بسْمِ الله الرّحمن الرّحیم
🌹الحمدالله به مدد شهدا واقاصاحب الزمان و کمک خیرین کانالمون وکانال مدافعان حرم توفیق این رو داشتیم امسال در ماه سیدالشهدا🖤 بتونیم باکمک همدیگه #نه عاشق ودلداده ارباب که بضائت مالی ندارند به عنوان نماینده خودمون بفرستیم به زیارت اقاابٰاعبدالله ان شاءالله🌹
✅ان شاءالله فردا قرعه #هشت نفر بنیت اقاعلی بن موسی الرضا و#یک نفر به عنوان اقاجوادالائمه انتخاب میشند اون هم با دوشاهد که دو #شهیدگمنام هستند در گلزار صورت میگیره✋🏼🌹
✅اعلام اسامی انتخاب شده ان شاءالله فرداشب درکانال خواهد بود✨
🌹امشب کسانی که درقرعه نامشون رو نوشتن برن متوسل بشند به خانم رقیه خاتون وحضرت زینب کبری«سلام الله» 💔
✨اجر همه خیرین کمک هزینه کربلا در دو کانال با خود سیدالشهدا
#یاحسین🖤
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
#زیارت_نیابتی😍 #شب_جمعه💔 #کربلای_معلـی😭🕌 🕊به لطف دعای شما عزیزان شرایط زیارت نیابتی در #کربلای_معلی
الحمدالله ارتباط مون باعراق وصل شد اسامی #نه نفر را بنیت اقاجواد الائمه به قرعه ارسال کردیم حرم
اسامی منتخب درکانال اعلام خواهدشد🌹
#شب_جمعه
#شب_زیارتی
السلام علیك یا اباعبدالله❤️
السلام علیك الامام الکاظم علیه السلام❤️
#جزء_نـه_قرآن📿
🍃🌸سلام رفقا عتبه اقاامام حسین طرحی رو برگزار کردن امروز هرکی جزء #نه قران کریم رو تا ساعت ۲۴شب ختم کنه و ثواب آن رو #هدیه کنه به ساحت مقدس اقا امام کاظم«علیه السلام»🌷 به نیت اش خادمین در #کربلایمعلیٰ زیارت بجا خواهند آورد🌷
🍃🌸عزیزانی که میتوانند جز نه را تا ساعت ۲۴امشب ختم کنند لطفا نام کامل شون رو ارسال کنند به این #سایت👇
https://imamhussain.org/quran
مهلت ارسال اسامی فقط تا ساعت ۱۵ هست دقت کنید❌
#قرآن
#ماه_مهمانیِ_خدا
#ماه_مبارک_رمضان
#تـوسلِ_پـدرانه💘💞....
#نـه میـن روز از ختم 23 روزه توسل به اقا امیرالمومنین علیه السلام به نیابت از امام زمان و شهـدا.....
✓♡یکمرتبه، السَّلامُ عَلیك یٰاامیرالمؤمنین علیه السلام....
✓♡یک مرتبه دعای نادعلـی....
✓♡110ذکر صلوات هدیه به مولا...
🎁امروز هدیه به آقا ولبخندش، تصمیم بگیریم اصلا غیبت نکنیم😇🤞....
....... 💚🍃
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
⛔️توجه لطفا⛔️
بازنشر رمان
ضدصهیونیستی و مهيج
#نه
با موضوع بیوتروریسیم
و طرح نقشههای صهیونیستی
و روایت نسلکشی
و ظلم و دستکاریهای ژنتیکی
و جنایات هورمونی آشکار رژیم صهیونیستی علیه مسلمانان به ویژه مردم مظلوم کشور افغانستان.
🔻شبهای زمستان ۱۴۰۲🔺
🔥انشاءالله از امشب🔥
#لطفا_نشر_حداکثری
✍ کانال #حدادپور_جهرمی
@Mohamadrezahadadpour
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
بسم الله الرحمن الرحیم
🔥 #نه 🔥
✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی
💥 قسمت ششم 💥
🔺گاهی نوبت تو نیست، امّا چند برابر استرسش را تجربه میکنی!
من نمیدانستم کجا هستیم. سؤالات مختلفی برایم مطرح بود، امّا نمیتوانستم به سادگی به پاسخشان برسم؛ چون جایی گیر کرده بودم که بقیّهشان هم مثل خودم بودند.
