eitaa logo
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
4.6هزار ویدیو
82 فایل
🦋اینجا همه،بچهایِ امام‌زمان ودوستان شهدا محسوب میشن😍 📌اهداف کانال: ✨سهمی درظهورامام زمان عج ✨زنده نگه‌داشتن یادشهـدا 💚فروشگاه‌مون: @ForoshgahMeshkat کانال تبلیغ وتبادل ندارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
#عنایت_شهیدهادی_ذوالفقاری✌️ #کاربرگرامی_کانال♥️🌸 ✍یکی از دوستان خواب #شهید رو دیدن که شهید یک پیغام
سلام .. چند وقت پیش یه خواب عجیب دیدم... یعنی یجوری بود شبیه واقعیت بود ... میدیدم وارد یه جایی شدم شبیه خونه بود که تاریک بود تاریک تاریک. فقط یه کوچولو نور✨داشت که بشه اطراف رو تشخیص بدی... همینطور که داشتم اروم میرفتم یه نفرو که لباس رزمی تنش بود روبه قبله نشسته بود داشت انگار نمازمیخوند💚 دستهاشم مثه قنوت روصورتش گرفته بود همینطور ازگوشه نگاهش میکردم ببینم کیه... یه دفعه باهمون حالتش برگشت سمت من صورتش رو دیدم مثه اینکه گریه کرده بود وناراحت بود💔 راستش قیافش رو تشخیص دادم شبیه شهید بود😭💔 خلاصه تامنو دید یک جمله گفت: گفت بچها توروبه قران قسم یشتر به فکر هاتون باشید😔 امروزهم درموردشون تو گوگل سرچ کردم دیدم درمورد حجاب خیلی تو وصیت شون توصیه کردن... ❤️🌸 _________ ✅بچها شهدا سرخی خونشون روبه سیاهیِ چادرمون بخشیدن مبادا بی حرمتی کنیم مبادا شرمنده خون شون باشیم .مبادا ازمون ناراضی باشند که هستند💔 ✌️
🕌 که مزارش در مسیر زوار اربعین است👇 پیکراو طبق وصیت خودش در وادی السلام نجف، واقع در عمود۳۹۴ نزدیک مزار هود و صالح به خاک سپرده شده. زیارت مزار یادتان نرود✋🏼🌹 @yadeShohada313
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
#رمان_پسرک_فلافل_فروش🌺🍃 #قسمت_سوم 💕 #آن_روزها💕 ✔️راوی:مادر شهيد در خانواده اي بزرگ شدم كه توجه
🌸🍃 💕 💕 ✔️راوی: يكي از جوانان مسجد كار فرهنگي مسجد موسي ابن جعفر (ع) بسيار گسترده شده بود. سيد علي مصطفوي برنامه هاي ورزشي و اردويي زيادي را ترتيب ميداد هميشه براي جلسات هيئت يا برنامه هاي اردويي ميخريد. ميگفت هم سالم است هم ارزان😉 يك فلافل فروشی به نام جوادين در خيابان پشت مسجد بود كه از آنجا خريد ميكرد. شاگرد اين فلافل فروشی يک پسر با ادب بود. با يك نگاه ميشد فهميد اين پسر زمينه ي معنوي خوبي دارد😊👌 بارها با خود سيد علي مصطفوي رفته بوديم سراغ اين فلافل فروشی و با اين جوان حرف ميزديم. سيد علي ميگفت: اين پسر باطن پاكي دارد، بايد او را جذب مسجد كنيم☝️ براي همين چند بار با او صحبت كرد و گفت كه ما در مسجد چندين برنامه ي فرهنگي و ورزشي داريم. اگر دوست داشتي بيا و توي اين برنامه ها شركت كن. حتي پيشنهاد كرد كه اگر فرصت نداري، در برنامه ي فوتبال بچه هاي مسجد شركت كن. آن پسرک هم لبخندي ميزد و ميگفت: چشم. اگر فرصت شد، مي يام😊 رفاقت ما با اين پسر در حد سلام و عليك بود. تا اينكه يک شب مراسم يادواره ي شهدا در مسجد برگزار شد. اين اولين