eitaa logo
یاد ایام
118 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2هزار ویدیو
154 فایل
💠 نگاهی به حقایق و وقابع عبرت آموز و رویدادهای سیاسی اجتماعی و زندگی مردمان ابن مرز و بوم در یک صد سال اخیر، از زمان قاجار، پهلوی تا عصر حاضر 📢🎥📷 در قالب صوت و فیلم و عکس های گاه کمیاب، جالب و خاطره انگیز
مشاهده در ایتا
دانلود
📆ا ماه 💠 "روز دانشجو" ، بهانه‌ای برای ابراز تنفر از آمریکا ⭕️ با انجام کودتاي آمریکایی ماه دولت قانونی سرنگون شد و شاه توانست به اريکه قدرت باز گردد. اما از خشم فروخوردۀ مردم نسبت به رژیم و حامی او آمریکا بی‌خبر بود. 🔹 سه‌ماه‌ و ‌نيم بعد، یعنی نیمۀ‌آذرماه نيکسون، معاون رئيس جمهور آمريکا، راهي ايران شد تا نتيجه سرمايه‌گذاري21 ميليون‌دلاري CIA را که برای کودتا هزينه کرده بود، از نزديک مشاهده کند. 🔺 در اعتراض به اين سفر، دانشجويان دانشگاه‏هاي تهران، تظاهرات پُرشوري عليه رژيم پهلوی و آمریکا برپا کردند که به شدت سرکوب شد. صبح روز 16 آذر، گارد شاهنشاهي وارد صحن دانشگاه تهران شد تا فرياد اعتراض به شاه و آمریکا را در گلو خفه کند که در پی درگیری با دانشجویان، سه تن از آنان به نام‌های: مصطفي بزرگ‏نيا، احمد قندچي و مهدي شريعت رضوي به شهادت رسیدند. جالب توجه آن که شهید دکتر نیز که از دوستان و همراه این شهدا بود توانست از معرکه جان سالم به در برد. ▪️ همزمان در همین دانشگاه، در حالی محوطۀ آن به خون افراد بي‌گناه رنگين بود، نيکسون دکتراي افتخاري دريافت نمود. از آن پس، به نشانۀ اعتراض به اعتماد و پیروی از سیاست‌های آمریکا و غرب، چنین روزی را «روز دانشجو» نامیدند.
🗓 ۱۲ خرداد ۱۳۷۹ - سالروز درگذشت آزاده سرفراز حجت الاسلام سید علی‌اکبر ابوترابی‌فرد 🔺 او پس‌ ازآغاز جنگ، به سوی جبهه ‌شتافت و فداکاری‌ و رشادت‌های فراوانی از خود نشان‌ داد تا این که دريك ‌مأموريت ‌شناسايي، به ‌اسارت ‌ارتش ‌صدام درآمد و مدت ده سال در زندان‌های‌عراق ‌بسر برد. ا▫️▪️▫️▪️▫️ 💠تجلیل دکتر چمران از مقام بلند ابوترابی‌فرد 👈 آنچه در زیر می‌آید بخشی از دست‌نوشت و جملات ستایش‌آمیز شهید در رثای اوست : 🌸 من شهادت می‌دهم که او سخت‌ترین مأموریت‌ها را عاشقانه می‌پذیرفت و هرچه وظیفه او خطرناک‌تر می‌شد خوشحال‌تر و راضی‌تر به نظر می‌رسید. 🍀 من شهادت می‌دهم که عالیترین نمونه پاکی و تقوا و عشق و محبت و شجاعت و فداکاری بود و روح بلند و ایمان کوه آسا و اراده فولادین او آن چنان از وجودش تشعشع می‌کرد که همه محیط را روشن می‌نمود و رزمندگان تحت فرمانش جذب و محو وجودش شده بودند و پروانه‌وار به دور شمع وجودش می‌گشتند و می‌سوختند. 🌼 من شهادت می‌دهم که اولین کسی بود که با همراهی گروه چریکی خود وارد دبّ حَردان معروف شد و ضربات سختی به دشمن زد که بالاخره او را وادار به عقب نشینی کرد 🌷 من شهادت می‌دهم که راز و نیاز شبانه‌اش با خدا و نماز صبحگاهش و دعا و استغفار و سخنان آتشین قبل از عزیمت به نبرد آن قدر سوزانگیز و عمیق و خالصانه بود که همه ما را منقلب می‌نمود و در روح دوستانش آتشفشان به پا می‌کرد. 🌿 من شهادت می‌دهم، همرزمانش شهادت می‌دهند، آسمان بلند و ستارگانش شهادت می‌دهند که سید علی اکبر ابوترابی در منطقه اهواز با همه وجودش شب و روز در راه خد ا علیه طاغوت، کفر و جهل مبارزه نمود و در یک مأموریت خیلی خطرناک بدون ذره ای ترس و وحشت به قلب دشمن نفوذ کرد و حماسه ناگفتنی از خود به یادگار گذاشت و با کفن خونین در اوج افتخار و شهادت به لقای پروردگار خود نائل آمد. 