فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔پسربچه اهل مبارک آبادقیروکارزین چندروزپیش دچاربرق گرفتگی میشه پرسنل اورژانس وبیمارستان به پدرش اعلام میکنن که اهداعضوکنه ولی عموش تربت کربلامیکشه💔 به بدنش وخداروشکردوباره احیامیشه😭
#امام_حسین😭
#عنایت_اقاسیدالشهدا
#ما_ملت_امام_حسینیم
@yadeShohadaa
4_5793901141318174889.mp3
4.66M
🍃🌸 #عنایت امام زمان ارواحنافداه...
❣آقاجان یک نگاهی هم به ما کنید😭
#حجت_الاسلام_مومنی🎤
@yadeShohadaa
اتفاق جالبی که برای همسر شهید حمید سیاهکالی افتاد😭🙏🌹
#عنایت_شهیدسیاهکالی
@yadeShohadaa
• 📿 •
#استادپناهیان خیلۍخوبگفتن↓
از شهـدا مَدد بگیرید
مدد گرفتن از شهدا رسمِ
دست به خاک قبر شهدا بگذاریم
بگیم #حسین
به حق این شهدای خودت به ما نگاه کن
واسطه قرار بدیم شهدا رو :)💛🍃
#شهدا_نگاهی_دعایی
سلام خواهرگلم
امروز باتمام وجود فهمیدم که حتی رفتن سرمزار شهداهم نه رزقه نه قسمت فقط دعوته
امروز عصر رفتم سر مزار دوست شهیدم, بعدش اما یه شرایطی پیش اومد که رفتیم سرمزار 3 تا شهید دیگه که بار اولم بود. فقط میتونم اسمش رو دعوت خود شهدا بذارم. هیچی نتونستم بگم فقط ازشون خواستم که منم مثل اونا عاقبت بخیر بشم انشاءالله.
این دوستی و انس گرفتنم با شهدا رومدیون لطف شهدا و دعوت شدنم به کانال شما میدونم🌹🌹🌹
اجرتون با شهدا
التماس دعا
#کاربرگرامی_کانال🌸
______________
الحمدلله رب العالمین که راضی هستید از کانال....
بله شهدا خودشون #دعوت کننده هستند وتاخودشون نخواند اصن نمیشه نام شون بر زبان اورد پس قدرخودتون رو بدونید که #دعوت شده اید به مهمانی لاله ها...
منم دعاکنید رفیقا✌️🌸
#شهدای_گمنام💔
#معجزات_شهدایی✌️
👈ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﺳﻪ #ﺷﻬﯿﺪ-ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﻦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﻬﺮ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ
ﺣﯿﺎﻁ ﯾﮏ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﯿﺴﭙﺎﺭﻧﺪ .
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻓﻠﺠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ
ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﮑﻮﻩ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ
ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﯿﻤﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ....😔🥀
👈#ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ :
ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﻫﺴﺘﻢ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ
ﺍﻧﺪ😊 ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻃﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺳﻢ
ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﺪ🙂 ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ، #ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ
ﺍﻭ #ﺷﻔﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﯾﺎﻓﺖ🤚 ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﻭ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﻭ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ #ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻭ
ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ☝️🏼
ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﻓﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ
ﻭﺳﻄﯽ ﺁﺭﻣﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻣﺤﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭﻡ
ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻨﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺳﺎﻥ✋🏼
ﺯﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺷﻔﺎﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﭘﯿﺪﺍ
ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ .
ﺑﻪ #ﮐﺎﺷﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ
ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ😞 ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺟﺎﺩﻩ
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﻼﻥ ﮐﺲ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﮐﻪ
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯼ؟
ﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﮔﺸﺘﯿﻢ😍، ﻣﺮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ
ﭘﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭ ﺟﺎﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯽ
ﺁﻭﺭﻧﺪ 😭. ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩﻡ.