امّا آن چیزی که مشخّص بود، این بود که افغانستان نیستیم، چون خیلی صداها، صحبتها و نالههای خاصّی را در اطرافمان میشنیدیم. اینکه فکر کنم و مطمئن بشوم که افغانستان نیستیم، خیلی بیشتر مرا میترساند و آزارم میداد.
یک بار وقتی بقیّه خواب بودند، من و ماهدخت بیدار بودیم و پیش هم دراز کشیده بودیم. به هم میگفتیم خواهر! اینطوری بیشتر به هم نزدیک میشدیم و آرامش پیدا میکردیم.
گفتم: «خواهر!»
گفت: «جان خواهر!»
گفتم: «اینجا کجاست؟ ینی اینجا کدوم کشوره؟»
گفت: «منم مثل تو! چی بگم؟»
گفتم: «تو خیلی وقته اینجایی، اگه میدونی بهم بگو.»
گفت: «نمیدونم، امّا فکر کنم یه جای دور، خیلی دور. جایی که کسـی نه میدونه کجاست و نه میتونه پیدامون کنه!»
گفتم: «من خیلی میترسم. احساس میکنم زنده از اینجا بیرون نمیریم. مگه جرم و گناه من چی بوده؟ اصلاً چرا باید منو بیارن اینجا؟»
گفت: «هیچ کس از جرم و کار بدش خبر نداره! این حرفایی که تو الان داری میزنی، ما خیلی وقت قبل به هم زدیم و جوابی هم نگرفتیم. خودتو با این سؤالا درگیر نکن جان خواهر!»
گفتم: «دارم دیوونه میشم. پدر و مادرم از دوری من میمیرن. اونا خبر ندارن، مخصوصاً مادرم که ناراحتی قلبی هم داره.»
گفت: «فکر خودت باش! من تو زندگیم یاد گرفتم مهمترین کسـی که تو زندگیمه، خودم هستم؛ چون تا خودم نباشم و خوب و سرحال نباشم، میشم بدبختیِ دیگران! پس فکر زنده و سالم موندن خودت باش و اینقدر به پدر و مادرت فکر نکن. اونا دیگه تا الان حرص و ناراحتی که نباید میخوردن، خوردن و کاریش هم نمیشه کرد. مخصوصاً بابات که میگی آبرودار و این حرفاست. خب خبر گم شدن دخترش و چند هفته نبودنش و حرف و حدیث مردم، خیلی براش سنگینه امّا همینه دیگه، کاریش نمیشه کرد. تو بهتره فکر خودت باشی دختر جون!»
گفتم: «تو چقدر راحت حرف میزنی؟ چقدر راحت از آب شدن پدر و مادر بیچارَم حرف میزنی! من نمیتونم به اونا فکر نکنم؛ حتّی وقتی هم که برای فرصت مطالعاتیم به انگلستان رفته بودم و اونا میدونستن که سالم و سرحالم، بازم حرص میخوردن و پیر و پیرتر میشدن. بدت نیادا، امّا تو همین حسّو به پدر و مادر خودت داشتی؟!»
آه سردی کشید. کمی خودش را جا¬به¬جا کرد و زیر لب گفت: «پدر و مادر خودم؟ هه... کدوم پدر و مادر؟ دلت خوشه!»
چیزی نگفتیم و خوابمان برد.
شاید هنوز دو ساعت نشده بود که ناگهان با صدای کوبیده شدن لگد به درِ سلّولمان از خواب پریدیم. خیلی وحشتناک بود. من نفسم بالا نمیآمد. به درِ همه سلّولها میزدند و همه را بیدار میکردند.
هایده گفت: «احتمالاً بازم هوس هواخوری کردن. خدایا نه! من تحمّلش ندارم.»
لیلما تلاش کرد به زور حرف بزند و با لکنت شدیدش گفت: «من هنوز حالم خوب نیست. خدا منو بکشه که اینجوری اسیر و نمونم.»
از حرف زدن آنها تپش قلب من هم بالا رفت.
از ماهدخت پرسیدم: «چه خبره؟ چیکارمون دارن؟»
ماهدخت با ناراحتی گفت: «شنیدی که! لابد کارخونههای لوازم آرایشیشون بازم نیاز به جنین انسان داره که بتونن محصولات با کیفیّتتری تولید کنن!»
