eitaa logo
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
5هزار ویدیو
84 فایل
🦋اینجا همه،بچهایِ امام‌زمان ودوستان شهدا محسوب میشن😍 📌اهداف کانال: ✨سهمی درظهورامام زمان عج ✨زنده نگه‌داشتن یادشهـدا 💚فروشگاه‌مون: @ForoshgahMeshkat کانال تبلیغ وتبادل ندارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
#رمان_پسرک_فلافل_فروش🌸🍃 #قسمت_دوم 💕 #روزگار_جواني 💕 ✔️راوی: پدر شهيد در روستاهاي اطراف قوچان به
🌺🍃 💕 💕 ✔️راوی:مادر شهيد در خانواده اي بزرگ شدم كه توجه به دين و مذهب نهادينه بود. از روزِ اول به ما ياد داده بودند كه نبايد گرد بچرخيم✋زماني هم كه باردار ميشدم، اين مراقبت من بيشتر ميشد. سال 1367 بود كه محمدهادي يا همان به دنيا آمد. پسري بود بسيار دوستداشتني❤️او در و چند روز بعد از به دنيا آمد🌺 يادم هست كه بود. روز 13 بهمن. وقتي ميخواستيم از بيمارستان مرخص شويم، تقويم🗓را ديدم كه نوشته بود: (ع)🖤براي همين نام او را گذاشتيم😊عجيب است كه او عاشق و دلداده ي امام هادي شد و در اين راه و در شهر امام هادي(ع) يعني به شهادت رسيد. هادي اذيتي براي ما نداشت. آنچه را ميخواست خودش به دست مي آورد. از همان كودكي روي پاي خودش بود. مستقل بار آمد و اين، در آينده ي زندگي او خيلي تأثير داشت. زمينه ي مذهبي خانواده بسيار در او تأثيرگذار بود. البته من از زماني كه اين پسر را باردار بودم، بسيار در مسائل معنوي مراقبت ميكردم. هر چيزي را نميخوردم خيلي در حلال و حرام دقت ميكردم. سعي ميكردم كمتر با نامحرم برخورد داشته باشم. آن زمان ما در مسجد فاطميه بوديم و به نوعي مهمان حضرت زهرا (س) .من يقين دارم اين مسائل بسيار در شخصيت او اثرگذار بود. هر زمان مشغول ميشدم، هادي و ديگر بچه ها كنارم مينشستند و با من تكرار ميكردند. وضعيت مالي خانواده ي ما متوسط بود. هادي اين را ميفهميد و شرايط را درك ميكرد. براي همين از همان كودكي كم توقع بود. در دوره ي دبستان در مدرسه ي شهيد سعيدي بود. كاري به ما نداشت. خودش درس ميخواند و... از همان ايام پسرها را با خودم به مسجد انصارالعباس ميبردم. بچه ها را در واحد نوجوانان بسيج ثبت نام کردم. آنها هم در کلاس هاي قرآن و اردوها شرکت ميکردند. دوران راهنمايي را در مدرسه ي شهيد توپچي درس خواند. درسش بد نبود، اما كمي بازيگوش شده بود. همان موقع كلاس ورزش هاي رزمي ميرفت. مثل بقيه ي هم سن و سالهايش به فوتبال خيلي علاقه داشت سيكلش را كه گرفت، براي ادامه ي تحصيل راهي دبيرستان شهدا گرديد. اما از همان سال هاي اوليه ي دبيرستان، زمزمه ي ترك تحصيل را كوك كرد! ميگفت ميخواهم بروم سر كار، از درس خسته شده ام، من توان درس خواندن ندارم و... البته همه اينها بهانه هاي دوران جواني بود. در نهايت درس را رها كرد. مدتي بيكار و دنبال بازي و... بود. بعد هم به سراغ كار رفت. ما كه خبر نداشتيم، اما خودش رفته بود دنبال کار. مدتي در يک توليدي و بعد مغازه ي يكي از دوستانش مشغول شد. ..... ✍️نویسنده: ✨به نیت شهید محمد هادی ذوالفقاری برای ظهور امام زمان عج صلوات بفرستیم🌹 @yadeShohada313
