🌹طفلی دنیا آمده مادرش پلاکتش پایینه رفته تو کما..
👈🏼مادر دوست عزیزمون بستری شده بخاطر کرونا..
🌹خیلی از مادرا الان توی بستر بیماری هستن..
اگر صلاح میدونید پول بذاریم رو هم یه قربانی کنیم
برای شفای این مادر
شفای همه مادرا
سلامتی همه مادرا
سلامتی مادرامون
نثار مادران زیر خاک
نثار روح همه رفتگان اهل خیر
✅هرکس مایل بود یاعلی
5057851008126101
بنام قاضی زاده
📽️مستند تصویری مثل همیشه تقدیم میشود..
🕊بسم ربّ الشهدا والصدیقین🕊
#مهانـی_لالــه_ها🌷
#سهشنبههایشهدایی🕊
#سهشنبههایتوسل🤲🏻
♥️سلام دوستان گلم میرم سر اصل مطلب قرار بر این هست #سهشنبه ها به شرط لیاقت مهمان یک فدایی امام زمان«عج»( #شهیـد) باشیم ازین به بعد....
🍃🌸بنابراین سه شنبه ها همه متوسل بر شهیدی میشیم که قراره ما مهمان او باشیم به به😍چه ازین بهتر..
✅امروز همگی مهمانِ #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷
هستیم بنابراین نیت کنید و درمهمانی شرکت کنید قرار هست بیشتر با این فدایی #امام_زمان آشنا بشیم😍
🦋قرار مون ساعت ۸ شب ان شاءالله...
🕊بسم ربِّ الشهدا....
بیا عاشقی را رعایت کنیم
ز یاران عاشق٬ حکایت کنیم
از انان که بوی خدا میدهند
به دنیای ما کربلا میدهند
ازانان که درجبهه عاشق شدند
وبایک تبسم٬ شقایق شدند🕊🌷
خب رفقای شهدایی اماده بشید تا باهم بادعوت نامه ای که خودشهیدتورجی زاده برامون فرستادن بریم مهمانی❤️..
امشب همه ما #دعوت_شدهٔ خودشهید هستیم چراکه شرکت درمحافل شهدا بدون دعوت نیست...
لطفا نیت کنید وتوسل به شهیدتورجی زاده 🍃🌸
همین اول مهمانی مون به نیابت از شهیدمحمدرضا تورجی زاده #صلواتی بفرستیم بر چهره دلربای مهدی صاحب الزمان«عج»❤️
🦋اللهم صل علیٰ محمد وآل محمد وعجل فرجهم🦋
ماشالاه به این نفس هاتون محفل مون بوی عطر گل محـ🌸ـمدی پیچید😍🌷
خب اول ازهمه بریم و یک بیوگرافی از خودشون بگن تا مابیشتر باهاشون اشنا بشیم🙂...
🕊زنـدگـینامـه...
🌷نام:محمدرضا تورجی زاده
🌷تاریخ تولد:۲۳/۴/۱۳۴۳
🌷محل تولد:اصفهان
🌷تاریخ شهادت:۵اردیبهشت۱۳۶۶
🌷محل شهادت:بانه_منطقه عملیاتی کربلای ۱۰
💔 #نحوه_شهادت:زخم عمیق برپهلو و بازو وکمر
🕊محل مزارشهید: گلستان شهدای اصفهان
21-shahid-toorajizadeh6(www.rasekhoon.net).mp3
1.08M
روضه و مداحی شهید تورجی زاده..
#توسل_به_امام_زمان
🔶🔸مداح شهیدی که درعشق خدا سوخته بود💔 بریم همین اول محفل مون گوش جان بسپاریم به مداحی شهید تورجی زاده...
باشهید ارتباط بگیرید رفقا ازش بخواید دست تون رو بگیره😊
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
روضه و مداحی شهید تورجی زاده.. #توسل_به_امام_زمان 🔶🔸مداح شهیدی که درعشق خدا سوخته بود💔 بریم همین ا
❤️در آغوش امام زمان❤️
بعد از اینکه محمد رضا به #شهادت رسید، تا مدت ها نوارهای روضه و مداحی او را پخش می کردیم که همه را به عشق امام زمان می خواند..