يادواره ي شهدا بعد از پايان دوران دفاع مقدس بود. در پايان مراسم ديدم همان انتهاي مسجد نشسته! به سيد علي اشاره كردم و گفتم: رفيقت اومده مسجد. سيد علي تا او را ديد بلند شد و با گرمي از او استقبال كرد. بعد او را در جمع بچه هاي بسيج وارد كرد و گفت: ايشان دوست صميمي بنده است كه حاصل زحماتش را بارها نوش جان كرده ايد! خلاصه كلي گفتيم و خنديديم. بعد سيد علي گفت: چي شد اينطرفا اومدي؟! او هم با صداقتي كه داشت گفت: داشتم از جلوي مسجد رد ميشدم كه ديدم مراسم داريد. گفتم بيام ببينم چه خبره كه شما رو ديدم. سيد علي خنديد و گفت: پس شهدا تو رو دعوت كردن. بعد با هم شروع كرديم به جمع آوري وسايل مراسم. يك مربوط به دوران جنگ بود كه اين دوست جديد ما با تعجب به آن نگاه ميكرد. سيد علي گفت: اگه دوست داري، بگذار روي سرت. او هم كلاه رو گذاشت روي سرش👩🏻‍🚀و گفت: به من مي یاد؟☺️ سيد علي هم لبخندي زد😊 و به شوخي گفت: ديگه تموم شد، شهدا براي هميشه سرت كلاه گذاشتند! 😃❤️ همه خنديديم. اما واقعيت هماني بود كه سيد گفت. اين پسر را گويي شهدا در همان مراسم انتخاب كردند💔🕊 پسرک فلافل فروش همان بود كه سيد علي مصطفوي او را جذب مسجد كرد و بعدها اسوه و الگوي بچه هاي مسجدي شد. ..... ✍️نویسنده: ✨به نیت شهید هادی ذوالفقاری برای ظهور امام زمان عج صلوات بفرستیم🌹 @yadeShohada313
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
#شهیدهادی_ذوالفقاری🌷 #سالروز_ولادت🎁🎈
🌴، نقطه تلاقی بشر برای مواجه با تلاطم و حبِّ علی☘ کلیددار کشتی این تلاطم است. خواه نیکوکار باشی💐 یا نباشی؛ بی حبِّ او ،هیچ معامله ای در برایت تشکیل نخواهد شد. در تاریخ📖 خوانده ایم ؛حبِّ علی🌹، چه بر سر و عاقبتش خواهد آورد . 🥀، مخاطب این نوشته✍ است .کسی که به حبِّ علی تن به مهاجرت داد🕊 و مجاور شد. اما آغاز راه حبِّ علی است، یعنی عشق وصال خدا❤️، و عشق به خدا یعنی 🥀 خون بهایی که خدا خود می پردازد. ، ای دارد با نمک حبِّ علی ، دل شیر می خواهد ؛در کشور باشی و عضو یگان آن کشور شوی تا با بجنگی ، و 💚 قوی می خواهد برای عمل به این مکتب، حیف که تاریخ روز به روز تکرار می شود . مخاطبم ، خناس هایی هستند که در بلبشو عراق و تظاهرات مردمی ، را خراب کردند 😔که چراغ روشنی مکتب علی😞 است. کار ،زمین نمی ماند ؛مثل هادی که _مقاومت بود و آخر پس از 🕊 ، بعد از چند روز با دوربینش 📷شناسایی شد . . خوش به حال ☘ که تو را در آغوش دارد .بگذار مثل مولایت را شخم بزنند 😥و گندم بکارند.😭 تو به 💔 نگیر نویسنده : . به مناسبت 🎁تاریخ تولد🎁: ۱۳۶۷/۱۱/۱۳ . 🖤تاریخ شهادت🖤 :۱۳۹۳/۱۱/۲۶ . ❣محل شهادت❣ : سامرا . 🥀محل دفن 🥀:قبرستان وادی السلام نجف . 😍🎁 @yadeShohada313
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
#عنایت_شهیدهادی_ذوالفقاری✌️ #کاربرگرامی_کانال♥️🌸 ✍یکی از دوستان خواب #شهید رو دیدن که شهید یک پیغام
