تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
🕊 #شهیدمدافع_حرم_محمدرضادهقان.. @yadeShohada313
🕊از هیچکس چیزی به دل نمی گرفت ، بدی دیگران رو فراموش میکرد و در مقابل ؛ خوبیهاشون رو به خاطر می سپرد😍👌🏼
وقتی یکی با رهبر یا سپاه مخالف بود ، اصلا سکوت نمی کرد ، ولی طوری با زبان و بیانش برخورد و بحث می کرد که طرف مقابل تاثیر منفی نگیره و خودش هم جبهه ی خیلی معترض نمی گرفت.
#خادم_الشهدا بود ،
ترک محرمات و انجام واجبات ، روی این موضوع با هیچکس شوخی نداشت✋🏼
خیلی #بامعرفت بود ، هر جای زیارتی هم که میرفت پیام میداد و یاد می کرد✋🏼(مثل کاربران کانال توسل به اقاصاحب الزمان وشهدا)😉
تا جایی که می شد حرفش رو میزد.
خیلی رک بود و با کسی رودربایسی نداشت. به زندگی و زندگی کردن خیلی امیدوار بود و لذت بردن از زندگی رو دوست داشت ولی اصلا از یاد مرگ غافل نبود👌🏼
عاشق و سینه سوخته ی #حضرت_زینب«سلام الله»بود و برای ظهور آقا صاحب الزمان (عج) #عمل رو انتخاب کرد ، تا حرف !!👉
و آخر هم زیر پرچم بیبی ماند و شد یکی از علمداران ظهور.✌️🏼💔
🌹مدافع حرم
#شهیدمحمدرضا_دهقان
@yadeShohada313
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
سلام ... دوستان پیشنهاد میکنم سعی کنید زندگی نامه شهدا رو بخونید خیلی تو زندگی تاثیر داره واقعا...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
🌸خاطرات همسر #شهید_امین_کریمی ( مدافع حرم ) ✅قسمت 6⃣2⃣ 🕊امینم #شهید شد! 💠 از دیدن اسامی شوکه شده
💞خاطرات همسر #شهید_امین_کریمی ( مدافع حرم)
✅قسمت 7⃣2⃣
💞بدون امین چه کنم؟
💠 قرار بود اعزام دوم امین به #سوریه، 15 روزه باشد، به من اینطور گفته بود. روز سیزدهم یا چهاردهم تماس گرفت. گفتم «امین تو را به خدا 15 روز، حتی 16روز هم نشود. دیگر نمیتوانم تحمل کنم!»😔
💠 هر روز یادداشت میکردم📝که "امروز گذشت." واقعاً روز و شبها به سختی میگذشت. دلم نمیخواست بجز #انتظار هیچ کاری انجام دهم. هر شب میگفتم «خدا را شکر امروز هم گذشت.» باقیمانده روزها تا روز پانزدهم را هم حساب میکردم. گاهی روزهای باقیمانده بیشتر عذابم میداد. هر روز فکر میکردم «10 روز مانده را چطور باید تحمل کنم؟ 9 روز، 8 روز... انشاءالله دیگر میآید. دیگر دارد تمام میشود... دیگر راحت میشوم از این بلای دوری!»