با وحشت گفتم: «نه! تو رو خدا دیگه ادامه ندین.»
به گریه و ناله افتاده بودم. اینقدر وحشت زده شده بودم که حتّی نمیتوانستم نفس عمیق بکشم. در خواب هم نمیدیدم که یک روز مجبور باشم در چنین شرایطی زندگی کنم.
#نه
ادامه...👇
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
بسم الله الرحمن الرحیم 🔥 #نه 🔥 ✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی 💥 قسمت ششم 💥 🔺گاهی نوبت تو نیست،
داستان واقعی #نه رو دنبال میکنید شماهم؟؟؟ 👆
استفاده ازجنین انسان برای لوازم آرایش💔💔
.
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
گفت: «این کثافتا آمار دقیق مسائل خصوصی خانمها رو دارن. از اوّلین روزهایی که بفهمن باردار هستیم، یه کلکسیون از انواع موادّ و مایعات رنگی که کلّی هورمون، باکتری و ویروس خاص هست به ترتیب روزهایی که مدّ نظرشون هست به اون زن باردار تزریق میکنن! تا جایی که شرایطی براش پیش میاد که ظرف کمتر از دو هفته، مثل یه زن چهارماهه میشه و حتّی تکونهای جنینش رو هم حس میکنه!
من که نمیدونم داره چی میشه فقط میفهمم که موهای بدنم زود به زود بلند و کوتاه میشن، یهو یه شب همهشون ریزش پیدا میکنن! حتّی پلکم تندتند میزنه و زبونم زبر و سفت میشه. ویار دیوار پیدا میکنم!! شروع میکنم حتّی به گچ و سیمان دیوار زبون میکشم و اگه بتونم با دندونام کمکم میکَنم و قورت میدم!
بعدش یواشیواش ویارت هم عوض میشه! یه هفته ویار انسان داری، یه هفته ویار حیوانات، یه هفته ویار سنگ و چوب و...
این تغییرات همهش ناشی از همون موادّ کوفتیه که هر از چند ساعت تزریق میکنن! تا اینکه بعداز شاید حدود چهار ماه متوجّه میشی که کیسه آبت پاره شده و بچّت داره به دنیا میاد. اصلاً نه با عقل جور در میاد، نه با قواعد علمی و حرفای دکترایی که تا حالا دیدیم و زنایی که دوروبرمون زاییدن.
امّا با کمال تعجّب، بچّه به دنیا نمیاد! به این میگن وضع حمل مصنوعی. نمیدونم چی میشه و چیکار میکنن که حـدوداً یه مـاه بعـدش بچّه به دنـیا میاد. وقتی هم به دنیا میاد...» زد زیر گریه!
گفتم: «چی شد لیلما؟ وقتی به دنیا اومد چی؟»
گفت: «میبینی زندهست، امّا خیلی کوچیکه. فوراً میندازنش تو شیشه و میبرنش. در حالی که حتّی بچّه، جون گریه و زاری نداره و دیگه نمیتونی ببینیش!»
پرسیدم: «چرا این کارو میکنن؟»
لیلما دیگر حال حرف زدن نداشت. هایده گفت: «ما خیلی دربارهش از این و اون پرسوجو کردیم. گفتن این همه جنین در طول هفته و ماه جمعوجور میکنن برای دو چیز: یکی برای ساخت و تولید لوازم آرایشی؛ یکی هم برای انواع آزمایشات ژنتیک! تا بتونن برای هر کشور و جغرافیایی، ژن و افراد خاصّ مدّ نظرشون رو آزمایش و تست کنن!»
💥پی نوشت بسیار مهم!!💥
صنعت سقط جنین و تجارت لوازم آرایشی
«ویکی ایوان» محقّق کلیسای سان فرانسیسکو در تحقیقات خود درباره سقط جنین در آمریکا نشان میدهد که بر اساس قوانین و سیاستهای پشت پرده، رشد سقط جنین نسبت به 30 سال گذشته بیش از 30 درصد افزایش داشته است.