سلام .. چند وقت پیش یه خواب عجیب دیدم... یعنی یجوری بود شبیه واقعیت بود ... میدیدم وارد یه جایی شدم شبیه خونه بود که تاریک بود تاریک تاریک. فقط یه کوچولو نور✨داشت که بشه اطراف رو تشخیص بدی... همینطور که داشتم اروم میرفتم یه نفرو که لباس رزمی تنش بود روبه قبله نشسته بود داشت انگار نمازمیخوند💚 دستهاشم مثه قنوت روصورتش گرفته بود همینطور ازگوشه نگاهش میکردم ببینم کیه... یه دفعه باهمون حالتش برگشت سمت من صورتش رو دیدم مثه اینکه گریه کرده بود وناراحت بود💔 راستش قیافش رو تشخیص دادم شبیه شهید بود😭💔 خلاصه تامنو دید یک جمله گفت: گفت بچها توروبه قران قسم یشتر به فکر هاتون باشید😔 امروزهم درموردشون تو گوگل سرچ کردم دیدم درمورد حجاب خیلی تو وصیت شون توصیه کردن... ❤️🌸 _____________________ ✅بچها شهدا سرخی خونشون روبه سیاهیِ چادرمون بخشیدن مبادا بی حرمتی کنیم مبادا شرمنده خون شون باشیم .مبادا ازمون ناراضی باشند که هستند💔 ✌️ @yadeShohadaa
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
#رمان_پسرک_فلافل_فروش🌸🍃 #قسمت_هفتم 💕 #شوخ_طبعي💕 ✔️راوی:جمعي از دوستان شهيد هميشه روي لبش لبخن
🌸🍃 💕 💕 رفتم جلو و تذکر دادم اینجا مسجد است بلندشو😡 دیدم این جوان بلند شد و شروع کرد با من به صحبت کردن اما خیلی حالم گرفته شد😔بنده خدا لال بود 😟😶 و با اَده اَده کردن با من حرف زد😟 خیلی دلم برایش سوخت معذرت خواهی کردم و رفتم سراغ دیگر رفقا. 🚶 بقیه بچه های مسجد از دیدن این صحنه خندیدند😄😅 چند دیقه بعد هادی با یکی دیگر از دوستان تازه وارد هم همانطور حرف زد و آن بنده خدا هم خیلی ناراحت شد از این ک به هادی گیر داده😟 لحظه بعد سوار اتوبوس شدیم🚶🚌 یک نفر از انتهای ماشین با صدای بلند گفت:نابودی همه علمای اس....😱😅 بعد چند ثانیه سکوت گفت منظورم:نابودی همه علمای اسرائیل صلوات😄😄 و همه صلوات فرستادیم وقتی برگشتم دیدم این صدای بلند و پرشور مال همان جوان لال در مسجد بود😐😱😳 به دوستم گفتم مگر این جوان لال نبود؟😳😳 دوستم خندید وگفت😄:فکر کردی برای چی توی مسجد خندیدیم؟؟؟😉 این پسر از بچه های جدید مسجد ماست پسر خیلی خوبیه خیلی فعاله 🌷به نیابت از صلواتی هدیه به امام زمان عنایت بغرمایید🌷
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
#رمان_پسرک_فلافل_فروش🌸🍃 #قسمت_نهم 💕 #امر_به_معروف💕 هادي پسري بود كه تك و تنها راه خودش را ادامه
🌸🍃 💕 💕 ✔️راوی:دوستان شهيد بعضي از دوستان حتي برخي از بچه هاي مذهبي را ميشناسيم كه اخلاق خاصي دارند! كارهايي كه بايد انجام دهند با كندي پيش ميبرند. جان آدم را به لب ميرسانند تا يك حركت مثبت انجام دهند🤦🏻‍♂ اگر كاري را به آنها واگذار كنيم، به انجام و يا اتمام آن مطمئن نيستيم. دائم بايد بالای سرشان باشيم تا كار به خوبي تمام شود. اين معضل در برخي از نهادها و حتي برخي مسئولان ديده ميشود😑 برخي افراد هم هستند كه وقتي بخواهند كاري انجام دهند، از همه ي عالم و آدم طلبكار ميشوند. همه ي امكانات و شرايط بايد براي آنها مهيا شود تا بلكه يك تحرك كوچكي پيدا كنند. ✨اميرالمؤمنين علي (ع) در بيان احوالات يكي از دوستانشان كه او را برادر خود خطاب ميكردند فرمودند: او پرفايده و كم هزينه بود.