💠 امین خبر داد «فقط 3 روز به مأموریتم اضافه شده و 18 روزه برمیگردم.» با صدایی شبیه فریاد گفتم: «امین! به من قول 15 روز داده بودی. نمیتوانم تحمل کنم...» دقیقاً هجدهمین روز #شهید شد😭🕊
💠 حدود 6 روز بعد امین را برگرداندند معراج شهدا🕊✨ این فاصله زمانی هیچچیز را به خاطر ندارم، هیچچیز را😔 وقتی به معراج رفتیم سعی کردم خودم را محکم نگه دارم. میترسیدم این لحظات را از دست بدهم و نگذراند کنارش بمانم. قبل از رفتن به برادر شوهرم گفته بودم «حسین؛ پیکر را دیدهای؟ مطمئنی که امین بود؟»گفت «آره زنداداش.»😭
💠 قلبم شکست💔گفتم «حالا بدون امین چه کنم؟ ما هزار امید و آرزو با هم داشتیم. قرار بود کارهای زیادی باهم انجام دهیم. با خودم میگفتم حالا باید بدون او چه کنم؟»😭😭
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
💞خاطرات همسر #شهید_امین_کریمی ( مدافع حرم) ✅قسمت 7⃣2⃣ 💞بدون امین چه کنم؟ 💠 قرار بود اعزام دوم امین
💞 خاطرات همسر #شهید_امین_کریمی ( مدافع حرم )
✅قسمت 8⃣2⃣
💞 #قطره_اشک-شهید💧
💠 پیکر را که آوردند دنبال امین میدویدم. نگذاشتم مادرم متوجه شود، فقط گفتم بگذارید با امین #تنها باشم. مکانی در #معراج_شهدا با هم تنها ماندیم. گفتم «امینم؛ این رسمش نبود! تو راضی نبودی حتی دستهایم با چاقوی آشپزخانه زخم شود. یادت هست وقتی دستم کمترین خراشی برمیداشت روی سینهات میزدیی و میگفتی شوهرت بمیرد زهرا جان! تو که تحمل ناراحتی من را نداشتی چطور دلت آمد که مرا تنها بگذاری؟😭😭😭خیلی گریه کردم. انگار که از کسی خیلی ناراحت و دلگیر باشی برایش گلایه میکردم😔😭و میگفتم این رسمش نبود بیمعرفت! خدا شاهد است دیدم از گوشه #چشمش_یک_قطره_اشک بیرون زد😭
💠 تا قطره اشک را دیدم با خودم گفتم «از کجا معلوم امین برای #شهادت رفته بود که بخواهم او را سرزنش کنم؟ او رفت تا دِینَش را ادا کند. حالا اگر گلچین شده و خدا دوست داشته او را با شهادت ببرد امین مقصر نیست...» گفتم «امین عزیزم، شهادت مبارکت باشد❤️🕊 اما آن دنیا هوای مرا داشته باش و #شفاعتم کن.» آخرین تلاشها و التماسهایم بود «امین؛ مواظبم باش، مثل همان موقعها که پشتم بودی و همیشه میگفتی فقط من و تو هستیم که برای هم میمانیم.»
💠 با دیدن اشک امینم مطمئن شدم دل امین با من است که من با این همه وابستگی حالا قرار است بدون او چه کنم... گفتم «حلالت کردم، به جز خوبی هیچچیز از تو ندیدم.»
#ادامه_دارد
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
حضرت ماه✨❤️✌️ #قشنگی_های_خونمون☺️ #جهاد۳۱۳ @yadeShohada313
✅شماهم از قشنگی های خونتون برامون عکس بفرستید بزاریم کانال مون تا کانالمون هم قشنگ بشه😍✌️🏼
(قاب عکس شهیدتون/ قاب عکس رهبرمون/ دکور های امام زمانی وامام حسینی)
#کاربرگرامی🌸🍃
🌹ببینید چقد خوبید که ادمین کانال های دیگه ازتون تعریف وتمجید میکنن😉❤️
همتون عاقبت بخیر بشید ان شاءالله.
4_5827735416207312186.mp3
7.56M
آشتے با امام زمان عج ❤️
و بیایید از امروز با آقا صاحب الزمان عجل الله آشتی کنید 😔
جانها به فدات آقا😭
حتما گوش کنید👌
#پویش_رفاقت_باامام_زمان
@yadeShohada313
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
آشتے با امام زمان عج ❤️ و بیایید از امروز با آقا صاحب الزمان عجل الله آشتی کنید 😔 جانها به فدات آ
امروز #پنج_شنبه است روزی که پرونده اعمال مون میرسه خدمت اقاصاحب الزمان خوش بحال اونایی که اقابادیدن پرونده اعمالشون لبخند به لب شون میاد و برای عاقبت بخیری شون اقا دست به دعا برمیداره....