بنابر تحقیقات وی، 1787 مرکز حمایت از سقط جنین در آمریکا وجود دارد و با توجّه به سیاستهای حمایتی دولتها از سال 1997 تا سال 2008 میلادی، 25 درصد افزایش پیدا کرده است. این مرکز مأموریّت دارد که به تولید و تربیت جنین در مسیر سودآوری، موادّ آرایشی و همچنین تحقیقات ژنتیکشناسی مردم ملّتهای مختلف کار کند!
بنابر تحقیقات ایوان، تبلیغات دولتها و مؤسّسات خصوصی برای زیبایی اندام زنان و همچنین جلوگیری از چروک شدن پوست، بستههای تشویقی برای سقط جنین ایجاد کرده و این مسائل در کنار حقّ قانونی برای هر فرد درباره حاملگی سبب رونق داروسازی و تجارت لوازم آرایشی شده است؛ حتّی به طرز وحشتناکی آن مؤسّسات مأموریّت دارند که با توجّه به علاقهمندیهای زنان خاورمیانه، علیالخصوص علاقه زنان جوامع شیعی به انواع موادّ آرایشی، اقدام به تولید موادّ آرایشـی برخاسته از جنین همنوعان و هموطنان آنان نموده و به این روش، انواع حسّاسیّتها و ویروسهای مختلف را به شیوه مستقیم به بدن زنان منتقل کنند!
ایوان میگوید که با توجّه به فعّالیّتهای گسترده و آزادانه مؤسّسات خصوصی در آمریکا، به نظر میرسد سیاستهای دولتمردان برای سهولت این مسئله بسیار پررنگ است تا جایی که بنابر اسناد منتشر شده، مؤسّسات خصوصی سقط جنین در انتخابات ریاست جمهوری کمکهای بسیاری به نامزدها و احزاب سیاسی کردهاند. علیالخصوص مؤسّسات یهودیالاصل که وابسته به رژیم صهیونیستی هستند!
وی همچنین در ادامه تحقیقات خود میگوید: بدون استفاده از اندام جنینهای سقط شده، عملاً تجارت لوازم آرایشـی سود زیادی ندارد. بسیاری از لوازم آرایشـی تولید شده برای افراد سالخورده و برای جلوگیری بیشتر از چروک شدن و پیری پوست به کار میرود که در این لوازم آرایشـی بهصورت مستقیم از جنین انسان استفاده میشود.
رمان #نه
ادامه دارد...
@Mohamadrezahadadpour
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
گفت: «این کثافتا آمار دقیق مسائل خصوصی خانمها رو دارن. از اوّلین روزهایی که بفهمن باردار هستیم، یه
.
رمان واقعی #نـه رو که میخونید رفقا؟؟
بااین اوضاع بازم دوست داری لوازم آرایش خارجی استفاده کنی؟😫😷
:)
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
بسم الله الرحمن الرحیم
🔥 #نه 🔥
✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی
💥 قسمت بیست و دوم💥
🔺پشت پا زدن به بشریّت؛ همین!
قبلاز اینکه هایده و ماهدخت از وضعیّت اسفبار لیلما، جنین، بارداری هوشمند، تغییرات هورمونی، لوازم آرایشی و این موارد صحبت کنند، یک چیزهایی شنیده بودم که کشورهای بزرگ مثل آمریکا، فرانسه و انگلستان به سفارش اسرائیل، در حال تشکیل «بانک هورمونی و ژنتیکی» مردم دنیا با هر رنگ، ملّیّت و جغرافیایی هستند و برای هر ملّتی، بر اساس اصول ژنتیکی آن ملّت برنامهریزی میکنند.
آنها علاوه بر لوازم آرایشی در تولید انواع نوشیدنیها و مواد غذایی از جنین استفاده میکنند و خیلی هم تلاش کردند که این مسئله از چشم و گوش رسانههای دنیا مخفی باشد، امّا بعداز مدّتی، توسّط خودشان این اخبار درز کرد و منتشر شد! حالا چرا خودشان این کار را کردند؟ الله اعلم!
مثلاً بسیاری از شرکتها به ویژه در ایالات متّحده آمریکا از جنین مرده در تولیدات خود استفاده میکنند، از جمله شرکت پپسـی در محصول خود به نام Senomyx از پروتئین بهدست آمده از سلّولهای کلیّه جنین انسان استفاده میکند.