وآن کسی نیست جز #شهیدسیدمیرحسین_امیرخواه🥀
ارسالی از : آقای عمادی
#معجزات_شهدا🥀
🌸وساطت حاجی برای راهیان نور
چند سالی میشد که راهیان نور نرفته بودم و دلم تنگ بود رو کردم به حاجی گفتم میشه واسطه بشین دلم تنگ جنوبه
شبش خواب دیدم کنار اروند ایستادم
یه قایق از اروند به ساحل اومد و سه نفر آقا پیاده شدن
برای من کلی حرف زدن و سفارش کردن چهره هاشون بخاطرم موند
موقع برگشت یکیشون با لبخند برام دست تکون میداد😊👋
بیدار شدم ذهنم درگیر بود که کی بودن؟!
یکماه بعد جور شد رفتم راهیان وقتی رفتیم هویزه بین شهدا قدم میزدم یهو یه تصویر میخکوبم کرد
شهید قدوسی🥀
بی اختیار نشستم
یاد اون فردی افتادم که با لبخند دست تکون داد😭😳
دقیق به اطرافم نگاه کردم وای خدا اوناهاش اون دوتای دیگه😳
شهید حاتمی😳
شهید حسن جان امینی😳
با گریه گفتم حاجی واسطه شدی این سه عزیز دعوتم کنن ممنونتم 😭😭😭
4_5918255202045001743.mp3
8.71M
#کرامت بسیار زیبا از حضرت اباالفضل(؏)
#موقع انتقال #ضریح حضرت اباالفضل(؏) مرد ارمنی برای #شفای دخترش که دکترا #جوابش کرده بودن و رو به #موت بود به ضریح حضرت عباس(؏) #متوسل شد ....
#یا_باب_الحوائج🌷❤️
#فوق_العاده_زیباو تاثیرگذار
عاشقان #مولا_اباالفضل
التماس دعاے فرج🙏
🎤حجت الاسلام نیازی
#تاسوعا 🏴💔
@yadeShohadaa
امشب دلم نیومد این معجزه حضرت ابالفضل رو نگم
هرسال کارش اینه یه مشکی برمیداره پر آب میکنه میره جلو دسته عزادارا هیئتی ها هرکی تشنه اش باشه از مشک اش ابش میده سیرابش میکنه
یه بچه داره توخونه افتاده این بچه یازده ساله مادرزاد از دوپا فلج یه لحظه تاعمرش روپا نایستاده😔
مریض سفارش شده خیلی هست امشب سعی کن هم حاجت خودتو بگیری هم دیگرانو امشب کَرَم ریخته بخدا💔💔💔
میگه مشک رو برداشت اول محرم دوم سوم تارسید به روز تاسوعا مثل هرسال به همه سینه زن ها وهیئتی ها آب میده💔
قربون اون دلهایی بشم که دلشون شکسته امشب😭
میگه روز تاسوعا شد بچه صدا کرد بابا؟؟ نمیتونه که بلند بشه باباشو صدا کرد... باباهه گفت چیه عزیزم؟
بابا،مگه تو نگفتی اقامون خیلی بامرامه؟
بابا،مگه تو نگفتی اقامون خیلی مردِ؟
مگه تو نگفتی اقامون بابالحوائجه؟ یادته من وقتی ازت پرسیدم بابالحوائج یعنی چی گفتی یعنی اون ادمی که در خونه اش بری هرچی بخوای بهت میده😔😔
بابا؟ یازده ساله تو خونه افتادم لب از لب وانکردم...😭😭بابادیگه خسته شدم میخوام مثل بچهای دیگه پاشم برم توکوچه بازی کنم😔منم دل دارم دیگه
بابا؟ اگه راست میگی امروز شفای منو ازین اقات بگیر اگر شفامو گرفتی میفهمم راست گفتی وگرنه میفهمم یازده ساله بهم دروغ گفتی و فریبم دادی😔
باباهه ناراحت شد گفت چی میگه بچم داره بهم سرکوفت میزنه؟
بچه شو بلند کرد انداخت رو شونه مشک بلند کرد انداخت روی شونه
اومد جلوی قافله عزادارا گفت زنجیرزنا هیئتیا سینه زنا؟؟ بچه شو گزاشت روی زمین مشک بلند کرد ..