ان شاءالله ما ازون دسته بچه مذهبی هایی نباشیم که فقط حرف میزنیم بلکه ازون دسته بچه های مذهبی باشیم که دوست داشتن اقارو در عمل نشون بدیم کم کم اش اینه که لااقل باعث اشک چشم شون نباشیم...
اللهم عجل الولیك الفرج بحق عقیله بنی هاشم زینب کبری«سلام الله»✨
✍ذکرها #سه دسته هستن :
💠یه دسته #پاک_کننده اند؛
گناه و زشتی رو پاک میکنن؛
مثل: «اَستغفرالله»
💠یه دسته #مدادند؛
برامون حسنه مینویسند؛
مثل: «الحمدلله»،«سبحان الله»
و«لااله الاالله»
♻️امّا یه ذکری هست؛ که هم پاک
میکنه و هم مداده،گناهان را پاک
میکنه بجاش حسنات مینویسه!!!
و اون ذکر:🌹صلوات بر محمد و آل محمد🌹
@yadeShohada313
این اضطرابهای شب جمعه
منطقی ست
دارد دوباره
فاطمه گودال میرود ...
#شبزیارتی💔
میگفت
#شب_های_جمعه
اگه دلت نگرفت بدون یه مشکلی برا دلت پیش اومده و حال معنویت خوب نیست ...
میدونی چرا ؟
چون مادر سادات دلش گرفتهست و پریشونه ...
وقتی مادر ناراحت باشه بچههاش هم ناراحت میشن😭😭
👌دوستان و سروران گرامی!
شب جمعه است. با ثبت نام در دو آدرس زیر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام را در این شب جمعه به نیابت از مولایمان حضرت ولی عصر علیه السلام زیارت کنیم.
زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام:
http://www.imamhussain.org/arabic/enaba/
زیارت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام:
http://alkafeel.net/zyara/
توجه: از طرف سایت، یک نفر زیارت می کند و نماز می خواند و سپس برای کسانی که ثبت نام کرده اند، اتمام زیارت اعلام می شود.
«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
334.5K
میره هرکس که دلش رفتنیه💔
شب جمعه حرمش دیدنیه💔
اشکت دراومد التماس دعای فرج
#یـاحسیـن
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
سلام دوستان گل... میخواستم بگم هرکی حاجت داره نذر ده نمازشب کنه✋🏼به نیت امام زمان و رفیق شهید که دا
🦋نظر #کاربرگرامی در رابطه با ختم ده تا نمازشب..
✨ان شاءالله همگی حاجت روابشید
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
💞 خاطرات همسر #شهید_امین_کریمی ( مدافع حرم ) ✅قسمت 8⃣2⃣ 💞 #قطره_اشک-شهید💧 💠 پیکر را که آوردند دنبا
💞 خاطرات همسر #شهید_امین_کریمی ( مدافع حرم )
✅قسمت 9⃣2⃣
💞بوسههای آخر...
💠 از اولین سفر که برگشت هنوز صورتش خوب نشده بود. قول داده بود دفعه بعد که برمیگردد صورتش هم خوب شود. راست میگفت در معراج صورتش را دقت کردم خدا را شکر خراشیدگیاش محو شده بود... گفتم که من به صورت امین حساس بودم.