وقتی از مدیر عامل شرکت پپسی پرسیدند، گفت: «مگه تنها ما این کار رو میکنیم؟ بسیاری از شرکتهای فعّال در صنایع غذایی از سلّولهای بنیادی بدن انسان برای توسعه محصولات خود و نیز بهصورت طعمدهنده مصنوعی استفاده کردن!»
البتّه وقتی این ادّعا درباره شرکت پپسـی در دادگاه مطرح شد، همان مدیر عامل حرف قبلی خودش را پس گرفت و کاملاً نفی کرد.
بعداز مدّتی، مدیران همبرگر و محصولات شرکت Burger king، سسها و انواع تولیدات شرکت Kraft، نوشابهها و سایر محصولات شرکت coca-cola، انواع کیکهای میوهای، نانهای دارچین و سایر خوراکیهای شرکت ¬-general mills و نیز محصولات شرکت wendy سکوت معناداری اختیار کردند و حتّی با خبرنگارها هم در آن زمینه دیدار نکردند.
کلّاً این مسئله حالت تهوّع و انزجار انسان را زیاد میکند، امّا از اینها که بگذریم، نکته قابل توجّهش که کمتر کسـی به آن پرداخته است و به نظر میرسد که اصل ماجرا باشد، این است که حتماً باید جنین به «چهار ماهگی» برسد تا بتوانند انواع آزمایشات و تغییرات مختلفی که مدّنظرشان هست را انجام بدهند. دقّت کنید لطفاً: «چهار ماهگی»! یعنی دقیقاً زمانی که «روح» در جنین دمیده شده و یک «انسان زنده دارای حیات» است.
نکتهاش این است که این مسئله، سبب «مردهخوار» شدن مردم میشود و اثرات جسمی و روحی زیادی علاوه بر تغییرات ژنی و جهشهای ژنتیکی، انتقال انواع ویروسها، میکروبها و حسّاسیّتهای مختلف پوستی و داخلی دارد.
این حرفها لازم بود در همینجا گفته شود؛ چون در مدّتی که آنجا بودم، فقط به مسئله بانک ژنتیکی، محصولات جنینی و این حرفها نگذشت، بلکه اتّفاقات بدتری هم افتاد.
نمونه دم دستی آن اتّفاقات، مشکل اساسی بود که برای لیلمای بیچاره و هایده بدبخت اتّفاق افتاد. از گفتنش شرم دارم، ببخشید! لطفاً حلال کنید، امّا:
دیدم هایده هم حالش بد است و به هم ریخته. پرسیدم: «چته تو؟ مشکلی داری هایده؟»
گفت: «یه ترس عجیبی افتاده تو دلم! نمیدونم، خدا کنه من حامله نشم؛ چون دیگه اصلاً حال و حوصله و دل سوپ ندارم!»
با تعجّب گفتم: «سوپ؟! سوپ که بد نیست، اتّفاقاً قوّت و جون میگیرین. حتّی باعث میشه حال و روز...»
با ناراحتی گفت: «میشه لال شی و شرّ و ور نبافی؟!»
#نه
ادامه...👇
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
نگاهی به ماهدخت کردم و گفتم: «چشه این؟ من که حرف بدی نزدم، گفتم سوپ که بد نیست!»
تا گفتم «سوپ»، لیلمایی که حال نداشت و بین غش و بیداری مانده بود، یکمرتبه چشمانش گرد و خشن شد، نیم خیز نشست و با صدای بلند فریاد زد: «خفه شووو! اسمشو نبر عوضی! اسمشو نبر کثافت!»
به خدا خیلی ترسیدم. همینطوری که بغض کرده بودم، آرام بهش گفتم: «چشم، ببخشید! دیگه من هیچی نمیگم، ببخشید! نمیدونستم بدت میاد.»
تا یک ساعت بعدش با کسـی حرف نزدم. تا اینکه ماهدخت کنارم آمد و گفت: «سمن! ما با هم یه قراری داشتیم. یادته که؟ از کی زبان دری و پشتو رو شروع کنیم؟ میخوام تمام حروف، املا و این چیزاش هم کاملاً مسلّط بشم.»
با تعجّب و ناراحتی بهش گفتم: «تو دیگه چه آدمی هستی؟ دوستامون، هموطنامون دارن از غصّه و ناراحتی جون میدن، امّا تو دنبال خیالات و اوهام خودتی؟! حالا با هم زبانم کار میکنیم، چهار روز دیرتر. از پارلمان که نیومدن دنبالت!»