یک شب او را خواب دیدم، خیلی نورانی و خوشحال بود، پرسیدم، محمد رضا تو که این همه در دنیا برای امام زمان خواندی توانستی او را ببینی؟
❤️خندید و گفت، من حتی آقا را در آغوش گرفتم..
🔶🔸آقامحمدرضا خوش به سعادتت برای ماهم دعا کن که عاشق واقعی امام زمان مون باشیم😭
محمدرضا تورجی زاده در سال ۱۳۴۳به دنیا آمد.از همان کودکی عشق فراوانی به اهل بیت(ع) داشت و در مجالس خاندان نبوت و امامت حضور می یافت
او همراه با تحصیل علم در مغازه ی پدرش کار می کرد.پدرش به دلیل مذهبی بودن و علاقه ی بسیار به دین او را در مدرسه ی احمدیه ثبت نام نمود.
باتوجه به اینکه آخرین سال دوره ی راهنمایی اش مصادف با قیام مردم قم بود با تعدادی از دوستانش #تظاهراتی در مدرسه شکل دادند✌️
در زمان انقلاب با چندتن از دوستانش در مسجد ذکرالله فعالیت های سیاسی انجام دادند و از اینرو مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
محمدرضا تورجی زاده از فعالان مبارزی بود که علیه گروهک های ضدانقلابی و بنی صدر فعالیت کرد✊
او علاقه ی خاصی به آیت الله خامنه ای و آیت الله بهشتی داشت💞💕
محمدرضا در دبیرستان هاتف تحصیل کرد و در همان جا به مداحی و روضه خوانی می پرداخت و صدای بسیار زیبایی داشت💔🎤
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
محمدرضا تورجی زاده در سال ۱۳۴۳به دنیا آمد.از همان کودکی عشق فراوانی به اهل بیت(ع) داشت و در مجالس خا
تااینکه اقامحمدرضا در سال ۱۳۶۱به جبهه رفتن و در تیپ نجف اشرف خدمت کرد و در عملیات های محرم،والفجر و کربلا شرکت کردند
ایشون در جبهه نیز به #مداحی و #نوحهسرایی پرداخت و در آنجا نیز بسیاری از رزمندگان #مجذوب صدای گرم و زیبای او شدند به طوری که وصیت نمودند دعای کمیل مراسم هفته های آن ها را بخواند🙂
و نهایتا این علاقه ی فراوان محمدرضا تورجی زاده و درخواست رزمندگان دیگر باعث شد که آن ها #هیئت_گردان_یازهرا🌷 را تاسیس کنند و این هیئت بعدها در اصفهان با نام هیئت محبان حضرت زهرا(س) و هیئت رزمندگان اسلام به فعالیت خود ادامه داد.
اقامحمدرضا تورجی زاده علاقه ی فراوانی به حضرت فاطمه زهرا(س) داشت و در تمامی مداحی های خود در مدح ایشان می خواندند.علاقه ی تورجی زاده به حضرت فاطمه زهرا(س) به حدی بود که وصیت کرد بر روی سنگ قبرش نام مبارک #حضرت_زهرا را بنویسند💔
شهید-تورجی-1-زنگ-گوشی.mp3
2.69M
مداح دل سوخته شهید تورجی زاده در رابطه با خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها💔
این مداحی بدرخواست شهید خرازی بوده.
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
🕊زنـدگـینامـه... 🌷نام:محمدرضا تورجی زاده 🌷تاریخ تولد:۲۳/۴/۱۳۴۳ 🌷محل تولد:اصفهان 🌷تاریخ شهادت:۵ار
یکی از همرزمان شهید میگفت خیلی کارهایم زیاد بود . داخل چادر نشسته بودم و داشتم برگه ها را امضا📝 میکردم.یک دفعه دیدم برادرم وارد چادر شد.به محض اینکه قیافه اورا دیدم کلی خندیدم.او تازه از اصفهان آمده بود و شور جوانی داشت.به همین علت با موهای بلند به جبهه آمده بود.محمد تورجی به او گفته بود:باید در جبهه موهایت را کوتاه کنی.بعد شروع کرده بود موهای اورا از ته ماشین کردن.نیمی از موهایش را زده بود و بعد برای شوخی گفته بود:(برو پیش برادرت)!! لذا نیمی از سرش از ته زده شده بود و نیمی دیگر هنوز بلند بود😂😑
بعدازچند دقیقه شهید تورجی وارد چادر شد ،و گفت :ببخشید دیدم اعصاب نداری خواستم کمی بخندی😄...