💐 خدایا تو می‌دانی که وجود او انیس بی کسان بود. همدرد رنجدیدگان بود. نگهبان خانواده‌های فقیر و بی‌کس. یکپارچه عشق و ایمان، یک دنیا اخلاص و محبت، یک آسمان صفا و صمیمیت، یک دریا عشق و عرفان، همچون کوهی از مقاومت و صلابت. آتشفشانی از شور و عشق و فداکاری. 🔹 گروه دفاع مقدس https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🔺 کانال دفاع مقدس https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🗓 ۱۲ خرداد ۱۳۷۹ - سالروز درگذشت آزاده سرفراز حجت الاسلام سید علی‌اکبر ابوترابی‌فرد 🔺 او پس‌ ازآغاز جنگ، به سوی جبهه ‌شتافت و فداکاری‌ و رشادت‌های فراوانی از خود نشان‌ داد تا این که دريك ‌مأموريت ‌شناسايي، به ‌اسارت ‌ارتش ‌صدام درآمد و مدت ده سال در زندان‌های‌عراق ‌بسر برد. ا▫️▪️▫️▪️▫️ 💠تجلیل دکتر چمران از مقام بلند ابوترابی‌فرد 👈 آنچه در زیر می‌آید بخشی از دست‌نوشت و جملات ستایش‌آمیز شهید در رثای اوست : 🌸 من شهادت می‌دهم که او سخت‌ترین مأموریت‌ها را عاشقانه می‌پذیرفت و هرچه وظیفه او خطرناک‌تر می‌شد خوشحال‌تر و راضی‌تر به نظر می‌رسید. 🍀 من شهادت می‌دهم که عالیترین نمونه پاکی و تقوا و عشق و محبت و شجاعت و فداکاری بود و روح بلند و ایمان کوه آسا و اراده فولادین او آن چنان از وجودش تشعشع می‌کرد که همه محیط را روشن می‌نمود و رزمندگان تحت فرمانش جذب و محو وجودش شده بودند و پروانه‌وار به دور شمع وجودش می‌گشتند و می‌سوختند. 🌼 من شهادت می‌دهم که اولین کسی بود که با همراهی گروه چریکی خود وارد دبّ حَردان معروف شد و ضربات سختی به دشمن زد که بالاخره او را وادار به عقب نشینی کرد 🌷 من شهادت می‌دهم که راز و نیاز شبانه‌اش با خدا و نماز صبحگاهش و دعا و استغفار و سخنان آتشین قبل از عزیمت به نبرد آن قدر سوزانگیز و عمیق و خالصانه بود که همه ما را منقلب می‌نمود و در روح دوستانش آتشفشان به پا می‌کرد. 🌿 من شهادت می‌دهم، همرزمانش شهادت می‌دهند، آسمان بلند و ستارگانش شهادت می‌دهند که سید علی اکبر ابوترابی در منطقه اهواز با همه وجودش شب و روز در راه خد ا علیه طاغوت، کفر و جهل مبارزه نمود و در یک مأموریت خیلی خطرناک بدون ذره ای ترس و وحشت به قلب دشمن نفوذ کرد و حماسه ناگفتنی از خود به یادگار گذاشت و با کفن خونین در اوج افتخار و شهادت به لقای پروردگار خود نائل آمد. 💐 خدایا تو می‌دانی که وجود او انیس بی کسان بود. همدرد رنجدیدگان بود. نگهبان خانواده‌های فقیر و بی‌کس. یکپارچه عشق و ایمان، یک دنیا اخلاص و محبت، یک آسمان صفا و صمیمیت، یک دریا عشق و عرفان، همچون کوهی از مقاومت و صلابت. آتشفشانی از شور و عشق و فداکاری. ------------------------------------------- ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🌱