گفت بجان همتون بجان اقام ابالفضل اگر تا شب این بچه شفا پیدا نکنه فرداعاشورا مشک رو جلو همتون پاره میکنم😭😭😭
چی داره میگه؟مردم همه گریه افتادن یه عمره داره سقایی میکنه حالا مشک رو میخواد پاره کنه؟ همه مردم اون رو دعا کردند شب شد...
بچه رو به همراه مشک اب خالیش براشت اومد خونه.. بچه شو گزاشت سرجاش خودش رفت توی اتاق دیگه زانوهاشو بغل کرد
گفت اقا امیدم رو ناامید نکن😭😭😭😭
رفقا شماهم امشب بگید اقاامیدمون رو ناامید نکن😭😭
گفت اقا امیدمو ناامید نکن بچه ام بهم طعنه میزنه کنایه میزنه بابا تو به همه عالم کرامت کردی مسیحی اومده درخونه ات ارمنیه اومده درخونه ات من حقم نیست بعداین همه نوکری 😭😭 خلاصه همینطور که باخودش حرف میزد
عِنایٰاتِ امٰامزَمٰان وَشهدا
امشب دلم نیومد این معجزه حضرت ابالفضل رو نگم هرسال کارش اینه یه مشکی برمیداره پر آب میکنه میره جلو
یهو بعد دقایقی دید یه صدای گریه بلند از اتاق بلند شد دوید طرف اتاق تا در رو باز کرد ببینه چی شده یه مرتبه دید...
بچه ای که یازده ساله از دوپا فلجه پاشوده ایستاده😭😭😭😭😭
دوید بغلش کرد چیشدی عزیزم توکه توخونه افتاده بودی؟😭
گفت بابااااا ؟؟ بخدا قسم اقات خیلی مهربونه😭😭
بابا بخدا اقات خیلی مرده😭😭
بابا بخدا اقات خیلی بامرامه😭😭
چیه دلتون شکست😭😭
منکه هنوز حرفی نزدم بچها😭
گفت چییشده چتهه؟
گفت در اتاقم باز شد یه اقای قد بلند اومد یه اقای خوشگل اومد تا چشمش بمن افتاد یع دست کشید روی پاهام گفت پاشو عزیزم از جات گفتم من فلجم نمیتونم گفت میتونی عزیزم بلندشدم ایستادم یه حرف زد بهم ...
یابابالحوائج😭
گفت یه پیغامی برات دارم برو به بابات بگو جان مادرم زهرا فردا مشک رو پاره نکن😭😭😭
چرا اقا؟؟ بچه است دیگه نمیدونه چیشده دیگه..
گفت اخه من یه بار مشک ام کربلا پاره شده😭😭
من یه بار خجالت حسین رو کشیدم بسمه😭😭
امشب اقارو صدا نزنی باختی بخدا همه امشب صداش بزنید
بابالحوائج ابالفضل😭🤲
امشب اگر حسابی دلت شکست بدون مادرمون فاطمه یه دستی به قلب هاتون کشیده...💔
#یا_ابالفضلالعباس🌹
#تاسوعا 🏴
AUD-20200829-WA0022.mp3
3.75M
#عنایت_امامحسین🌹🌹
🕊ماجرای حاج علی گندابی
«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
@yadeShohadaa
هدایت شده از تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
امضا کردن کارنامه دخترش بعد از شهادت✨
🌹شهید مجتبی صالحی
#معجزات_شهدا
@yadeShohada313
عِنایٰاتِ امٰامزَمٰان وَشهدا
امضا کردن کارنامه دخترش بعد از شهادت✨ 🌹شهید مجتبی صالحی #معجزات_شهدا @yadeShohada313
👈🏼🕊کرامتی ازشهیدی که بعد از شهادت برگه امتحانی دخترش را امضا کرد!✨
♥️وقتی برنامه امتحانی ثلث دوم رو دادن به بچه ها و خواستن پدرشون امضا کنن ، زهرا صالحی غم دلشو گرفت!آخه باباش شهید شده بود 😔 وقتی ناراحت میره خونه با دل شکسته به خواب میره و پدر رو توی خواب میبینه ... بابا ازش میخواد که برگه شو بیاره تا امضا کنه😊 و زهرا این کاررو میکنه وقتی از خواب بیدار میشه و برگه امتحانیشو میبینه😳 متوجه میشه که بابا روی کارنامه نوشته : «اینجانب رضایت دارم، سید مجتبی صالحی» ..