🌷شــڪــســٺــن نــفـــس..
بعد از نماز ظهر بود. کل بچه های گردان دور هم جمع بودند.🍃
یکی از مسئولین لشكر آمد و گفت:
رفقا دستشویی اردوگاه خراب شده. چند نفر رو آوردیم برای تعمیر، گفتند:
باید چاه دستشویی تخلیه بشه! برای همین چندتا نیروی از جان گذشته میخواهیم👌✨
در جریان ماجرا بودم. زیر دستشویی های اردوگاه حالت مخزن داشت. هر وقت پر میشد با ماشین مخصوص تخلیه میکردند. اما این بار دیوارهای کنار دستشویی ریخته بود...
امکان تخلیه با ماشین نبود. برای مرمت دیوار باید چاه تخلیه میشد. از طرفی هیچ دستشویی دیگری برای استفاده بچه ها نبود.
بعد از صحبت ايشان هرکس چیزی میگفت. یکی میگفت: پیف پیف! چه کارهایی از ما میخوان. دیگری میگفت: ما آمدیم بجنگیم، نه اینکه... خلاصه بساط شوخی و خنده بچه ها راه افتاده بود.
رفتیم برای ناهار.
بعد هم مشغول استراحت شدیم. با خودم گفتم: کسی که برای این کار داوطلب بشه کار بزرگی کرده. نَفس خودش رو #شکسته. چون خیلی ها حاضرند از جانشان بگذرند اما...
گفتم: تا بچه ها مشغول استراحت هستند بروم سمت دستشویی ها ببینم چه خبره!
وقتی به آنجا رسیدم خیلی تعجب کردم. عدهای از بچه های گردان ما مشغول کار شده بودند.
از هیچ چیزی هم باکی نداشتند. نجاست بود و کثیفی. اما کار برای خدا این حرفها را ندارد.
باتعجب به آنها نگاه کردم. آنها ده نفر بودند. اول آنها #محمد_تورجی بود. بعد رحمان هاشمی و...
تا غروب مشغول کار بودند. بعد هم همگی به حمام رفتند. دستشویی های اردوگاه همان روز راه افتاد. بعضی از بچه ها وقتی این ده نفر را دیدند شوخی میکردند. سر به سرشان میگذاشتند. اما آنها...آنها به دنبال #رضایت_خدا بودند. آنچه که برای آنها مهم بود انجام وظیفه بود. نمیدانم چرا ولی من اسامی آنها را نوشتم و نگه داشتم.
سه ماه بعد به آن اسامی نگاه کردم. درست بعد از عملیات کربلای ده.
نفر اول شهید. نفر دوم شهید نفر سوم... تا نفر آخر که محمدتورجی بود. به ترتیب یکی پس از دیگری...💔
گویی این کار آنها و این شکستن نفس مهر تأییدی بود برای شهادتشان✅🍃🌹
🔶🔸رفقا تمام شهدا خصوصیات رفتاری خوبی دارن که میشه ماهم اونهارو الگوی خودمون قرار بدیم ماهم بریم ببینیم خصوصیات اقامحمدرضا تورجی زاده چی بوده که خدا خریدارش شده😊🌷
به قول معروف شرط شهادت، شهیدانه زندگی کردن هست🕊
🍃🌸خصوصیات شهیدتورجی زاده:
🍃محمدرضا تورجی زاده علاقه ی فراوانی به حضرت فاطمه زهرا(س) داشت و در تمامی مداحی های خود در مدح ایشان می خواندن
🍃همیشه نمازهایش را #اول_وقت می خواند و بسیار #قرآن تلاوت می کرد
🍃پیش از نماز صبح به راز و نیاز با خداوند مهربان می پرداخت و آنقدر خالصانه به نیایش می پرداخت که گاهی صدای گریه های او موجب بیدار شدن اطرافیانش می شد.او عبادت های خود را تا #طلوع_آفتاب ادامه می داد.