💠 تا جان در بدن داشتم صورتش را برای آخرینبار سیر نگاه کردم... میدانستم این لحظات دیگر هیچگاه تکرار نمیشود. تصویر امین آنقدر بزرگ بود که قاب چشمهایم برای دیدنش کم بود! بوسه بارانش کردم و از امین جدا شدم.😘😘😭😭
💠 چند روز بعد از #شهادتش انتظار داشتم حداقل بیاید با من حرف بزند. دائماً گلایه داشتم از خدا، از اطرافیانم، از همه آدم و عالم. دائم از خودم میپرسیدم «چرا امین رفت؟ چرا بقیه مانع از رفتن امین نشدند؟» دائماً ناراحت و دلگیر بودم😔 منتظر بودم بیاید منتکشی! امین حاضر نبود ناراحتی مرا ببیند حالا چطور حاضر بود مرا با این داغ بزرگ بگذارد و برود؟
💠 بعد از دو سه روز دیدم دیگر فایدهای ندارد. فکر کردم باید معاملهای کنم. گفتم «خدایا! شوهرم را در راه تو بخشیدم. خود و خانوادهام هم فدای حضرت زینب (سلام الله علیها) و امام حسین (علیه السلام). انشاءالله همه ما مثل امین عاقبت به خیر شویم. فقط شوهرم بیاید با من حرف بزند. بیاید جواب سؤالهایم را بدهد. با من حرف بزند تا کمی آرام شوم. اینکه دیگر توقع زیادی نیست»💔💔
💞 خاطرات همسر #شهید_امین_کریمی ( مدافع حرم )
✅قسمت 0⃣3⃣
💞 برگه شفاعت
💠 همان شب خواب دیدم که گویا خانه ما بخشی از یک #مسجد است. با خانمی که نمیشناختم همراه بودم و به او گفتم «به من میگویند شوهرت #شهید شده. خدا کند امین زنده باشد و تمام بنرها و تابلوهای شهادت او جمع شده باشد.» جلوی در که رسیدم دیدم هیچ بنر و پلاکاردی نیست! گفتم «پس شوهرم شهید نشده!»😍 به سمت مسجد که احساس میکردم خانه ما است رفتم. در را که باز کردم دیدم #شوهرم نشسته! دویدم و با رسیدن به امین، بوسیدمش!😘 گفتم «وای امین، اگر بدانی این چند وقت چه خوابهای بدی دیدهام!»😔
💠 امین آنکارد کرده و خیلی نورانی با #لباس_سبز، از جایش بلند شد، پیشانی مرا بوسید 😘و گفت «زهرا جان! من #شهید شدم...» در خواب همه چیز برایم مرور شد و یادم آمد که شهید شده. گفت «من باید زود برگردم و نمیتوانم زیاد حرف بزنم.» گفتم «باشه حرف نزن. من از حضرت زینب (سلام الله علیها) و از خدا خواستهام که بیایی و جواب سؤالات مرا بدهی. پس زیاد حرف نزن دلم میخواهد بیشتر پیش من بمانی.» گفت «یک #خودکار بده تا بنویسم.»
💠 گفتم «تو به من نگفته بودی میروی شهید میشوی، گفتی میروی تا دِینَت را ادا کنی. به من قول داده بودی مراقب خودت باشی.» خندید و گفت «من در آن دنیا مذهبی زندگی کرده بودم. اسمام جزء #لیست_شهدا بود... » میخواستم سریع همه سؤالاتم را بپرسم، گفتم «در قبال این مصیبتی که روی قلب من گذاشتی و میدانی که دردی بزرگتر از این برای من نبود، چطور دلت آمد مرا تنها بگذاری؟» (همیشه وقتی خبر شهادت همسر کسی را میشنیدم به شوهرم میگفتم انشاءالله هیچوقت هیچکس چنین مصیبتی نبیند. حاضر بودم بمیرم اما خدای نکرده هیچ وقت چنین داغی را نبینم.)
💠 امین یک برگه از جیباش در آورد که دور تا دور آن شبیه آیات قرآن، اسم خداوند و ... نوشته شده بود. خودکار را از من گرفت. نوشت "همسر مهربانم،" دقیقاً عین این دو کلمه به همراه ویرگول بعد آن را روی کاغذ نوشت. بعد گفت «آره میدانم خیلی سخت است. ما در این دنیا آبرو داریم. خودم در این دنیا #شفاعتت میکنم.» انگار در لیستی که قرار بود شفاعت کند اسم مرا هم نوشت...
💠 گفتم «در این دنیا چی؟» گفت «من نباید زیاد حرف بزنم...» با این حال انگار خودش هم طاقت نداشت حرف نزند. احساس میکردم بیشتر دلش میخواهد حرف بزند تا بنویسد. گفت «در این دنیا هم خودم مراقبت هستم. حواسم به تو هست.» یک دفعه از خواب پریدم! اذان صبح بود.
#ادامه_دارد