eitaa logo
یاد ایام
97 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2هزار ویدیو
153 فایل
💠 نگاهی به حقایق و وقابع عبرت آموز و رویدادهای سیاسی اجتماعی و زندگی مردمان ابن مرز و بوم در یک صد سال اخیر، از زمان قاجار، پهلوی تا عصر حاضر 📢🎥📷 در قالب صوت و فیلم و عکس های گاه کمیاب، جالب و خاطره انگیز
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت اول دومین جلسۀ دادگاه دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۳۲ مقارن ساعت ده و نیم صبح دوشنبه، به ریاست سرلشکر مقبلی و مستشاری سرتیپ شیروانی، سرتیپ افشاری‌پور، سرتیپ خزائی و سرتیپ بختیار، در سلطنت‌آباد برای رسیدگی به اتهام آقای دکتر مصدق و سرتیپ ریاحی تشکیل شد. در ابتدای جلسه به مخبرین اجازۀ فیلمبرداری و عکسبرداری داده شد. دکتر مصدق در حالی که زیر بغل او را سرهنگ بزرگمهر گرفته بود، وارد دادگاه شد. ابتدا صورت جلسه قرائت شد. آقای رئیس خطاب به دکتر مصدق گفت: «بقیۀ مدافعات خود را دربارۀ صلاحیت پرونده بیان بفرمایید.» آقای دکتر مصدق جواب داد: «یک دقیقه تامل بفرمایید. چون حال من الان خوب نیست.» در این وقت برای ایشان یک فنجان دارو آوردند و چند دقیقه‌ای ایشان مشغول مرتب کردن اوراق خود بودند و سپس گفتند: «عرض کنم اینکه تیمسار رئیس دادگاه به من «خیانت‌ها» همه وقت ادامه دارد و روی همین حساب شما هم تا ابد مثل یار غار خود «چاپارچی» زوزه بکشید. تذکر داده‌اند که خارج از بحث در صلاحیت دادگاه نشوم. با اینکه داخل در خود صلاحیت بودم، باز برای امتثال امر مبارک، آن صفحاتی که نوشته بودم، با این حال ناخوش عوض کردم و اینکه دیر آمدم، برای انجام این کار. ولی خوب یک مریضی کاری کرده و یک تیمسار سالمی باید تشخیص بدهند که این کار مریض بیهوده بوده یا نه. دیروز عرض کردم که جنبۀ سیاسی این کار باید معلوم شود. آن وقت جنبۀ قضایی آن حتما معلوم می‌شود. اینکه سه صفحه نوشته‌ام که با اجازه قرائت می‌کنم و سپس بپردازیم به بقیه.» دکتر مصدق پس از آنکه دربارۀ عدم وحشت خود از محکومیت بیان داشته و خود را برای قبول هر حکمی آماده معرفی نمودند. دکتر مصدق شروع به صحبت کرده و گفتند: «قربان، یک عرایضی می‌خواستم بکنم و آن این است که لازم به اظهار نیست که دولت انگلیس از مبارزۀ ملت ایران راضی نبود. چون که ما نفت را ملی کردیم. مردم گفتند خود انگلیسی‌ها می‌خواهند و این‌ها مامور انگلیس هستند و می‌خواست دولتی روی کار بیاورد که آزادی را از جامعه سلب کند و مقاصد خود را انجام دهد، ولی مجلس شانزده، تحت افکار عمومی، به من رای اعتماد داد. نظر انگلیس این بود که وقتی ما مادۀ ۹ را تصویب می‌کنیم، مردم را به هم بیاندازد و اصل موضوع را از بین ببرد.» رئیس اخطار کرد که: «در موضوع صلاحیت صحبت کنید.» مصدق گفت: «اگر نرسیدیم و اگر دادگاهی به صلاحیت خویش رای داد، برای محکومیت متهم رای می‌دهد. خدا شاهد است بنده در موقع ماهیت، در دادگاه حاضر نخواهم شد.» سرتیپ آزموده، دادستان ارتش گفت: «به عرض دادگاه می‌رساند جلسۀ گذشته عرض کردم دادرسی تابع اصول و مقرراتی است که نه متهم و نه وکیل مدافع و نه دادستان نمی‌توانند از آن اصول منحرف شوند. امروز ملاحظه می‌فرمایید که آقای دکتر مصدق، دکترای حقوق، رجل مجرب و تحصیلکرده، نه رعایت موازین قانون را می‌فرمایند و نه به تذکرات ریاست محترم دادگاه ترتیب اثر می‌دهند.»