عِنایٰاتِ امٰامزَمٰان وَشهدا
#شهیدپیران_امینی #خواب_دیدنِ_امام_زمان_وشهید @yadeShohadaa
#عنایت_امام_زمان_وشهید به کاربرکانالمون🌸
خواستم نحوه دوستیم با #دوست_شهیدم رو براتون بگم،من شاید ده دوازده سالی میشه که معمولا #دعای_عهد رو #صبحها میخونم،ناگفته نمونه که از سال پیش توی هجر امام زمانم میسوختم😭💔یه مدت بود که آلوده به #گناه_غیبت شده بودم،دیگه روم نمیشد که دعای عهدبخونم😔آخه همیشه امام زمان رو بالای بالا میدیدم که اگه ما گناه کنیم دیگه چشم دیدن ما رو نداره،همیشه ایشون رو از خودم دور میدیدم،دم صبح بود که شاید ده دقیقه بعد نمازم #قضا میشد،خوابی دیدم که دوست دارم برای شما هم تعریف کنم،توی خوابم خونه پدرم بودم،یکدفعه دیدم که یک نفر پشت درب شیشه ای هاله،متوجه شدم امام زمان عج هستش،مثل بچه ی طفلی که از مادرش به واسطه یه درب بسته جدایی افتاده باشه درب رو تندتند هول میداد،بادستش محکم به شیشه ها میزد،اما #سیاهی هایی نمیذاشتن امام داخل بیاد،امام همچنان درب رو محکم میکوبید درب رو هول میداد اما سیاهی ها نمیگذاشتن که یکدفعه بانظر امامت خودشون درب رو باز کردن و اومدن کنار سفره پدرم نشستن من هم از پنجره نگاهم به بیرون افتاد و #قبرشهیدی رو با اسم وفامیل #پیران_امینی دیدم بعد برگشتم دیدم که امام زمان«عج»مثل بچه ای که به مادر رسیده باشه و به آرامش رسیده باشه آروم و خوشحال کنارسفره نشسته🙂💔اون چندلحظه به اندازه سالها که با امامم زندگی کرده باشم به من مزه داد،خواستم بگم بچه ها امام از ما دور نیست،بیشتر از اینکه ما مشتاق امام زمان باشیم،ایشون مشتاق ماست،این بیت شعری که میگه اشتیاقی که به دیدار تودارد دل من،دل من داند و من دانم و داند دل من در اصل مصداق علاقه امام زمان عج به ماهاست ولی گناهای ما امام رو محروم کرده!بیدار شدم و سریع با چشمان اشکبارم نمازم رو خوندم،الان یه دوست شهید هم دارم که توی وصیت نامه شون جمله قشنگی هستش...
#اللهم_عجلِ_لولیكَ_الفرج
@yadeShohadaa
🌷 #حکایت_شفای_پسر_فلج_در_دهه_پنجاه_در_مسجد_مقدس_جمکران 🌷
🍃بر اساس روایتی از یکى از اعضاى هیئت امناى مسجد مقدس جمکران که بیش از بیست سال توفیق خدمت به این مسجد را دارد، روایت شده که در شب جمعه سال ۵۱ من طبق معمول به مسجد مشرف شده بودم. جلوى ایوان مسجد قدیمى کنار مرحوم حاج ابوالقاسم کارمند مسجد که داخل دکه مخصوص جمع آورى هدایا بود، نشسته بودم و نماز مغرب و عشا تمام شده بود و جمعیت کم و بیش مشرف مى شدند.
🍃 ناگهان خانمى جلو آمد در حالى که دست دختر ۱۲ ساله اش را گرفته بود و پسر بچه ۹ ساله اى را هم در بغل داشت.
نگاهى کردم و گفتم: بفرمایید، امرى داشتید؟
🍃 زن سلام کرد و بدون هیچ مقدمه اى گفت: من نذر کرده ام که اگر امام زمان (عج) امشب بچه ام را شفا دهد پنج هزار تومان بدهم حال اول مى خواهم هزار تومان بدهم😢.
🍃پرسیدم: آمدى که امتحان کنى؟🤔
گفت: پس چه کنم؟
بلافاصله گفتم: نقدى معامله کن با قاطعیت بگو این پنج هزار تومان را مى دهم و شفاى بچه ام را مى خواهم.😊
🍃کمى فکر کرد و گفت: خیلى خب، قبوله و بعد پنج هزار تومان را داد قبض را گرفت و رفت.❤️
🍃آخر شب بود و من قضیه را به کلى فراموش کرده بودم خانمى را دیدم که دست پسر بچه و دخترش را گرفته بود و به طرف دکه مى آمد به نظرم رسید که قبلا دختر بچه را دیده ام ولى چیزىحد یادم نیامد.زن شروع به دعا کرد🤲 و تکرار مى کرد و مى گفت: حاج آقا، خدا به شما طول عمر بدهد، خدا ان شاءاللّه به شما توفیق بدهد.پرسیدم: چى شده خانم؟
🍃گفت: این بچه همان بچه اى است که وقتى اول شب خدمتتان آمدم بغلم بود و بعد پاهاى کودک را نشان داد کاملا خوب شده بود و آثارى از ضعف یا فلج در پسر نبود😭.
🍃زن سفارش کرد که شما را به خدا کسى نفهمد گفتم: خانم، این اتفاقات براى ما غیر منتظره نیست تقریبا همیشه از این جور معجزهها را مى بینیم.😭😭
🍃گفت: هفته دیگر ان شاءاللّه با پدرش مى آییم و گوسفندى🐑 هم مى آوریم.
🍃هفته بعد که آمدند گوسفندى را ذبح کردند و خیلى اظهار تشکر کردند بچه را که دیدم، او را بغل کردم و بوسیدم.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
...💚 @yadeshohada313