🍃ایشون به طور مداوم در جبهه مجروح می شد و قبل از آنکه به طور کامل بهبود یابد مجدد به جبهه می رفت
🍃ارتباط موثر و صمیمی با روحانیت داشت
🍃عمل به مستحبات و ترک مکروهات را بسیار مورد توجه قرار میداد
🍃هنگامی که به مرخصی میرفت روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه مستحبی میگرفت
🍃به مسائلی همچون حجاب،بیت المال،ادب،اخلاص،دائم الذکر بودن اهمیت میداد
🍃بسیار اهل زیارت بود و زیارت جمکران ،قم و مشهد را زیاد به جا می آورد
🍃همیشه مرتب و آراسته بود و ازبین عطرها؛عطر یاس و محمدی را انتخاب میکرد
نوروز 66 در سفر به مشهد برات شهادتش را گرفت! حتی مکان و زمان شهادتش را هم می دانست! محل مزار خود را هم مشخص کرد. گفت روی قبرم فقط بنویسید #یازهرا (سلام الله علیها)
در کربلای 10 حماسه ی بزرگی را بر پا کردپنجم اردیبهشت بود . یک گلوله خمپاره سفر او را به آسمان آغاز کرد. محمد رضا تورجی زاده با ترکش هایی که به پهلو سر و بازویش اصابت کردبه مادرش اقتدا کرد!🕊
🔶🔸قران شهدا را #زنده خوانده. حضور شهیدمحمدرضاپس از شهادت بیشتر حس میشه! مزار او هم اکنون در گلستان شهدای اصفهان دار الشفای عشاق است!زیارتگاه عاشقان و دلسوختگان است.
کسانی به سراغ او می آیند که حتی جنگ را ندیده اند. او دوست داشت مشکلات مردم را حل کند.و حالا اینگونه است!🙂
محمد رضا مصداق کلام نورانی امام عزیز این امت است . آنگاه که تربت شهدا را تا قیامت دارالشفا خوانده بود🕊🌷💔
🔶🔸کلا وصیت نامه شهدا پراز نکات و نصیحت هایی هست که شهدا برامون به یادگار میزارن ان شاءالله ماهم درعمل بتونیم حق شهدارو باعمل به وصیت نامه هاشون ادا کنیم تاحدی🙂
الانم بریم ببینیم اقامحمدرضا چه نکته ای در وصیت شون قراره بما بگن
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
نوروز 66 در سفر به مشهد برات شهادتش را گرفت! حتی مکان و زمان شهادتش را هم می دانست! محل مزار خود را
وصیت نامه شهید محمد رضا تورجی زاده📝
الحمدالله ربالعالمین، #شهادت_میدهم که معبودی جز الله نیست و برای رشدانسانها پیامبرانی فرستاده که نبی اکرم محمد ابن عبدالله خاتم آنان است.
او نیز برای استمرار راه صحیح این امت و عدم انحراف از مبانی عالیه اسلام حضرت علی (علیه السلام) را به عنوان ولی و وصی بعد از خود معرفینمود.
#شهادت_میدهم قیامت حق است و میزانی برای سنجش اعمال وجود دارد. بهشت و دوزخ حق است و اجر و جزایی در پی اعمال است.
امشب که قلم بر کاغذ میرانم، انشا الله هدفی جز رضای دوست و انجام وظیفه ندارم؛ در راه وظایفی که بر عهدهام گذاشته شده از ایثار جان و ... هیچ دریغی ندارم.
زمانی که قدم اول را در این راه برداشتم به نیت لقای خدا و شهادت بود،امروز بعد از گذشت این مدت راغبتر شدهام که این دنیا محلی نیست که دلی هوای ماندن در آن رابنماید.
خدایا شاهدی که لباس مقدس سپاه را به این عشق و نیت به تن کردم که برای منکفنی باشد آغشته به خون.
