🔻هاشم رضی پژوهشگر تاریخ و ایران شناس :
به دلیل ضعف در گاهشماری (تقویم) ساسانی، نوروز سیار بود و در اواخر عهد ساسانی نوروز در تابستان قرار گرفته بود !😐
بنابراین نوروز به این شکل امروز که یکم فروردین باشه ، در باستان! از این خبرها نبوده و گاهی وسط زمستون یا تابستون یا پاییز ، باستانی ها میگفتن نوروز مبارک!
باستان گرایی ، صرفا یک تعصب نژادیه .
کامتون رو تلخ نمی کنم . فقط
نوروزتون پیروز
لطفاً بدون تعصب نژادی بخوانید
در بحث چهارشنبه سوری هم عرض کردم ، باستانیان اصلا شنبه و یکشنبه نداشتن!
و هر روز رو بنامی نام گذاری کرده بودن.
بحث بر سر نام چهارشنبه سوری بود که کلمه باستان رو بهش الحاق کردند و گفتن چهارشنبه سوری جشن باستانی !
حالا هم در بحث نوروز ،
به جای تعصب ، و پیش کشیدن بحث حمله اعراب ، برای جنباندن رگ تعصب متعصبان ، تاریخ رو
درست بخونیم .
اختلاف نظر در این اصل که باستانیان ما ، وسط پاییز میگفتن بهارشده نوروز مبارک، بین چندتا منبع تاریخی که مطالعه کردم نیست.
بعداز حمله اعراب !!! و پذیرش اسلام توسط مردم پارس (فارس), شکل تقویم امروزی و نوروز امروزی اول فروردین و نامگذاری ایام هفته و ... به این دقت ، پیشرفت کرد.
ایام به کام
بفرمایید فروردین شود اسفندهای ما
نه بر لب، بلکه در دل گُل کند لبخندهای ما
بفرمایید هر چیزی همان باشد که میخواهد
همان، یعنی نه مانند من و مانندهای ما
بفرمایید تا این بیچراتر کار عالم؛ عشق
رها باشد از این چون و چرا و چندهای ما
سر مویی اگر با عاشقان داری سر یاری
بیفشان زلف و مشکن حلقۀ پیوندهای ما
به بالایت قسم، سرو و صنوبر با تو میبالند
بیا تا راست باشد عاقبت سوگندهای ما
شب و روز از تو میگوییم و میگویند، کاری کن
که «میبینم» بگیرد جای «میگویند»های ما
نمیدانم کجایی یا کهای، آنقدر میدانم
که میآیی که بگشایی گره از بندهای ما
بفرمایید فردا زودتر فردا شود، امروز
همین حالا بیاید وعدۀ آیندههای ما
#قیصر_امینپور
#سال_نو
#نوروز_۱۴۰۲
اگرچه خسته از آماجِ تیرِ زخم زبانی
نبینمت که از این غم، گرفتهای! نگرانی!
همان که از دل تاریخِ رنج، یکتنه رد شد
تنِ تکیدۀ تنهای من، هنوز همانی!
خدا نیاوَرَد آن روز را، زمین بهاری!
ببینمت که گرفتارِ دستِ باد خزانی
به آبهای گل آلودِ کینه کار ندارم
به رغم حیلۀ مردابها تو در جریانی
چقدر چین و چروک زمان نشسته به جانت
ولی هرآنچه که میبینمت هنوز جوانی
عجب قصیدۀ نابی شدهست نام بلندت
همیشه و همه جا مثل شعر ورد زبانی
آخرین تلنگر سال:
راضی باش، به هر چی اتفاق افتاد که اگه خوب بود زندگیتو "قشنگ" کرد و اگه بد بود "تو رو ساخت.
مدیون باش، به همه آدمهای زندگیت که خوباش بهترین "حس ها" رو بهت میدن و بداش بهترین "درس هارو".
ممنون باش، از اونی که بهت یاد داد همه شبیه "حرفاشون" نیستن و همیشه باید از هیچکسی توقعی نداشت!
زندگی همین قدر ساده است عزیزِ من!
عیدتون مبارک
مردم همه با آتش و هیزم شادند
مردم به تصور و توهم شادند
من مثل چهارشنبهی آخر سال
آتش به جگر دارم و مردم شادند
میلاد عرفانپور
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#امام_عصر علیهالسلام
#بهار_انتظار
#چارپاره
«شب سال تحویل»
غبار از سر و روی خـــانه تکاندم
شنیدم قرار است مهمــان بیاید
نشد آب و جارو کنــم کوچهها را
دعا میکنــــــم باد و باران بیـــــاید
به گلدان برای شب سال تحویل
سپردم پر از نرگس و یاس باشد
سپردم اگرباد از این کوچه ردشد
به عطر لباس تو حــــسّاس باشد
به گنجشک گــــــفتم اگر راه دارد
یک امشب برایم قنــــاری بخواند
به بید سر کـــوچه گفـتم میآیی
به من قـــــــول داده مـرتب بماند
به سرو و سپـــــــیدار پیغام دادم
برای تو در حال تعـــــــظیم باشند
به تقویم وساعت هم اعلام کردم
به وقت ظهور تو تنظـــــیم باشند
به فـــــــــوارۀ حوض تأکیـــــد کردم
همین که تو را دید برخیزد از جا
به شببو سپردم سر حال باشد
فقط کاش امشب نیفتد به فردا
به تحویل امســال چـیزی نمانده
دلم شور زد، پس کجایی عزیزم؟
من بینوا چند قــــرن است اینجا
سر ســــــفرهام تا بیایـــــی عزیزم..
شعر: محمدحسین ملکیان