باامضا باخط قرمز»
همان موقع کارنامه را به آیت الله خزعلی می دهند تا برای تعیین صحت و سقم آن پیش علمای دیگر ببرد.
علمای آن زمان(مرحومین آیات عظام مرعشی نجفی و گلپایگانی) صحت ماجرا را تایید می کنند و کارنامه به رویت حضرت امام(ره) نیز می رسد. اداره آگاهی تهران نیز پس از بررسی اعلام می کند امضا مربوط به خود شهید مجتبی صالحی است اما جوهر خودکاری که امضا را زده شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد.
خصلت مردمی بودن شهید، این موضوع را خیلی سریع بین مردم پخش کرد و امروز مردم با رفتن به موزه شهدا و دیدن آن کارنامه امضا شده ، شهید را بهتر می شناسند و به یکدیگر معرفی می کنند.
در آن موقع علما می خواهند که شهید صالحی از آینده جنگ و مملکت بگوید، پدر به خواب مادرم می آید و می گوید: « ما می دانیم ولی اجازه نداریم بگوئیم »
مادر ، شهید را به حضرت زهرا(س) قسم می دهد که با برخورد مردم که دم در می آیند و از امضای نامه می پرسند چه بکند؟ شهید می گوید: سادات (اسم همسر شهید) آیا تو شک داری؟ و مادر با گریه می گوید نه، او ادامه می دهد: اگر کسی شک دارد بگو تا روز قیامت در آن شک باقی بماند تا همه حقایق آشکار شود.
#معجزات_شهدا🌹✨
@yadeShohada313
#عنایت_حضرتعباس«ع»
🌹معجزه عجیب جوانی که دستانش توسط پدرش که از دشمنان سرسخت اهل بیت بود جدا شد و باعنایت حضرت عباس شفا یافت❗️
🔰عالم جلیل القدر، محدث متقى، حضرت آیه الله آملا حبیب الله کاشانى رضوان الله تعالى علیه فرمود: یک عده از شیعیان در عباس آباد هندوستان دور هم جمع مى شوند و شبیه حضرت عباس علیه السلام را در مى آورند، هر چه دنبال شخص تنومند و رشید گشتند، تا نقش حضرت را روى صحنه در آورد پیدا نکردند.
🍃بعد از جستجوى زیاد، جوانى را پیدا کردند، ولى متأسفانه پدرش از دشمنان سرسخت اهل بیت (ع) بود، بناچار او را در آن روز شبیه کردند، وقتى که شب فرا رسید و جوان راهى منزل مى شود موضوع را به پدرش مى گوید.
🍃پدرش مى گوید: مگر عباس را دوست دارى ؟ جوان مى گوید: چرا دوست نداشته باشم، جانم را فداى او مى کنم.
پدرش مى گوید: اگر اینطور است، بیا تا دستهاى تو را به یاد دست بریده عباس قطع کنم! جوان دست خود را دراز مى کند. پدر ملعون بدون ترس دست جوانش را مى برد.
