تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
#رمان_پسرک_فلافل_فروش🌸🍃 #قسمت_ششم 💕 #گمگشته💕 ✔️راوی:حجت الاسلام سميعي سال 1384 بود كه كادر بسي
#رمان_پسرک_فلافل_فروش🌸🍃
#قسمت_هفتم
💕 #شوخ_طبعي 💕
✔️راوی:جمعي از دوستان شهيد
هميشه روي لبش لبخند بود. نه از اين بابت كه مشكلي ندارد. من خبر داشتم كه او با كوهي از مشكلات دست و پنجه نرم ميكرد كه اينجا نميتوانم به آنها بپردازم.
اما هادي مصداق واقعي همان حديثي بود كه ميفرمايد: مؤمن شاديهايش
در چهره اش و حزن و اندوهش در درونش ميباشد.
همه ي رفقاي ما او را به همين خصلت ميشناختند. اولين چيزي كه از هادي در ذهن دوستان نقش بسته، چهره اي بود كه با لبخند آراسته شده.
از طرفي بسيار هم بذله گو و اهل شوخي و خنده بود. رفاقت با او هيچ كس را خسته نميكرد.
در اين شوخيها نيز دقت ميكرد كه گناهي از او سر نزند.
يادم هست هر وقت خسته ميشديم، هادي با كارها و شيطنت هاي مخصوص به خود خستگي را از جمع ما خارج ميكرد.
بار اولي كه هادي را ديدم، قبل از حركت براي اردوي جهادي بود. وارد مسجد شدم و ديدم جواني سرش را روي پاي يكي از بچه ها گذاشته و خوابيده.
رفتم جلو و تذكر دادم كه اينجا مسجد است بلند شو.
#قسمت_هفتم_ادامــه_دارد.....
✍️نویسنده:
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
✨به نیت شهید محمد هادی ذوالفقاری برای ظهور امام زمان عج صلوات بفرستیم🌹
@yadeShohada313
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
#رمان_پسرک_فلافل_فروش #قسمت_ششم 💕 #گمگشته💕 ✔️راوی:حجت الاسلام سميعي سال 1384 بود كه كادر بسيج
#رمان_پسرک_فلافل_فروش🌸🍃
#قسمت_هفتم
💕 #شوخ_طبعي💕
✔️راوی:جمعي از دوستان شهيد
هميشه روي لبش لبخند بود. نه از اين بابت كه مشكلي ندارد. من خبر داشتم كه او با كوهي از مشكلات دست و پنجه نرم ميكرد كه اينجا نميتوانم به آنها بپردازم.
اما هادي مصداق واقعي همان حديثي بود كه ميفرمايد: مؤمن شاديهايش
در چهره اش و حزن و اندوهش در درونش ميباشد.
همه ي رفقاي ما او را به همين خصلت ميشناختند. اولين چيزي كه از هادي در ذهن دوستان نقش بسته، چهره اي بود كه با لبخند آراسته شده.
از طرفي بسيار هم بذله گو و اهل شوخي و خنده بود. رفاقت با او هيچ كس را خسته نميكرد.
در اين شوخيها نيز دقت ميكرد كه گناهي از او سر نزند.
يادم هست هر وقت خسته ميشديم، هادي با كارها و شيطنت هاي مخصوص به خود خستگي را از جمع ما خارج ميكرد.
٭٭٭
بار اولي كه هادي را ديدم، قبل از حركت براي اردوي جهادي بود. وارد مسجد شدم و ديدم جواني سرش را روي پاي يكي از بچه ها گذاشته و خوابيده.
رفتم جلو و تذكر دادم كه اينجا مسجد است بلند شو.
#قسمت_هفتم_ادامــه_دارد.....
✍️نویسنده:
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
✨به نیت شهید محمد هادی ذوالفقاری برای ظهور امام زمان عج صلوات بفرستیم🌹
@yadeShohada313
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
#رمان_پسرک_فلافل_فروش🌸🍃 #قسمت_هفتم 💕 #شوخ_طبعي💕 ✔️راوی:جمعي از دوستان شهيد هميشه روي لبش لبخن
#رمان_پسرک_فلافل_فروش🌸🍃
#ادامه_قسمت_هفتم
💕 #شوخ_طبعی💕
رفتم جلو و تذکر دادم اینجا مسجد است بلندشو😡
دیدم این جوان بلند شد و شروع کرد با من به
صحبت کردن اما خیلی حالم گرفته شد😔بنده خدا لال بود
😟😶 و با اَده اَده کردن با من حرف زد😟
خیلی دلم برایش سوخت معذرت خواهی کردم و رفتم سراغ دیگر رفقا.
🚶
بقیه بچه های مسجد از دیدن این صحنه خندیدند😄😅
چند دیقه بعد هادی با یکی دیگر از دوستان تازه وارد هم همانطور حرف زد و آن بنده خدا هم خیلی ناراحت شد از این ک به هادی گیر داده😟
لحظه بعد سوار اتوبوس شدیم🚶🚌
یک نفر از انتهای ماشین با صدای بلند گفت:نابودی همه علمای اس....😱😅
بعد چند ثانیه سکوت گفت منظورم:نابودی همه علمای اسرائیل صلوات😄😄
و همه صلوات فرستادیم
وقتی برگشتم دیدم این صدای بلند و پرشور مال همان جوان لال در مسجد بود😐😱😳
به دوستم گفتم مگر این جوان لال نبود؟😳😳
دوستم خندید وگفت😄:فکر کردی برای چی توی مسجد خندیدیم؟؟؟😉
این پسر #هادی_ذوالفقاری از بچه های جدید مسجد ماست پسر خیلی خوبیه خیلی فعاله
#ادامه_دارد
🌷به نیابت از #شهیدهادی_ذوالفقاری صلواتی هدیه به امام زمان عنایت بغرمایید🌷