- «... ایشان مختصر و خیلی صریح و روشن می‌فرمایند تمکین از مقررات و قانون نمی‌کنم. ملاحظه فرمودید به دفعات فرمودند: این‌ها را می‌گویم. سرم را هم ببرید، دیگر در این دادگاه نمی‌آیم.» مصدق: «می‌آیم.» - «... وکیل مدافع را هم قبول ندارم و به بنده هم در مرحلۀ تحقیق چه به طور رسمی و چه غیررسمی فرمودند. در آن موقع بنده یک نکته‌ای حضورشان عرض کردم که موثر افتاد و شاید در پرونده منعکس باشد. در آن موقع عرض کردم یک مشت مردم را دادستان ارتش بازداشت کرده، باید تکلیف آن‌ها معلوم شود. جواب نمی‌دهم و نمی‌گویم و از این حرف‌ها برازندۀ جنابعالی نیست. در این لحظه که دادرسی آغاز شده است، ملاحظه می‌فرمایید یکی از متهمین، یعنی تیمسار تقی ریاحی باید دادرسی شود. بد‌ترین وضع برای متهم، وضع بلاتکلیفی است. و بد‌ترین وضع برای دادستان این است که علنا مشاهده کند مردی پا روی همۀ قوانین می‌گذارد. در یک دادگاه رسمی علنا می‌گوید دادگاه و دادستان و همه کس باید مطیع ارادۀ من شوند. اراده‌ای که نه با قانون تطبیق می‌نماید، نه با رحم و نه با انصاف. تعجب می‌کنم چرا این مرد از این همه گذشتی که می‌شود سوء‌استفاده می‌نماید؟
قسمت دوم ما که اینجا جمع شده‌ایم، همه مطیع قانونیم. ما خودسر نیستیم که متهم بگوید فلان طور می‌خواهد. ما که دادگاه نظامی تشخیص داده‌ایم، باید مطیع مقررات قانون باشیم و اینجانب در سمت دادستان این دادگاه، از ریاست محترم دادگاه استدعا می‌نمایم در این دادرسی،‌‌ همان طوری که این اصل همواره در دادرسی ارتش اجرا می‌شود، رعایت موازین قانونی را صد درصد بنماید و هر کس مستنکف است، امر بفرمایند مراتب صورت‌مجلس شود تا دادستان بتواند وجدانش آرام باشد. موقعی وجدان من راحت خواهد بود که جز اجرای قانون، عمل دیگری در این دادگاه، از طرف هیچ کس صورت نگیرد و چون دادستان حافظ قانون است، این بود که با اجازۀ ریاست محترم دادگاه، این تذکر را دادم تا این دادرسی نتیجه‌اش‌‌ همان باشد که قانون تصریح می‌نماید. یعنی نتیجۀ آن اجرای عدالت با در نظر گرفتن خدا، شاه و میهن باشد که این شعار ما سربازان است.» رئیس: «در اجرای نقص دادگاه، آقای دکتر مصدق اگر اظهاری دارید، بفرمایید.» دکتر مصدق: «اینکه می‌خواهم عرض کنم، موضوع حیاتی و مماتی مملکت است.» رئیس: «در صلاحیت و مرور زمان پروندۀ دادگاه حرف بزنید.» دکتر مصدق: «بنده را در دادگاه بیاورید و هیچ حرفی نمی‌زنم و این آقا هم وکیل من نیست و هر حرفی بزند، مورد قبول من نیست.» رئیس: «خواهش می‌کنم در صلاحیت دادگاه باشید.» مصدق: «بنده حالا عرض می‌کنم. خواهید دید که خارج از صلاحیت نیست.» در این وقت که یازده و بیست و پنج دقیقۀ صبح بود، از طرف ریاست دادگاه، پنج دقیقه تنفس اعلام شد. بیست و پنج دقیقه قبل از ظهر، مجددا دادگاه به ریاست تیمسار سرلشکر مقبلی رسمیت یافت. رئیس: «بدوا خواهش می‌کنم که در اطراف صلاحیت دادگاه و نقص پرونده فرمایشی دارید، بفرمایید جناب آقای دکتر مصدق.» دکتر مصدق شروع به صحبت کرده و چنین گفت: «قبل از ورود به موضوع، می‌خواهم این استفاده را بکنم که چند کلمه از بی‌گناهی همکارانم به عرض دادگاه برسانم. آقایان وزیران دولت من، غیر از عده‌ای که در نظر هست، کدام یک از دست‌خط اعلیحضرت همایون شاهنشاهی اطلاع داشته و صبح بیست و پنج مرداد ماه، عده‌ای از آن‌ها به اتاق من آمدند و سایرین از آن بی‌اطلاع بودند.» دکتر مصدق در ادامه گفت: « دادگاه صالح نیست. اگر من ثابت کنم که دست‌خط را به حق اجرا نکرده‌ام، آن وقت ثابت می‌شود که این دادگاه صالح نیست و پرونده باید به دیوان کشور برود.» رئیس اظهار داشت که: «هنگام اثبات این موضوع نیست.» ولی دکتر مصدق می‌گفت: «برعکس، اگر ثابت کنم که تا روز ۲۸ مرداد نخست‌وزیر بودم، صلاحیت دادگاه منتفی خواهد شد من نظامی نبودم، نخست‌وزیر بودم و مرا به اینجا آوردند که چرا دست‌خط را قبول نکرده‌ام و چون این سه روز من نخست‌وزیر نبوده‌ام، مرا آورده‌اند که شما مرا محاکمه کنید. ولی می‌خواهم بگویم و ثابت کنم که حالا هم نخست‌وزیر هستم.» سپس آقای دکتر مصدق دربارۀ علت تقویت خانۀ خود و به کار بردن توپ و تانک و سرباز در اطراف منزلش بیاناتی کرده و نتیجه گرفتند که قوای نظامی (گارد سلطنتی) علیه دولت او، کودتا کردند و پس از خواندن اطلاعیۀ دولت در ۲۵ مرداد، گفتند آیا معمول بوده که دست‌خطی از شاهنشاه به این طریق فرستاده شود؟ چرا این دست‌خط که به تاریخ ۲۲ مرداد بود، در آن زمان و آن هم در ساعت غیرعادی به وی ابلاغ شد؟ دادستان: «ادعای دادستان ارتش به موجب کیفرخواست این بوده است که آقای دکتر مصدق، از ساعت ۱ صبح روز ۲۵ مرداد ۱۳۳۲، یاغی شده و منظورش به هم زدن اساس حکومت و تخت و تاج سلطنت بوده است. اکنون که دو جلسۀ دادرسی به علت گفتارهای غیرموجه این متهم سرسخت، به روزی افتاده که مثل این است که اینجا یک صحنۀ تئا‌تر است، از ریاست محترم دادگاه تقاضا می‌کنم از این آقا بپرسید مگر تا این لحظه کیفرخواست دادستان در دادگاه قرائت شده است که او می‌گوید سرتیپ نصیری چه کرد یا دست‌خط چه جور بود یا از این قبیل. این از حسن خلق و از نزاکت و از گذشت رئیس دادگاه سوءاستفاده می‌نماید. او بر خلاف انصاف، گفت دفاعیاتش را ریاست دادگاه خوانده است و یک نفر افسر شرافتمند ارتش را که وکیل مدافع اوست، متهم نمود که دفاعیاتش را به ریاست دادگاه داده است. این مرد انصافش این است که وقتی قبل از شروع به دادرسی و قبل از خواندن کیفرخواست، از متهم و وکیل مدافع می‌پرسند، ایراد به صلاحیت دارید یا نه، معنایش این است که بگوید قضات فلان دادگاه، مثلا به فلان جهت صالح نیستند و اسم ببرد. کدام یک از قضات صلاحیت رسیدگی ندارند یا بگوید دادستان به فلان دلیل صلاحیت ندارد. این یک جهت ایراد به صلاحیت است.»
قسمت سوم پس از بیانات دادستان، بار دیگر رئیس از دکتر مصدق تقاضا نمودند که فقط دلایل رد صلاحیت دادگاه را بیان کنند و آقای دکتر مصدق هم دلیل سوم خود را این طور بیان کردند: «سوم اینکه هیات منصفه و هیات مقننه باید در رسیدگی به جرایم سیاسی حضور داشته باشند و در جرم سیاسی، در اصل ۷۳ می‌گوید باید در رسیدگی هیات منصفه حضور داشته باشد و این‌ها مربوط به این است که بگویم و صلاحیت شما را رد بکنم و شما هر چه زود‌تر به مسافرت تشریف ببرید. (خندۀ حضار) دکتر مصدق در ادامه عنوان کرد: «صلاحیت دو قسم است. یکی صلاحیت ذاتی و یکی هم شخصی. بنده در عدم صلاحیت آقایان عرضی ندارم و بنده در صلاحیت شخصی صحبت می‌کنم و صلاحیت شخصی آن است که اصلا یک محکمه‌ای صلاحیت نداشته باشد. من نسبت به صلاحیت جنابعالی ذره‌ای ایراد ندارم و من در صلاحیت آقایان حرفی ندارم و من گذشت آقایان را بالا‌تر از این می‌دانم و بنده همین آقای سرتیپ شیروانی را به واسطۀ شکایت مردم گرگان، از آنجا خواستم. ولی می‌دانم که ایشان آن قدر شرافتمند هستند که هرگز آن موضوع را به حساب اینجا نمی‌گذارند و سرتیپ بختیار هم همین طور بود. می‌دانم که آقایان سرتیپ بختیار و شیروانی مطالب را در نظر نخواهند گرفت و ما ایرانی‌ها بسیار وطن‌پرستیم و این کار با یک ببخشید درست می‌شود و حالا شما مرا ببخشید. ببخشید. باید دانست که بنده به صلاحیت آقایان اعتراضی ندارم و به صلاحیت دادستان و دادگاه اعتراض دارم و حالا نمی‌خواهید، قربان شما می‌روم و دستگاه خود را جمع می‌کنم و می‌روم.» یک ساعت و ربع بعدازظهر، جلسه ختم شد.
کیهان 25 شهریور 1332.pdf
1.38M
کیهان ۲۵ شهریور ۱۳۳۲ شروع پرونده با صدور فرمان اعضای دادگاه فوق‌العاده نظامی شکل گرفت.