🍃مادر جوان گریان و ناراحت مى شود و گوید: اى مرد تو از حضرت فاطمه زهرا شرم نمى کنى؟ مرد مى گوید: اگر فاطمه را دوست دارى بیا تا زبان تو را هم ببرم، خلاصه زبان آن زن را هم قطع مى کند و در همان شب هر دو را از خانه بیرون مى اندازد و مى گوید: بروید شکایت مرا پیش عباس بکنید.
🍃مادر و پسر هر دو به مسجد عباس آباد مى آیند و تا سحر دم منبر ناله و ضجه مى زنند، آن زن مى گوید: نزدیکیهاى صبح بود که چند بانوى مجلله اى را دیدم که آثار عظمت و بزرگى از چهره هایشان ظاهر بود. یکى از آنها آب دهان روى زخم زبان من مالید فورى شفا یافتم. دامنش را گرفتم و گفتم: جوانم دستش بریده و بى هوش افتاد، بفریادش برسید. آن بانوى مجلله فرموده بود آن هم صاحبى دارد. گفتم: شما کیستید؟
🍃فرمود: من فاطمه مادر حسین هستم؛ این را فرمود و از نظرم غایب شد، پیش پسرم آمدم، دیدم دستش خوب و سلامت است. گفتم: چطور شفا یافتى؟ گفت: در آن موقع که بى هوش افتاده بودم، جوانى نقاب دار بر سر بالینم آمد و فرمود: دستت را سر جاى خود بگذار وقتى که نگاه کردم هیچ اثرى از زخم ندیدم و دستم را سالم یافتم.
🍃گفتم: آقا مى خواهم دست شما را ببوسم یک وقت اشکهایش جارى شد و فرمود: اى جوان عذرم را بپذیر؛ چون دستم را کنار نهر علقمه جدا کردند! گفتم: آقا شما کى هستید؟ فرمود: من عباس بن على علیه السلام هستم؛ یک وقت دیدم کسى نیست.
📚منبع: کرامات العباسیّه معجزات حضرت ابالفضل العباس بعد از شهادت
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
@yadeShohadaa
سال هشتاد و یک تو خانواده ای که از لحاظ معنویات خیلی متوسط بودن به دنیا اومدم.
وضع مالی خوبی نداشتیم و تو خونمون همیشه دعوا بود.
خواهرام نماز میخوندن ولی من میفهمیدم که این نماز از ته دل نیست
یعنی نماز میخوندن ولی نه حجاب درست داشتن و نه رفتار اسلامی.
تا اینکه به سن تکلیف رسیدم با خواهرم که دو سال از سن تکلیفش گذشته بود نماز خوندن رو شروع کردیم.
ولی راستش نمازهام از سر وحشت آخرت بود و هیچ تاثیری تو زندگیم نداشت.
خواهرام کمکم نماز خوندن رو ترک کردن به جز دوتاشون.
خواهری که دوسال ازم بزرگ تر بود و باهم نماز رو شروع کردیم هرروز معنوی تر میشد.تا اینکه کاملا باحجاب و با حیا شد و مثل ما رفتار نمیکرد.
تو همین زمان دچار گناه های خیلی بزرگی شدم که عامل سقوطم بود.
نماز رو ترک کردم...
هر روز بیشتر از خدا فاصله میگرفتم
لباس های بد میپوشیدم و تو عروسیها جلو نام
حرم ها...بگذریم.
وقتی یه نا محرم میدیدم حتما باید بهش دست میدادم و روبوسی میکردم...
مانتو نمیپوشیدم تادوم راهنمایی حتی روسری هم خیلی کم میزدم
راستش برام این چیزا بی معنی بود
از محرم متنفر بودم...واسه اینکه دو ماه اجازه نداشتم برقصم.
تموم تلاشم این بود که زیبا به نظر بیام...
تو مدرسه هم به آدم ضد دین معروف بودم...
تا اینکه...
تا اینکه سال نود و شیش که تقریبا میشد پونزده سالم با اصرار خواهرم تصمیم گرفتم روزه بگیرم...
