اسیر شده بود
۱۵سال بیشتر نداشت؛ حتی مویی هم
در صورتش نبود🧑
سرهنگ عراقی اومد یقه شو گرفت
کشیدش بالا گفت:
اینجا چه می کنی؟؟؟
حرف نمی زد
سرهنگ عراقی گفت جواب بده
گفت:ولم کن تا بگم
ولش کرد
خم شد از روی زمین یک مشت خاک برداشت،اورد بالا گفت:
اینجا خاک منه ،تو اینجا چه کار می کنی😏؟؟
سرهنگ عراقی خشکش زده بود...
#به_روشنی_نور
🏴🏴
@yadegar_madar
‹ یادگاࢪ مادࢪ ›
#شهید_ابراهیم_همت #پروفایل #شهیدانه 🏴🏴 @yadegar_madar
جای "شهید همت" خالی
خانمش🧕میگفت:
همیشه به شوخی بهش میگفتم:
اگه بدون ما بری بهشت،
گوشتو👂می بُرَم🔪☺️...
اما وقتی جنازه رو اوردن دیدم
که اصلا سری در کار نیست😔😭...
#به_روشنی_نور
#شهید_ابراهیم_همت
#برای_خدا_مخلص_بود
🏴🏴
@yadegar_madar
یک روز ابراهیم را در بازار دیدم که دو کارتن بزرگ روی دوشش بود.
گفتم:اقا ابراهیم برای شما زشته!!!
این کار باربرهاست نه شما!
نگاهی کرد و گفت:نه این برای خودم خوبه،مطمئن میشوم که هیچی نیستم!!!
گفتم:کسی شمارو اینطور ببینه خوب
نیست؛تو ورزشکاری و...
ابراهیم خندیدو گفت:ای بابا "همیشه کاری کن که اگه خدا تورو دید خوشش بیاد نه مردم".
📚کتاب سلام بر ابراهیم،صفحه ۴۳
#خاکریزخاطرات
#خاطرات_شهدا
#به_روشنی_نور
@yadegar_madar