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ قسمت ۲ بعدازتاییدحضرت آقای حق شناس بودکه برخی ازنزدیک ترین دوستان این شهیدلب به سخن گشودند👌آن هاآنچه رابه چشم خوددیده بودندبیان کردندومن باتعجب بسیار😳,فقط گوش می کردم. آیایک جوان می تواندبه این درجه ازکمال بشری دست یابد?!نمی دانم⁉️چرامن به طورناخودآگاه درتمام مراسم این شهیدحضورداشتم.چرااین عبارت عجیب رااززبان این استادوارسته وبه حق رسیده شنیدم! چرا⁉️ شایداین بارمسولیتی برعهده ماست. شایدخدای متعال می خواهدیکی ازبندگان خالص وگمنام درگاهش راکه بسیارساده وعادی درمیان ما زندگی کرده به دیگران معرفی کنیم.شایدبرای این دوره ی معاصرکه غالب بشردرورطه ی حیوانی خوددست وپامی زنداحمدآقاالگویی شودبرای آن هاکه می خواهنددرمسیربندگی باشند💯 هرچندازدوران شهادت ایشان چن دهه گذشته,امابایاری خدای متعال تصمیم گرفتیم که خاطرات 🔖این عبد درگاه الهی راجمع آوری کنیم.تازه زمانی که کارشروع شد,متوجه دیگرسختی های کارشدیم. احمدآقاازآنچه فکرمی کردیم بسیاربالاتربود.امااگراستادالعارفین این گونه دروصف این جوان سخن نمی گفت,کاربسیارسخت ترمی شد.✅ آنچه که شاگردان ودوستان اوازکرامات وحالات اومی گفتند,کارراسخت ترکرده بود.آیاآنهاراجمع آوری کنم ومکتوب کنم? آیامردم ظرفیت پذیرش این سخنان رادارند?آیامارامتهم به خرافه گری و...نمی کنند⁉️آیا...وصدهاسوال دیگرکه پاسخی برای آنهانمی یافتم. خلاصه مدتهاخاطرات اوذهن مارادرگیرکرده بود.تااینکه بایاری خدای متعال ازخوداحمدآقاکمک خواستیم وکارراشروع کردیم.اگرهیچ کس هم ازاین مطالب سودی نبردلااقل برای نگارنده مفیداست.✅ مطالب اوهمگی درس درست زیستن است.احمدآقامربی فرهنگی مسجدبود.بارهابه شاگردانش درباره ی عمل به دستورات دین وپرهیزازگناه سفارش می کرد👌دربسیاری ازمواردبرای آن هاازنتایج اعمالشان می گفت.ازعقوبت گناهان وازفضایل کارنیکشان آنهاراباخبرمی کرد. اومانندیک طبیب, دردهای معنوی رابه خوبی درمان می کرد.نسخه های اوهمگی مطابق بادستورات دین وآیات وروایات بود.برای همین امروزهم می توان به کلام دلنشین این استادراه اعتمادکردوآن راچراغ راه قرارداد.ماازخداوندمتعال مددگرفتیم وازروح بلنداین شهید🌷کمک خواستیم.امااحتیاج بودکه مطالب عرفانی وشایدعجیب ایشان مستندباشد. فقط نقل قول ازاطرافیان,کارجالبی نیست.این بارهم خودشهیدمارایاری کرد!درست زمانی که خواستیم مطلب راآماده کنیم خبرجدیدی به مارسید! بعداز27سال درلابه لای یک کیف💼 قدیمی وداخل یک سررسید,یک دفتریاداشت کوچک🗒 ازاحمدآقاپیداشد!دراین دفترچه به قلم خوداحمدآقاگوشه ای ازحالات واتفاقات معنوی ایشان نگاشته شده بود.این مطالب تمام خاطرات دوستان وعبارت حضرت آقای حق شناس راتاییدمی کرد. ✅حالادیگرخودشهیدسندی قوی دراختیارماقرارداده بود! ماهم بسم الله راگفتیم وکارراباقوت ادامه دادیم بایدبرای آن هاکه درآینده می آیندبگوییم. بایدبگوییم برای زندگی صحیح ازکدام الگوهابایداستفاده کرد.بایدگفت آن هاچه کردندوچگونه راه راپیداکردند,بایداین ستاره ها✨رابه آیندگان معرفی کنیم تاراه رابهتربشناسند.ان شاءالله تهران خیلی کوچکترازحالابود.مردم زندگی های ساده ولی باصفای داشتند.به کم قانع بودند.اماخیروبرکت ازسروروی زندگی هایشان می بارید✅ خدای متعال می داند بااینکه اوضاع اقتصادی مردم بسیارضعیف ترازحالابود,امادلخوشی مردم بیشتربود.درب هرخانه🏠 که بازمی شدلشکری ازبچهای قدونیم قدراهی کوچه وخیابان می شدند!خانه هاکوچک ومتنوع بود.اماپرازخیروبرکت.صبح زود🌄مردهابسم الله می گفتندوراهی کارمی شدندوخانمهاتوی خانه مشغول پخت وپزوشست وشوو.... من وحاج محمود در روستای آینه ورزان دماوندبه دنیاآمدیم.دست تقدیرمارابه تهران آورده ودراطرف بازارمولوی ساکن کرد.حاجی مغازه ی چایی فروشی درچهارراه سیروس 🚦داشت. آن مواقع اکثربازارهادراطراف بازارساکن بودند.تابه محل کارنزدیک باشند.خداوندمتعال باب رحمتش رابه روی مابازکردزندگی خوب وهشت فرزندبه ماعطاکرد. 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ...💚 @yadeshohada313