بعد ماه رمضون نمازام ترک نشد
اما راستش اصلا حوصله نماز و دعا نداشتم...وضع حجابم افتضاح بود و جلو نا محرم های فامیل که اصلا نبود...
کلاس نهم به همین منوال و با دوستای ناباب گذشت...
تا اینکه کلاس دهم به اجبار باید میرفتیم راهیان نور...
من فقط از خوشی با دوستام ذوق داشتم اما راجب شهدا هیچی نمیدونستم..
تو اتوبوس خادم ها اصرار میکردن که کتاب سلام بر ابراهیم رو بخونیم...
ولی من اصلا علاقه نشون ندادم و نخوندمش
تقریبا هیشکی نخوند...
هنوزم وقتی به اون روز و کتاب غریب سلام بر ابراهیم فکر میکنم دلم میخواد دق کنم...
ولی ابراهیم منو تو همون اتوبوس پیدا کرد...
وقتی داشتیم از مناطق جنگی بازدید میکردیم من هیچی حالیم نمیشد
و زیاد برام جذاب نبود...
تا اینکه مارو بردن تو یه اتاق اونجا تابوت شیش تا شهید گذاشته بود با دیدنشون اصلا نمیدونم چم شد؟
یهو افتادم رو تابوتا و زار میزدم
خودم هم باورم نشد چه برسه به دوستام...
بهترین لحظات عمرم اونجا رقم خورد
و من هرچی دارم از اون شهداست
بعدش عاشق شهدا شدم خیلی زیاد.
با شهادت سردار بیشتر بیدار شدم
به حجابم توجه کردم و تقریبا چادری شدم...
تا اینکه اواخر فروردین امسال همین که تو شبکه های اجتماعی میگشتم چشمم خورد به یه عکس
عکس ابراهیم رو یه پلاک که روی قرآن گذاشته بود و آیه سلام علی ابراهیم...
نمیدونم چی تو اون عکس بود اما میدونم فراتر از جادو بود
مجذوب شدم...
دوستی من با ابراهیم شروع شد و از اون موقع نمازام درست شد
قول دادم بهش که دیگه دروغ نگم
به نامحرم دست ندم
حجابم خیلی خوب شد و به چادر رسید.
و کلی اخلاق خوب دیگه که ازش یاد گرفتم و بعدشم سلام بر ابراهیم رو خوندم...
که تاثیرش رو من بینهایت بود و باهاش گریه ها کردم...
اما هنوز اون کسی که ابراهیم میخواد نیستم.
فکر کنم جزء معدود کسایی باشم
که قبل خوندن کتاب سلام بر ابراهیم باهاش رفیق شدم...
التماس دعا
یاحسین
#عنایتشهید_ابراهیمهادی🌹
@yadeShohadaa
من قبلا دختری بودم که اصلا حجابشو رعایت نمیکرد و نماز نمیخوند و...
ولی چندماه پیش به طور اتفاقی صوت وصیت نامه شهید حججی رو پیدا کردم و
وقتی گوش دادم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم😔ولی تغییر نکردم
سه ماه پیش هم یه خوابی دیدم که توی جای خیلی قشنگ هستم و بغل دستم یه مسجد خوشگل به اسم صاحب الزمان هست یه مردی که سر نداره ویه لباس سبز پوشیده که روی جیب لباس نوشته شهید مدافع حرم🌿،میاد و بهم یه چیزایی درباره #حجاب و حضرت زهرا(س) میگه و یه چادر بهم میده و برمیگردن و با دوستاشون میرن
بعد از اینکه اون شهید با دوستاشون رفتن من برگشتم و داد زدم که من برای شهدا نذر دارم و چادرمو نشون میدادم💔
من بعد اون خواب شدم یه آدم دیگه و مذهبی و تاحالا نشده یه روز نمازامو اول وقت نخونم
ذهنم خیلی درگیر این بود که اون شهید کی هستن و خیلی دوست داشتم بدونم
چند روز پیش یه عکسی رو دیدم که مربوط به یه شهید مدافع حرم سرجدا بود و همون لباسی که تو خواب دیدم هم تنشون بود😔
ایشون شهید حججی بودن
#عنایتشهید_محسنحججی
@yadeShohadaa
کانال هامون✨✌️
@NamazeShab314
(کانال نماز شب مون👆)
@yadeShohadaa
(کانال عنایات ومعجزات امام زمان وشهدا مون👆)
@yadeShohada313
(کانال اصلی مون توسل به اقاصاحب الزمان وشهدا👆)
بچهای امامزمام کانال هامون رو حمایت کنید👆🌺😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جریان مُتحّول شدن دختر نوجوان در دهه مُحرّم🖤
#پیشنهاد_دانلود
#ما_ملت_امام_حسینیم🏴
...❣ @yadeShohada313
بسم رب الشهداوالصدیقین .