🗓 ۱۲ خرداد ۱۳۷۹ - سالروز درگذشت آزاده سرفراز حجت الاسلام سید علی‌اکبر ابوترابی‌فرد 🔺 او پس‌ ازآغاز جنگ، به سوی جبهه ‌شتافت و فداکاری‌ و رشادت‌های فراوانی از خود نشان‌ داد تا این که دريك ‌مأموريت ‌شناسايي، به ‌اسارت ‌ارتش ‌صدام درآمد و مدت ده سال در زندان‌های‌عراق ‌بسر برد. ا▫️▪️▫️▪️▫️ 💠تجلیل دکتر چمران از مقام بلند ابوترابی‌فرد 👈 آنچه در زیر می‌آید بخشی از دست‌نوشت و جملات ستایش‌آمیز شهید در رثای اوست : 🌸 من شهادت می‌دهم که او سخت‌ترین مأموریت‌ها را عاشقانه می‌پذیرفت و هرچه وظیفه او خطرناک‌تر می‌شد خوشحال‌تر و راضی‌تر به نظر می‌رسید. 🍀 من شهادت می‌دهم که عالیترین نمونه پاکی و تقوا و عشق و محبت و شجاعت و فداکاری بود و روح بلند و ایمان کوه آسا و اراده فولادین او آن چنان از وجودش تشعشع می‌کرد که همه محیط را روشن می‌نمود و رزمندگان تحت فرمانش جذب و محو وجودش شده بودند و پروانه‌وار به دور شمع وجودش می‌گشتند و می‌سوختند. 🌼 من شهادت می‌دهم که اولین کسی بود که با همراهی گروه چریکی خود وارد دبّ حَردان معروف شد و ضربات سختی به دشمن زد که بالاخره او را وادار به عقب نشینی کرد 🌷 من شهادت می‌دهم که راز و نیاز شبانه‌اش با خدا و نماز صبحگاهش و دعا و استغفار و سخنان آتشین قبل از عزیمت به نبرد آن قدر سوزانگیز و عمیق و خالصانه بود که همه ما را منقلب می‌نمود و در روح دوستانش آتشفشان به پا می‌کرد. 🌿 من شهادت می‌دهم، همرزمانش شهادت می‌دهند، آسمان بلند و ستارگانش شهادت می‌دهند که سید علی اکبر ابوترابی در منطقه اهواز با همه وجودش شب و روز در راه خد ا علیه طاغوت، کفر و جهل مبارزه نمود و در یک مأموریت خیلی خطرناک بدون ذره ای ترس و وحشت به قلب دشمن نفوذ کرد و حماسه ناگفتنی از خود به یادگار گذاشت و با کفن خونین در اوج افتخار و شهادت به لقای پروردگار خود نائل آمد. 💐 خدایا تو می‌دانی که وجود او انیس بی کسان بود. همدرد رنجدیدگان بود. نگهبان خانواده‌های فقیر و بی‌کس. یکپارچه عشق و ایمان، یک دنیا اخلاص و محبت، یک آسمان صفا و صمیمیت، یک دریا عشق و عرفان، همچون کوهی از مقاومت و صلابت. آتشفشانی از شور و عشق و فداکاری. ▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ خاطره از سید آزادگان دوران جنگ تحمیلی👇👇 💠 ساده و صمیمی ⚪️ وقتی حاج آقا خودش پیراهن یک جوان را دوخت سید علی اکبر ابوترابی‌فرد قبل از پیروزی نهضت اسلامی، یک مبارز انقلابی بود. ایشان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم در جبهه حق علیه باطل حاضر شد و در سال ۱۳۵۹ به اسارت دشمن بعثی درآمد و بیش از ده سال سختی های اسارت را تحمل کرد و با وجود تمام سختی ها، در مقاومت به الگویی برای رزمندگان مبدل شد او با سعه صدر،بردباری بسیار بالا و با تمسک به اهل بیت(ع) شمعی در محفل رزمندگان ایرانی بود و امید و ایمان را در آنها تقویت می کرد حسین مندنی‌زاده در خاطره‌ای از ایشان روایت می‌کند: توی حیاط اردوگاه نشسته بود.هرکس می‌آمد و حرفی پیش می‌کشید؛ یکی از برنامه‌های فرهنگی اردوگاه می‌گفت، یکی از مشکلش می‌گفت، یکی به روش او در رهبری اردوگاه انتقاد می‌کرد. او هم با حوصله به حرف‌هایشان گوش می‌داد.توی این گیرودار بسیجی جوانی سر رسید.به حاج‌آقا گفت «چند دقیقه‌ای کارتون دارم». حاج‌آقا گفت «درخدمتم آقاجون». جوان که سرش را پایین انداخته بود گفت «پیرهنم گشاد بود،شکافتمش و دوباره اندازه کردم. بردم پیش خیاط اردوگاه. خیاط می‌گه باید یک ماهی صبر کنم.من جز آن پیرهن لباسی ندارم. اگه می‌شه شما بگید پیرهن رو زودتر بدوزه». حاج‌آقا کمی فکر کرد و گفت «باشه، پیرهن رو بیار تا بگم برات بدوزن» یک هفته تمام، وقتی همه خواب بودند، حاج‌آقا بیدار می‌نشست و پیراهن را با دقت می‌دوخت. یکروز صبح، چجوان را در محوطة اردوگاه پیدا کرد و پیراهن را دستش داد جوان هیچ وقت نفهمید خیاط آن پیراهن خود حاجی بوده کانال دفاع مقدس