👌 اين عبارت مصداق كاملي از روحيات به حساب مي آمد. هادي به هرجا كه وارد ميشد پرفايده بود. اهل كار بود. به كسي دستور نميداد. تا متوجه ميشد كاري بر زمين مانده، سريع وارد گود ميشد☝️ بارها ديده بودم كه توي هيئت يا مسجد، كارهايي را انجام ميداد كه كسي سراغ آن كارها نميرفت؛ كارهايي مثل نظافت و شستن ظرفها و... من شاهد بودم كه برخي دوستان مسجدي ما به دنبال استخدام دولتي و پشت ميز نشيني بودند و ميگفتند تا كار دولتي براي ما فراهم نشود سراغ كار ديگري نميرويم. آنها شخصيتهاي كاذب براي خودشان درست كرده بودند و ميگفتند خيلي از كارها در شأن ما نيست! اما هادي اينگونه نبود. شخصيت كاذب براي خودش نميساخت. او براي رهايي از بيكاري كارهاي زيادي انجام داد. مدتها با موتور، كار پيك انجام ميداد. در بازار آهن مشغول بود و... ❤️ميگفت: در روايات اسلامی بيكاري بدترين حالت يك جوان به حساب مي آيد. بيكاري هزاران مشكل و گناه و ... را در پي خود دارد. ٭٭٭ هادي يك ويژگي بسيار مثبت داشت. در هر كاري وارد ميشد كار را به بهترين نحوبه پايان ميرساند👌🌸 خوب به ياد دارم كه يك روز وارد پايگاه بسيج شد. يكي از بچه ها مشغول گچكاري ديوارهاي طبقه ي بالای مسجد بود. اما نيروي كمكي نداشت. هادي يكباره لباسش را عوض كرد. با شلوار كردي به كمك اين گچكار آمد. او خيلي زود كار را ياد گرفت و كار گچكاري ساختمان بسيج، به سرعت و به خوبي انجام شد😊 مدتي بعد بحث حضور بچه هاي مسجد در اردوي پيش آمد. تابستان 1387 بود كه هادي به همراه چند نفر از رفقا از جمله سيد علي مصطفوي راهي منطقه ي پيراشگفت، اطراف ياسوج، شد. هادي در اردوهاي جهادي نيز همين ويژگي را داشت. بيكار نميماند. از لحظه لحظه وقتش استفاده ميكرد. در كارهاي عمراني خستگي را نميفهميد. مثل بولدوزر كار ميكرد. وقتي كار عمراني تمام ميشد، به سراغ بچه هايي ميرفت كه مشغول كار فرهنگي بودند. به آنها در زمينه ي فرهنگي كمك ميكرد. بعد به آشپزخانه جهت پخت غذا ميرفت و... با آن بدن نحيف اما هميشه اهل كار و فعاليت بود. هادي هيچ گاه احساس خستگي نميكرد. تا اينكه بعد از پايان اردوي جهادي به تهران آمديم. فعاليت بچه هاي مسجد در منطقه ي پيراشگفت مورد تحسين مسئولان قرار گرفت. قرار شد از بچه هاي جهادي برتر در مراسمي با حضور تقدير شود. راهي سالن وزارت كشور شديم. بعد از پايان مراسم و تقدير از بچه هاي مسجد هادي به سمت رئيس جمهور رفت🚶🏻‍♂ او توانست خودش را به آقاي برساند و از دوركمي با ايشان صحبت كند. اطراف رئيس جمهور شلوغ بود. نفهميدم هادي چه گفت و چه شد. اما هادي دستش را از روي جمعيت دراز كرد تا با رئيس جمهور، يعني بالاترین مقام اجرايي كشور دست بدهد🤝اما همينكه دست هادي به سمت ايشان رفت، آقاي احمدي نژاد دست هادي را بوسيد! ✋😘 رنگ از چهره ي هادي پريد☺️او كه هميشه ميخواست كارهايش در خفا باشد و براي كسي حرف نميزد، اما يكباره در چنين شرايطي قرار گرفت ..... ✍️نویسنده: ✨به نیت شهید محمد هادی ذوالفقاری برای ظهور امام زمان عج صلوات بفرستیم🌹