شهیدی که خرج مزارش را آقا امام زمان (عج) داده اند ، از اهالی داراب بود و از
همسایه های خانواده شهید حمید عارف .
متولد داراب ، استان فارس، تاریخ تولد: ۱۳۳۶ مصادف با تولد حضرت امیر المومین
علی (ع) .
...❤️ @yadeShohadaa
عِنایٰاتِ امٰامزَمٰان وَشهدا
بسم رب الشهداوالصدیقین . شهیدی که خرج مزارش را آقا امام زمان (عج) داده اند ، از اهالی داراب بود و ا
یک شب خواب دیده بود که توی جمکران بعد از به جا آوردن زیارت و آداب مسجد، گم شده است که امام زمان (عج) را می بیند و آقا راهنمائیش می کنند تا به خانواده اش برسد و بعد می فرمایند:
از قول ما به خانواده شهید عارف بگوئید چرا به وصیت نامه حمید عمل نکردید؟ حمید در یکی از وصیتنامه هایش نوشته بود، قبرم را ساده مثل شهدای بقیع بسازید!
همچنین آقا می فرمایند: شما قبر را درست کنید، ما خرج قبر را می دهیم که نشانی محل پول را هم می دهند.
در همین حین از خواب بیدار می شود و با خانواده اش به گلزار شهدا می رود، به نیت زیارت و هم پیدا کردن آدرس و نشانی داده شده.
در مکان مورد نظر، یک دستمال سبز با بوی خاص و عجیبی پیدا می شود که درون آن مبلغ ۳۰۳۰ تومان قرار داشت.پس از این اتفاق، ماجرا را برای خانواده شهید عارف و یکی از علما تعریف می کنند و بعد از تائید، مقداری از مبلغ را جهت باز سازی قبر حمید و ۳۰ تومان باقی مانده را برای انتشار خبر آن هزینه می کنند.
برای شادی روح مطهر این شهید والامقام،
بر محمد و آل محمد صلوات..
#شهید_حمید_عارف🌹
#عنایت_امام_زمان«عج»💚
...❤️ @yadeShohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹داستانتحولخانمۍكه...
عالیهپیشنهادمیشه🦋🖇
...💔 @yadeShohadaa
هدایت شده از تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
#عنایت_شهدا_به_درخواست_کننده_ختم_قران👌
سلام من هم توسل کردم به شهدا وبنیت شون ختم قران گرفتم.. قبل ختم نیتم شفای دوستم مهسا بود ودلم خیلی اشفته بود اما همینکه چشمم به اسامی ده شهیدی که سهم من بود افتاد یه شهید توجه هم جلب شد #شهید_سجادی به یاد بیمار مصلحتی کربلا افتادم😭اون لحظه چه خوبه کنارشهدا بودن..دلم اروم شد وگواهی داد که مهسا خوب میشه😊
درست بعد چند دقیقه خبر بهم دادن مهسا بهوش اومده وحالش خیلی خوبه
ممنونم شهدا شهدا خیلی مهربونن خیلی...✨
✨ @yadeShohada313