https://telewebion.com/episode/0x299d4cd بررسی جامعه شناسانه وقایع اخیر
وجود ربطی.pdf
226.2K
تقریر و فهم بنده از درس استاد کرمانشاهانی، مرحله۲ نهایه الحکمه.(همراه با اضافاتی اندک)
حقیقت وجود ربطی 1. در بحث تشکیک گفتیم در تشکیک خاصی ما به الامتیاز عین ما به الاشتراک است، یک چیز است که عامل وحدت و عامل کثرت و اختلاف است. 2. لازمه این نکته، این است که یک وجود داشته باشیم. 3. لازمه یک وجود داشتن این است که وجود علت عینا همان وجود معلول باشد، شخص معلول، شخص علت باشد، وگرنه اگر گفتیم شخص و وجود معلول، وجودی است، و شخص و وجود علت، وجود دیگر، این یعنی تشکیک عامی، چراکه عامل اختلاف این شد که این، این وجود است و آن، آن وجود. پس وجود معلول باید شخص وجود علت باشد، لذا بحث تشکیک جز با وجود ربطی که چیزی از خود ندارد، فهم نمی شود. وجود ربطی و معلول نه چیزی به علت اضافه می کند و نه چیزی کم می کند، معلول صرفا مال است، مالک علت است، معلول چیزی نیست که مالی دارد، که مال دیگری است، او صرفا مال است. بنابراین شخص وجود معلول، شخص علت است، وجود رابط و تشکیک را اینگونه بفهمیم، اگر بخواهیم چیزی را رد یا اثبات کنیم، این تصویر است که باید رد یا اثبات شود. 4. وقتی وجود رابط و معلول عین ربط به علت شد، وجودش زائد بر علت نشد، عین ربط بودن، خود اوست، نه اینکه چیزی باشد افزوده بر او که با استفاده از آن با علت مرتبط می شود. معلول ذاتی نیست که مربوط به علت باشد، بلکه عین ربط به اوست. به عبارت دیگر، ارتباط با علت حیثیت تعلیلیه اوست، نه حیثیت تقییدیه، سه چیز به نام ذات، ارتباط به علت و محمول موجود را نداریم(مثل ناودان، جریان آب، آب( حیثیت تقییدیه سه چیز می خواهد، ما اینجا دو چیز داریم: الوجود الرابط الی العله و محمول موجود و این قضیه به چیز سومی نیاز ندارد. اینجا الوجود رابط حقیقتا محمول موجود را گرفته است. اگر می خواهیم از وجود ربطی برای اثبات وحدت شخصی استفاده کنیم، لحاظ این نکات واجب است، وگرنه دچار مغالطه می شویم.
مقدمه.pdf
320.5K
نگاهی به بدائه الحکمه، سعی شده مواردی که در تدریس مقدمه مناسب است، در اینجا ذکر گردد.
عرض ذاتی چیزی که ما را به سمت بحث عرض ذاتی می برد این است که می خواهیم کشف واقعیت را در یک حیطه و موضوع خاص داشته باشیم و توضیح داده شد که کشف حقیقی در فضای برهانی محقق می شود و ویژگی برهان، بستر یقینی آن است. به عبارت دیگر هدف این است که در مورد الف(موضوع علم ) پژوهشی برهانی کنیم و ببینیم چه محمولاتی با الف رابطه یقینی دارند؟ نکته: این موضوع نشان می دهد بحث از عرض ذاتی صرفا در علوم برهانی جاری است و اعتباریات براساس ملاکی دیگر که غایات باشد به این بحث می پردازند. ( این بحث مناسب بدائه نیست) توضیح بالا نشان می دهد زمانی عرض ذاتی محقق می شود که محمول مستقیما برخواسته از موضوع باشد، چراکه اگر واسطه ای در میان باشد، محمول حقیقتا مال او خواهد بود و به سوال ما که شناخت امور مربوط به الف بود، مربوط نمی شود. لذا حکما متفقا می گویند که در بحث از عرض ذاتی واسطه در عروض یا اصطلاحا حیثیت تقییدیه نباید وجود داشته باشد. بله؛ ممکن است این وسط برای فهم رابطه مستقیم چیزی با چیزی، امری را واسطه در اثبات و فهم بکنیم، این موردی ندارد؛ چیزی که ایراد دارد واسطه در عروض است. برای مثال وقتی می خواهیم اندازه را حمل بر وجود کنیم مجبور هستیم به وجود تعین جسمی بدهیم و با لحاظ این قید این ویژگی را برای وجود بپذیریم و لذا جسم حیثیت تقییدیه برای این حمل بوده و لذا اندازه عرض ذاتی برای وجود نیست. پس اگر حمل به خاطر چیزی بود حالا آن امر اعم بود یا مساوی یا خاص( لامر الاعم، لامر المساوی یا لامر الخاص) اینجا ما عرض ذاتی نداریم. این کلیت بحث در مورد اعراض ذاتی است، اما در تبیین شرایطی که عرض ذاتی را محقق می کند میان علامه و مشهور اختلافاتی وجود دارد که طرح آن مناسب کتاب بدائه الحکمه نیست. ثمرات: 1- اختلاف علوم واقعی و به موضوع آن ها می شود. چه بسا علامه تقسیم مشهور در مورد حکمت را به علت عدم رعایت همین نکته در قسم اول آن( حکمت نظری و عملی) در هیچکدام از کتاب هایشان ذکر نکرده اند.
چیستی ماهیت.pdf
235.9K
از ویرایش نامطلوب عذرخواهم ، اما مطالب خوبی را شامل می شود که از اساتید اخذ شده است.
تقریر نزاع اصالت وجود.pdf
205.4K
فهم بنده از درس استاد کرمانشاهانی حفظه الله
یادداشت مرحوم انصاری شیرازی ابتدای کتاب که از مرحوم علامه درس گرفته بودند
وجود ذهنی( اقوال حکمای متعالیه).pdf
245K
در این نوشته سعی شده نظرات مهم حکمای حکمت متعالیه در باب بحث مهم ذکر شود. (از ویرایش ناقص متن عذر خواهم)