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
#رمان_پسرک_فلافل_فروش🌸🍃 #قسمت_پانزدهم 💕 #به_عشق_شهدا💕 ✔️راوی: دوستان شهید ورود هادی به مسجد با م
?🌸🍃 💕 💕 ✔️راوی:حجت السلام سميعي و... يادم هست در خاطرات ابراهيم_هادي خواندم كه دنبال گره گشايي از مشكلات مردم بود. اين شهيد والامقام به دوستانش گفته بود: از خدا خواسته ام هميشه جيبم پر پول باشد تا گره از مشكلات مردم بگشايم💕☺️ من دقيقاً چنين شخصيتي را در ديدم. او را الگوي خودش قرار داده بود. دقيقاً پا جاي پاي ابراهيم ميگذاشت🕊☝️ هادي صبحها تا عصر در بازار آهن كار ميكرد و عصرها نيز اگر وقت داشت، با موتور كار ميكرد🛵 اما چيزي براي خودش خرج نميكرد وقتي مي فهميد كه مثال هيئت نوجوانان مسجد، احتياج به كمك مالي دارد دريغ نميكرد✨ يا اگر ميفهميد كه شخصي احتياج به پول دارد، حتي اگر شده قرض ميكرد و كار او را راه مي انداخت. هادي چنين انسان بزرگي بود❤️ من يك بار احتياج به پول پيدا كردم. به كسي هم نگفتم، اما هادي تا احساس كرد كه من احتياج به پول دارم به سرعت مبلغي را آماده كرد و به من داد💔 زماني كه ميخواستم عروسي كنم نيز هفتصد هزار تومان به من داد. ظاهراً اين مبلغ همه ي پس اندازش بود. او لطف بزرگي در حق من انجام داد. من هم به مرور آن مبلغ را برگرداندم. اما يك بار برادري را در حق من تمام كرد. زماني كه براي تحصيل در قم مستقر شده بودم، يك روز به هادي زنگ زدم و گفتم: فاصله ي حجره تا محل تحصيل من زياد است و احتياج به موتور دارم، اما نه پول دارم و نه موتورشناس هستم. هنوز چند ساعتي از صحبت ما نگذشته بود كه هادي زنگ زد. گوشي را برداشتم. هادي گفت: كجايي؟ گفتم: توي حجره در قم. گفت: برات موتور خريدم و با وانت آوردم قم، كجا بيارم؟ تعجب کردم😳 کمتر از چند ساعت مشکل من را حل کرد😭 نميدانيد آن موتور چقدر كار من را راه انداخت. بعدها فهميدم كه هادي براي بسياري از اطرافيان همينگونه است. او راه درست را انتخاب كرده بود. هادي اين توفيق را داشت كه اينگونه اعمالش مورد قبول واقع شود. كارهاي او مرا ياد حديث امام كاظم (ع) در بحارالانوار، ج 75 ،ص 379 انداخت که فرمودند: 🍃همانا مُهر قبول اعمال شما، برآوردن نيازهاي برادرانتان و نيكي كردن به آنان در حد توانتان است و الّا (اگر چنين نکنيد)، هيچ عملي از شما پذيرفته نميشود🍃 ٭٭٭ هادي درباره ي كارهايي كه انجام ميداد خيلي تودار بود. از كارهايش حرفي نميزد. بيشتر اين مطالب را بعد از هادي فهميديم. وقتي هادي شهيد شد و برايش مراسم گرفتيم، اتفاق عجيبي افتاد. من در كنار برادر آقا هادي در مسجد بودم. يک خانمي آمد و همينطور به تصوير شهيد نگاه ميكرد و اشك ميريخت😭 كسي هم او را نميشناخت. بعد جلو آمد و گفت: با خانواده ي شهيد كار دارم. برادر شهيد جلو رفت. من فكر كردم از بستگان شهيد هادي است، اما برادر شهيد هم او را نميشناخت. اين خانم رو به ما كرد و گفت: چند سال قبل، ما اوضاع مالي خوبي نداشتيم. خيلي گرفتار بوديم. برادر شما خيلي به ما کمک کرد. براي ما عجيب بود. همه جور از هادي شنيده بوديم اما نميدانستيم مخفيانه اين خانواده را تحت پوشش داشته! 