خدایا همیشه نگران بودم که عاملی باشم برای ریخته شدن اشک چشم امام عزیز💔
اگر در این مدت بر این نعمت بزرگ شکری درخور نکردم و یا از اوامرش تمردی نمودم بر منببخش.
خدایا معیار سنجش اعمال #خلوص است. من میدانم اخلاصم کم است، اما اگر مخلص نیستم #امیدوارم.
اگر گناه و معصیت کورم کرده، #بینای_رحمتم. با لطف و کرم خود مرا دریاب که بالیاقت فرسنگها راه است.
🍃هم رزمانم، سخنی با شما دارم. همیشه گفتهام:
بسیجیها، سپاهیها ... این لباسی که بر تن کردهاید خلعتی است از جانب فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) پس لیاقت خود را به اثبات برسانید👌
#نظم در امور را سرلوحه خود قرار دهید. روز به روز بر #معنویت و #صفایروح خودبیفزایید، #نمازشب را وظیفه خود بدانید، حافظی بر حدود الهی باشید، در اعمال خوددقت کنید که جبهه حرم خداست؛ در این حرم باید از ناپاکیها به دوربود.
عزیزانم، امام را همچون خورشیدی در بربگیرید، به دورش بچرخید، از مدارش خارج نشوید که نابودیتان حتمی است🤚
🍃پدر و مادرم سخن با شما بسی مشکل است میدانم این داغ با توجه به علاقهای که به من داشتهاید بسیارسخت است. پدرم مبادا کمر خم کنید. مادرم مبادا صدای گریهی شما را کسی بشنود.
پدر و مادرم همانطور که قبلاً مقاوم بودید در این فراز از زندگیتان نیز صبر کنید و با صبرتان دشمن را به ستوه آورید، دوست دارم جنازهام ملبس به لباس سپاه بوده و به دست شما در قبر گذارده شود؛ مرا از کودکی خود از محبان
حسین (ع) و زهرا(س) تربیت کردید. از طعن دشمنان نهراسید.
نهایت و اوج محبت فانی شدن در راه معشوق است و من فانی فی الله هستم. همه باید برویم که انالله و اناالیه راجعون. فقط نحوهی رفتن مهم است وبا چه توشهایرفتن.
🍃برادر و خواهرانم:
در زندگی خود، جز #رضای_حق را در نظر نگیرید، هرچه میکنید و هر چه میگوییدبا رضای او بسنجید؛ به خاطر یک شهید خود را میراث خوار انقلاب ندانید.
اگر نتوانستم حق فرزندی و برادری را برای شما ادا کنم حلالم کنید. من همه رابخشیدم، اگر غیبت و تهمت و ... بوده بخشیدم؛ امیدوارم شما هم مرا عفونمایید.
ببخشیدم تا خدا هم مرا ببخشد.
اگر جنازهای از من آوردند دوست دارم روی سنگ قبرم بنویسید:
❤️یا زهرا (علیهاالسلام)❤️
از طرف من از همه فامیل حلالیت بطلبید.
خدایا سختی جان کندن را بر ما آسان فرما.
در آخرین لحظات چشمان ما را به جمال یوسف زهرا (علیهاالسلام) منورفرما🤲🏻
خدایا کلام آخر ما را یا مهدی و یا زهرا قرار بده🤲🏻
خدایا در قبر مونسم باش که چراغ و فرش و مونسی به همراه ندارم😭
خدایا ما را از سلک شهیدان واقعی که در جوار خودت در عرش الهی در کنار مولاحسین (علیه السلام) هستند قرار بده🤲🏻
والسلام _ محمد رضا تورجی زاده🍃🌸
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
🕊زنـدگـینامـه... 🌷نام:محمدرضا تورجی زاده 🌷تاریخ تولد:۲۳/۴/۱۳۴۳ 🌷محل تولد:اصفهان 🌷تاریخ شهادت:۵ار
علیرضا تورجی زاده،برادر شهید محمدرضا تورجی زاده و عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان در خصوص #توسل برخی از مردم ایران به مزار شهید گفت: "نام شهید رفته رفته در ایران شهره شد و مردم از شهرهای مختلفی همچون مشهد،شیراز و...به اصفهان و حتی منزل ما می آیند و از مادر طلب دعا می کنند.این افراد نذر می کنند و حاجت می گیرند و سپس به شهرهای خود بازمی گردند.