ماهدخـت خیلی جدّی گفت: «مشکلات هرکسـی مال خودشه، من مشکلات خودمو دارم. حالا که با هم حرف زدیم و از جیکوپوک همدیگه خبر داریم، خرابش نکن و چیزی که ازت خواستم رو بهم یاد بده. منم اطّلاعاتم درباره اون مؤسّسه اسرائیلی رو بهت میگم که اگه زنده بیرون رفتی، خیلی به درد خودت و دوستای داداشت بخوره!»
گفتم: «ماهدخت! یه چیزی بپرسم راستشو میگی؟»
گفت: «بپرس حالا!»
آرام در گوشش گفتم: «قضیّه سوپ چیه؟ چرا اون دو تا اینقدر که نگران سوپ بودن از بقیّه مراحل دردآورشون رنج نمیبردن؟!»
گفت: «تحمّلش رو داری بهت بگم؟ مثل اینا دیوونهبازی در نمیاری؟ ببین من طاقت نعش و نعشکشی ندارما! گفته باشم.»
گفتم: «مگه چی میخوای بگی؟ بگو، زود باش!»
وای دارد حالم بد میشود. نباید یادم میآمد! اصلاً هر بار یادم میآید، عرق سرد و گرم به تنم مینشیند.
ماهدخت گفت: «برای تقویت سیستم عصبی بدنشون و بالا نگه داشتن توانایی و کششهای جنسی، یه مدّت باب شده که یه نوع سوپ مخصوص بهشون میدن که تا قبلاز اینکه بدونن چیه، قابل خوردن نبود چه برسه به الان که میدونن چیه!
چون اون سوپ مخصوص، ترکیبیست از مغذّیترین گیاهان، گوشت مرغ و....»
گفتم: «و چی؟ و چی ماهدخت؟!»
گفت: «و جنین سالم انسان که 8 ساعت آبپز یا بخارپز میشه! جنین سالم انسان!»
داشت چشمانم از حدقه بیرون میپرید، با صدای بلند گفتم: «چی؟؟؟!!»
گفت: «جنین سالم انسان! حالا این که چیزی نیست. بعضی وقتا جنین سالم انسان رو «سوخاری» میکنن و میذارن رو سوپ تا این بدبختا بخورن و خوب قوّت بگیرن و...»
دیگر تحمّل نکردم، حرفش را ناقص گذاشتم. دستشویی و روشویی هم که نداشتیم، همانجا به اندازه یک سال تهوّع کردم!
رمان #نه
ادامه دارد...
@Mohamadrezahadadpour
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
⛔️ توجه لطفا ⛔️
داستان #نه بر اساس سخنان برادر عزیز ، جناب رائفی پور نوشته نشده بلکه بر اساس مبانی و اسناد خاص دیگر این مستند را نوشتم.
دو پست اخیر از جناب رائفی پور را از باب آشنایی بیشتر شما و شاهد مثال ذکر کردیم.
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
پی نوشت مهم‼️
مطالعۀ کتاب «تاریخ طب در ایران» نوشتۀ «دکتر سیریل الگود» یهودی الاصل، پزشک سفارت انگلیس در دربار قاجار، حقایق تلخی را بر ما روشن میکند.
با خواندن کتاب «تاریخ طب در ایران» متوجّه میشویم که استعمار اوّلین بار به وسیلۀ طب وارد این مملکت شد و حذف طبّ سنّتی، بنا به اعتراف «سیریل الگود» و سایر مورّخین و اطبّای غربی، حرکتی خزنده بود که طیّ دهها سال تلاش و برنامهریزی بیوقفه حاصل شد و جهت این حرکت نیز از بالا به پایین بود؛ یعنی ابتدا شاهان و شاهزادگان را متقاعد کردند، بعد راه آموزش طبّ سنّتی را مسدود و در نهایت مردم را مجبور به روی آوردن به طبّ شیمیایی کردند.
«سیریل الگود» در کتاب خود میگوید: «مبارزه با طبّ سنّتی از زمان شاه عبّاس صفوی که مقارن با ورود کمپانی هند شرقی به ایران بود، در دستور کار قرار گرفت؛ لیکن به علّت مقاومت مردمی هیأتهایی که در زمان صفویه به ایران میآمدند توفیقی به دست نیاوردند.»
