eitaa logo
یادحُسین علیه السلام💙یادخدا
179 دنبال‌کننده
19هزار عکس
5.1هزار ویدیو
53 فایل
🔴حُسین (ع) کسی را از کشتی اش پیاده نمی کند مگر اینکه خودمان پیاده شویم! https://eitaa.com/yadehossein خادم الحُسین گمنام
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴مادر و   ما ماجرايى نقل مى‌كردند كه براى بهره‌مندى و عبرت آموزى، آن را نقل مى‌كنم. مادرم زنى پارسا و مقيد به بود. زمانى كه بسيار خردسال بودم هر سحرگاه پيش از مرا بيدار مى‌كرد و مى‌گفت: «مهدى جان، بلند شو برايت نخود چى آورده‌ام.😊😋 تا اسم نخودچى را مى‌شنيدم بلند مى‌شدم و مادرم مرا مقابل سجاده📿 خود مى‌نشاند و يك مشت نخود چى به من مى‌داد و مى‌گفت: اينها را بخور و به من نگاه كن😊. يك وقت نخوابى😊. همه را يك دفعه هم نخور، هر دانه را كاملاً بجو، تمام كه شد ديگرى را بخور. آن وقت خودش بر مى‌خاست و به نماز مى‌ايستاد و من نخودچى مى‌خوردم و در او مى‌نگريستم».  به اين مطلب كارى نداريم كه بيدار كردن بچه (كه به حد تكليف نرسيده) اشكال دارد يا از باب وجوب مصلحت بى‌اشكال است، بلكه همين قدر مى‌گوييم كه آن كودك خردسال سحرگاه به شوق😍 خوردن نخودچى، پارساى خود را تماشا مى‌كرد و بدين ترتيب از همان خردسالى به و عادت كرد و مادر، روحِ شب زنده‌دارى را در خمير مايه فرزند قرار داد و آن را طبيعت دوّمش ساخت.  تا آن جا كه به ياد مى‌آورم والد ما، آقا ميرزا مهدى شيرازى، هميشه نيمه شبها بيدار بودند و مطالعات درس خارج خود را در سحر انجام مى‌دادند. در اوآخر حيات شان كه كسالت داشتند و از شدت درد يا تنگى نفس خواب شان نمى‌برد و شايد يكى دو ساعت مانده به سحر بر اثر فشار خستگى به خواب مىرفتند، نيز هنگام سحر بيدار مى‌شدند و هر چند نزديكان شان مى‌گفتند: قدرى بيشتر بخوابيد، مي‌گفتند: خوابم نمي‌برد. طبيعى است كه سحر خيزى در خردسالى، شب زنده ‌دارى در بزرگ سالى را به صورت عادت ايشان درآورد.
🔴مادر و   ما ماجرايى نقل مى‌كردند كه براى بهره‌مندى و عبرت آموزى، آن را نقل مى‌كنم. مادرم زنى پارسا و مقيد به بود. زمانى كه بسيار خردسال بودم هر سحرگاه پيش از مرا بيدار مى‌كرد و مى‌گفت: «مهدى جان، بلند شو برايت نخود چى آورده‌ام.😊😋 تا اسم نخودچى را مى‌شنيدم بلند مى‌شدم و مادرم مرا مقابل سجاده📿 خود مى‌نشاند و يك مشت نخود چى به من مى‌داد و مى‌گفت: اينها را بخور و به من نگاه كن😊. يك وقت نخوابى😊. همه را يك دفعه هم نخور، هر دانه را كاملاً بجو، تمام كه شد ديگرى را بخور. آن وقت خودش بر مى‌خاست و به نماز مى‌ايستاد و من نخودچى مى‌خوردم و در او مى‌نگريستم».  به اين مطلب كارى نداريم كه بيدار كردن بچه (كه به حد تكليف نرسيده) اشكال دارد يا از باب وجوب مصلحت بى‌اشكال است، بلكه همين قدر مى‌گوييم كه آن كودك خردسال سحرگاه به شوق😍 خوردن نخودچى، پارساى خود را تماشا مى‌كرد و بدين ترتيب از همان خردسالى به و عادت كرد و مادر، روحِ شب زنده‌دارى را در خمير مايه فرزند قرار داد و آن را طبيعت دوّمش ساخت.  تا آن جا كه به ياد مى‌آورم والد ما، آقا ميرزا مهدى شيرازى، هميشه نيمه شبها بيدار بودند و مطالعات درس خارج خود را در سحر انجام مى‌دادند. در اوآخر حيات شان كه كسالت داشتند و از شدت درد يا تنگى نفس خواب شان نمى‌برد و شايد يكى دو ساعت مانده به سحر بر اثر فشار خستگى به خواب مىرفتند، نيز هنگام سحر بيدار مى‌شدند و هر چند نزديكان شان مى‌گفتند: قدرى بيشتر بخوابيد، مي‌گفتند: خوابم نمي‌برد. طبيعى است كه سحر خيزى در خردسالى، شب زنده ‌دارى در بزرگ سالى را به صورت عادت ايشان درآورد.