یکی از خانم هایی که مسئول امور مسلمانان یکی از ایالات آمریکا بود گفت:"نام شهید تورجی زاده را شنیدم و بر سر مزار او رفتم و حتی تسبیح متبرکی از مزار ایشان را به آمریکا بردم و با آن ذکر می گویم.به یکی از دوستانم که به بیماری سختی مبتلا شد گفتم به شهید تورجی زاده متوسل شو.این خانم به شهدا متوسل شد و خداوند مهربان او را شفا دادند و اکنون درحال زندگی کردن است.
از شهرهای مختلفی به منزل ما می آیند و گاهی شب را نیز در منزل ما اقامت می کنند.درب خانه به روی همه ی مردم باز می باشد و حتی از کشورهای دیگر هم به منزل ما می آیند."
#عنایت_شهیدتورجیزاده
از پایان سربازی من چند ماه گذشت. به دنبال کار بودم، اما هرجا می رفتم بی فایده بود. می گفتند: فرم را تکمیل کن و برو! بعدا خبر میدهیم.
دیگر خسته شده بودم. هرچه بیشتر تلاش می کردم کمتر نتیجه می گرفتم. البته خودم مذهبی و بسیجی و... نبودم، فقط به نمازم اهمیت می دادم. ولی خیلی شهید تورجی را دوست داشته و دارم.
من از طریق یکی از بستگان که در جبهه همرزم شهید تورجی بود با او آشنا شدم. نمی دانم چرا ولی علاقه قلبی شدیدی به او دارم.
بعد از آشنایی با او در همه مشکلات، خدا را به آبروی او قسم میدادم. رفاقت با او باعث شد به اعمالم دقت بیشتری داشته باشم.
هرهفته حتما به سراغ او می رفتم. مواظب بودم گناهی از من سر نزند. من به واسطه این شهید بزرگوار عشق و علاقه خاصی به حضرت زهرا(س) پیدا کردم. یکبار به سر مزار شهید تورجی رفتم. وضو گرفتم. شنیده بودم شهید تورجی به نماز شب اهمیت می داد. من هم نماز شب خواندم، بعد هم نماز صبح وخوابیدم. در خواب چند نفر را دیدم که به صف ایستاده اند. شخصی هم در کنار صف بود.
بلافاصله شهید تورجی از پشت سر آمد و به من گفت: برو انتهای صف!
شخصی که در کنار صف ایستاده بود به من نگاهی کرد، اما به احترام تورجی چیزی نگفت.
از خواب پریدم. همان روز از گزینش شرکت آب اصفهان تماس گرفتند. یکی از دوستانم آنجا شاغل بود. گفت: سریع بیا اتاق مسئول گزینش!
وقتی رفتم دوستم گفت: چرا اینطوری اومدی؟ چرا کت و شلوار سفید پوشیدی؟!
وارد دفتر مسئول گزینش شدم. یکدفعه رنگم پرید!
این همان آقایی بود که ساعاتی قبل در خواب دیده بودم، کنار صف استاده بود.
فرم را از من گرفت، نگاهی کرد و پرسید: مجردی؟!
کمی نگاهش کردم. گفتم: اگر اینجا مشغول به کار شوم حتما متاهل می شوم. نگاهی به من کرد و گفت: واقعا اگر مشکل کار تو برطرف شد زن میگیری؟
من هم که خیالم از استخدام راحت شده بود شوخی کردم و گفتم: نه، دختر می گیرم! خندید و پایین فرم مرا امضا کرد. فرم را به مسئول مربوطه تحویل دادم. باورش نمی شد، گفت: صد تا لیسانس تو نوبت هستند، چطور برگه شما رو امضا کردند؟!
**********
مشکل کار برطرف شد. با عنایت خدا مشکل ازدواج هم برطرف گردید. با دختر یکی از بستگان ازدواج کردم. وقتی مراسم عقد تمام شد با همسرم رفتیم بیرون. گفتم: خانم می خوام شما رو ببرم پیش بهترین دوستم!