پزشک کمپانی هند شرقی در آن زمان فردی به نام FRYER بود. او در مورد این ناکامی میگوید: «اینها اصلاً عادت ندارند با مطالعات و تحقیقات جدید پیشرفت کنند و از این جهت، با همان تعصّبی که به مقدّسات متمسّک هستند به اصول طبّ خود چسبیدهاند.»
این سخنان علاوه بر این که عصبانیّت این پزشک از اعتقاد مردم به طبّ خود را نشان میدهد، بیانگر شدّت اعتقاد مردم آن زمان به طبّ سنّتی در حدّ باورهای مذهبی است.
آیا اگر مردم که طبیعتاً همیشه به سلامتی خود علاقمندند، از طبّ سنّتی خود نتیجه نمیدیدند و از آن راضی نبودند، چنین به آن پایبندی نشان میدادند؟
بعداز دوران صفویه به دوران قاجار میرسیم. «سیریل الگود» در ادامه کتاب خود میگوید: «ویژگی مهمّ دوران قاجار، انتقال طبّ ابنسینا به طبّ هاروی و پاستور بود. هیأتهای نمایندگی که در این زمان به ایران میآمدند، اغلب پزشک بودند و به این ترتیب طبّ غربی به ملایمت و آهستگی در سنگرهای طبّ سنّتی نفوذ کرد.»
از این سخنان، خزنده بودن و اینکه این حرکت یک حرکت جنگی و به قصد غلبه و تسلّط فرهنگی بوده است، روشن میشود. واضح است که برای غلبه بر یک ملّت باید آن را نسبت به داشتههای خود دچار خود باختگی کرد و کدام خود باختگی از این بالاتر که یک ملّت بپذیرد برای حفظ سلامتی و درمان خود محتاج به بیگانگان است؟ پس وقتی در این سنگر تسلیم شود، سایر سنگرها را راحتتر تخلیه میکند و دقیقاً به همین علّت است که هیأتهای نمایندگی غربی که به ایران میآمدند عمدتاً از میان پزشکان انتخاب میشدند.
«سـیریل الـگود» زمانـی ایـن اعترافات را میگوید که اهداف اسـتـعـمار در این مـورد کاملاً پیاده شده و کار از کار گذشته است. وی اظهار میدارد:
«بدیهی است که اکنون دورنمای طب به نحو محسوسی تغییر یافته بود. ۵۰ سال آموزش به وسیله اساتید خارجی، نسلی را پدید آورده بود که دید آنها کاملاً با پدرانشان متفاوت بود. این نفوذ فرهنگ غربی به وسیله هیأتهای پزشکی در مراکز مختلف کشور تقویت شده بود و بزرگترین افتخار و اعتبار را در این مورد باید به این هیأتها داد.»
«سیریل الگود» آنگاه وضع قانون منع طبابت سنّتی را بهعنوان آخرین میخ تابوت ابن سینا معرّفی کرده است و میگوید: «در سال ۱۹۱۱ وضع قانون طبابت بر اساس دیپلم و مدرک صورت گرفت که میگفت: هیچکس در هیچ نقطه از ایران حقّ اشتغال به هیچ یک از فنون طبابت را ندارد، مگر اینکه از وزارت معارف اجازهنامه گرفته یا تصدیقنامه از ممالک خارجه داشته باشد.
بدین ترتیب آخرین میخ تابوتی که حاوی جسد مرده طبّ سنّتی بود کوبیده شد. سمت معلّمی طبّ ابن سینا نیز منسوخ شد. تمام این اصلاحات نشان میداد که با سپری شدن دوره مجریان طبّ رازی و ابن سینا، روشهای طبّی منسوب به آنان نیز محکوم به فنا گردیده است. رسم دیرینه خدمت شاگردی نیز از بین رفت و حکیمها دیگر نمیتوانستند شاگردانی به سوی خود جلب و معلومات و تجربیات عملی خود را به آنها منتقل کنند. تمامی این پیشرفتها به وسیله سیاست اروپا به شدّت کنترل میشد.»
رمان #نه
ادامه دارد...
@Mohamadrezahadadpour