💔 حتي زماني كه هادي در عراق و شهر نجف اقامت داشت، اين سنت الهي را رها نكرد✨ در مراسم تشييع هادي، افراد زيادي آمده بودند كه ما آنها را نميشناختيم. بعدها فهميديم كه هادي گره از كار بسياري از آنان گشوده بود🕊💕 ..... ✍️نویسنده: ✨به نیابت از بی بی دوعالم حضرت زهرا سلام الله علیها برای ظهور امام زمان عج صلوات بفرستیم🌹 @yadeShohada313
صورتش از نوجوانی پر از جوش بود، توی نوجوانی از وضعیت صورتش خیلی ناراحت بود، بعد میره دکتر پوست و دکتر هم بهش چند تا کرم و پماد و دارو میده، اما فایده نداشت.. . چند روز قبل از شهادت رفیقش بهش میگه این جوش‌های صورتت رو نمیخوای درمان کنی؟ اونم لبخند میزنه و میگه: ای بابا، فقط یه انفجار میتونه جوش‌های صورتم رو درمان کنه.. . چند روز بعد هم یه انفجار شدید جوش‌های هادی ذوالفقاری رو درمان میکنه😔 . . 🌷هادی ذوالفقاری میگفت: نگاه حرام، راه شهادت رو میبنده... . ✨حضرت رسول: هر کس از نگاه‌های حرام صرف نظر کند و سرش را پایین بیاندازد، خداوند به او مزه عبادتی میچشاند که شیرینی آن را در قلبش حس میکند و او را شادمان میکند.. . «مَا مِنْ مُسْلِمٍ یَنْظُرُ امْرَأةً اَوَّلَ رَمْقَةٍ ثُمَّ یَغُضُّ بَصَرَهُ اِلَّا اَحْدَثَ اللهُ تَعَالَی لَهُ عِبَادَةً یَجِدُ حَلَاوَتَهَا فِی قَلْبِهِ»؛ «النَّظَرُ إِلَی مَحَاسِنِ النِّسَاءِ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ فَمَنْ تَرَکَهُ أَذَاقَهُ اللَّهُ طَعْمَ عِبَادَةٍ تَسُرُّهُ» نهج الفصاحه، ص 711. مستدرک الوسائل، ج 14، ص 270 🌹 شهید مدافع حرم محمد هادی ذوالفقاری 🕊سالگرد شهادت @yadeshohada313
سلام .. چند وقت پیش یه خواب عجیب دیدم... یعنی یجوری بود شبیه واقعیت بود ... میدیدم وارد یه جایی شدم شبیه خونه بود که تاریک بود تاریک تاریک. فقط یه کوچولو نور✨داشت که بشه اطراف رو تشخیص بدی... همینطور که داشتم اروم میرفتم یه نفرو که لباس رزمی تنش بود روبه قبله نشسته بود داشت انگار نمازمیخوند💚 دستهاشم مثه قنوت روصورتش گرفته بود همینطور ازگوشه نگاهش میکردم ببینم کیه... یه دفعه باهمون حالتش برگشت سمت من صورتش رو دیدم مثه اینکه گریه کرده بود وناراحت بود💔 راستش قیافش رو تشخیص دادم شبیه شهید بود😭💔 خلاصه تامنو دید یک جمله گفت: گفت بچها توروبه قران قسم یشتر به فکر هاتون باشید😔 امروزهم درموردشون تو گوگل سرچ کردم دیدم درمورد حجاب خیلی تو وصیت شون توصیه کردن... ❤️🌸 _____ ✅بچها شهدا سرخی خونشون روبه سیاهیِ چادرمون بخشیدن مبادا بی حرمتی کنیم مبادا شرمنده خون شون باشیم .مبادا ازمون ناراضی باشند که هستند💔 ✌️ @yadeShohadaa