•⁰🥀⁰•
نه اینکه فکر کنی مرهم احتیاج نداشت
که زخم های دل خون من علاج نداشت
تو سبز ماندی و من برگ برگ خشکیدم
که آنچه داشت شقایق به سینه کاج نداشت
منم! خلیفه تنهای رانده از فردوس
خلیفه ای که از آغاز تخت و تاج نداشت
تفاوت من و اصحاب کهف در این بود
که سکه های من از ابتدا رواج نداشت
نخواست شیخ بیابد مرا که یافتنم
چراغ نه! که به گشتن هم احتیاج نداشت
#فاضل_نظری
•⁰🥀⁰•
گرچه مسجد را گروهی با تجمل ساختند
اهل دل میخانه را هم با توکل ساختند
عشق جانکاه است یا جانبخش؟ حالا هرچه هست
عشقبازان بینِ مرگ و زندگی پل ساختند
سقف آگاهی ستونی جز "فراموشی" نداشت
این بنا را خشت بر خشت از تغافل ساختند
بیسبب مهماننواز مجلس ماتم نبود
این "گلابِ تلخ" را از "گریهء گل" ساختند
روز خلقت در گِل ما شوق دیدار تو بود
از همان آغاز ما را کمتحمل ساختند
#فاضل_نظری🌱
تا بپیوندد به دریا، کوه را تنها گذاشت
رود رفت اما مسیر رفتنش را جا گذاشت
هیچ وصلی بی جدایی نیست این را گفت و رود
دیده گلگون کرد و سر بر دامن صحرا گذاشت
هر که ویران کرد ویران شد در این آتش سرا
هیزم اول پایه ی سوزاندن خود را گذاشت
اعتبار سربلندی در فروتن بودن است
چشمه شد فواره وقتی بر سر خود پا گذاشت
موج راز سر به مهری را به دنیا گفت و رفت
با صدف هایی که بین ساحل و دریا گذاشت
#فاضل_نظری /
#آن_ها / #سر_به_مهر
هر روز، جهان است و فرازی و نشیبی
این نیز نگاهی است به افتادن سیبی
در غلغله ی جمعی و «تنها» شده ای باز
آنقدر که در پیرهنت نیز غریبی
آخر چه امیدی به شب و روز جهان است؟
باید همه ی عمر، خودت را بفریبی
چون قصه ی آن صخره که از صحبت دریا
جز سیلی امواج نبرده است نصیبی
آیینه ی تاریخ تو را درد شکسته است
اما تو نه تاریخ شناسی نه طبیبی!
#فاضل_نظری
@yadgah🍃
عشق رازی است که تنها به خدا باید گفت
چه سخن ها که خدا با منِ تنها دارد
#فاضل_نظری🍃
🥀•••
اگرچه هم قدم گردباد می گردم
دمی نرفته ز یادم که کمتر از گردم
چرا ز سینهی من دود آه سر نزند
که کوهی از غم و آتشفشانی از دردم
نه پر خروش! که من، آبشار یخ زده ام
نه پرغرور! که آتشفشان دلسردم
فریب خوردهی عقلم، شکست خوردهی عشق
من از که شکوه کنم؟ چون به خود ستم کردم
همیشه جای شکایت به خلق بسیار است
ولی برای تو، از خود شکایت آوردم
#فاضل_نظری🍃
#کتاب / #ضد
@yadgah🍃
🥀•••
مرگ در قاموس ما از بیوفایی بهتر است
در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است
قصهی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه
دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است
تشنگان مهر محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است
باشد ای عقل معاش اندیش، با معنای عشق
آشنایم کن ولی نا آشنایی بهتر است
فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست
دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است
هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست
اینکه در آیینه گیسو میگشایی بهتر است
کاش دست دوستی هرگز نمیدادی به من
«آرزوی وصل» از «بیم جدایی» بهتر است
#فاضل_نظری🌸🌱
@yadgah🍃
🥀•••
گر چه با تقدیر ناچار از مدارا کردنم
عشق اگر حق است، این حق تا ابد برگردنم
تا بپندارم که سهمی دارم از پروانگی
پیلهای پیچیده از غمهای عالم برتنم
بر سر این سرو، آخر برف هم منت گذاشت
دست زیر شانهام مگذار! باید بشکنم
من که عمری دل برای دوستان سوزاندهام
حال باید دل بسوزاند برایم دشمنم
عاشقی با گریه سر بر شانه یاری گذاشت
از تو میپرسم بگو ای عشق! آیا این منم
#فاضل_نظری🌱
🥀•••
اگرچه شمعی و از سوختن نپرهیزی
نبینمت که غریبانه اشک میریزی!
هنوز غصهٔ خود را به خنده پنهان کن!
بخند! گرچه تو با خنده هم غم انگیزی
خزان کجا، تو کجا تک درخت ِ من! باید
که برگ ِ ریخته بر شاخهها بیاویزی
درخت، فصل ِ خزان هم درخت میماند
تو «پیش فصل» بهاری نه اینکه پاییزی
تو را خدا به زمین هدیه داده، چون باران
که آسمان و زمین را به هم بیامیزی
خدا دلش نمیآمد که از تو جان گیرد
وگرنه از دگران کم نداشتی چیزی
#فاضل_نظری
☘️
داد از این طرز مسلمانی که هر کس در نظر
قبـله را میجوید اما از خـدا بر گشته است
#فاضل_نظری🍃
🥀🍃
حیرتم را بیشتر کن تا بپرسم کیستم
آنکه در آیینه می بیند مرا من نیستم
سایه ای رقصنده بر دیوار پشت آتشم
جز گمانِ هست،چیزی نیست هست و نیستم
خاطرات رفته را چون خواب می بینم ولی
کاش در جایی به جز کابوس خود می زیستم
در مقامات تحیر جای استدلال نیست
عقل می خواهد که من هرگز نفهمم چیستم
آسیابی در مسیر رود عمرم!صبر کن
روزی از تکرار این بیهودگی می ایستم
از کتاب #ضد
#فاضل_نظری🌸
@yadgah🍂
♡•••
درختیام که بر آن حک شده ست نام کسی
غمت مباد که یاد تو با من است هنوز💕
#فاضل_نظری
@yadgah🍂