خیلی تعجب کرد. ما همان شب رفتیم گلستان شهدا کنار مزار شهید تورجی.
عروسی ما شب ولادت حضرت زهرا(س) بود. رفتم سر مزار محمد. گفتم: تا اینجای کار همه اش عنایت خدا و لطف شما بوده.
شما مرا با حضرت زهرا(س) آشنا کردی. از این به بعد هم ما را یاری کن. بعد هم کارت عروسی را سفارش دادم.
علی رغم مخالفت برخی از بستگان روی کارت نوشتم:
سرمایه محبت زهراست(س) دین من من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم
گر مهر و ماه را به دو دستم نهد فلک یک ذره از محبت زهرا(س) نمی دهم
*********
آخرین روزهای سال 88 فرزند ما به دنیا آمد. قرار شد اگر پسر بود نامش را من انتخاب کنم. اگر هم دختر بود همسرم.
فرزند ما دختر بود. همسرم پس از جستجو در کتابهای اسم و... نام عجیبی را انتخاب کرد. اسم دختر ما را گذاشت: دیانا
خیلی ناراحت شدم ولی چیزی نگفتم. وقتی همه رفتند شروع به صحبت کردیم. خیلی حرف زدم. از هر روشی استفاده کردم اما بی فایده بود، به هیچ وجه کوتاه نمی آمد.
گفتم: آخه اسم قحطی بود. تو که خودت مذهبی هستی! لااقل یه اسم ایرانی انتخاب کن. دیانا که انتخاب کردی یعنی الهه عشق رُم!
وقتی هیچ راه چاره ای نداشتم سراغ دوست عزیزم رفتم. به تصویر محمد خیره شدم و گفتم:
محمد جان اینطور نگاه نکن! این مشکل رو هم باید خودت حل کنی!
صبح روز بعد محل کار بودم. همسرم تماس گرفت. با صدایی بغض آلود گفت: حمید، بچه ام!
رنگم پریده بود. گفتم: چی شده؟ خودت سالمی؟! اتفاقی افتاده؟!
همسرم گفت: چی می گی؟! بچه حالش خوبه. اگه تونستی سریع بیا!
***
فرمودند: شما ما را دوستدارید؟ گفتم: خانم جان، این حرف را نزنید. همه زندگی ما با محبت شما خانواده بنا شده.
بعد گفتند: این دختر شماست؟
برگشتم و نگاه کردم: شوهرم و شهید تورجی در کنار دخترم نشسته بودند. با هم صحبت می کردند.
آن خانم مجلله پرسید: اسم فرزندت چیست؟
من یکدفعه مکثی کردم و گفتم: #فاطمه
بعد هم از خواب پریدم! حالا این شناسنامه را بگیر و برو! اسم فرزندم را درست کن.
#عنایت_شهیدتورجی_زاده
خب به پایان مهمانی رسیدیم امیدوارم از مهمانی امشب مون لذت برده باشید🍃🌸
✔️دوستان چنانچه حرفی دلنوشته ای باشهیدتورجی زاده داشتید میتونید ارسال کنید تاما بزاریم کانال ان شاءالله جواب تون رو خود شهید میدن ودعاتون میکنند😊❤️
✔️میخواهیم متوسل بشیم به خانم فاطمه سلام الله و شهیدمحمدرضاتورجی زاده با هدیه :
🍃زیارت حدیث الکساء
🍃ذکر الهی به فاطمة سلام الله
🍃ذکر صـلوات..
#زمان تا جمعه شب٬ لطفا تعداد ختم هایی که تقبل میکنید را جهت ثبت ارسال کنید...
🌸حرفی پیشنهادی انتقادی در رابطه بامحفل امشب داشتید درخدمتم...
📣آیدی جهت ارتباط: @Sadatbanyfateme313
#یازهرا
YEKNET.IR - shoor 3 - shahadat imam hasan askari 1398 - banifatemeh.mp3
3.44M
🍃قلب من به شوق اسمتون تپیده
🍃کوچه کوچه قلبم بنام شهیده
@yadeShohada313