#فقط گذر زمان #می‌تونه باعث‌ایجادعشق مطلوب‌بشه.عشق‌ازشناخت‌اگرناشی‌نشه‌محکوم‌زوال‌زودرسه‌‌ودیگه‌عشقی‌نیست.جذبه‌عشق‌مهمه‌یعنی‌چی‌جذبت‌کردبرای‌آشنایی‌وشناخت‌بیشتر. وگرنه‌اون‌عشق‌ظاهراعشقه‌وحقیقتش‌هوس‌الوده.مثل‌هوس‌خوردن‌چای!
عشق،انتخاب‌تو‌نیست، اتفاقه. باید جذب اتفاق بیفته (چه با چشمها و دیدن ، چه با گوش ها و شنیدن)
وقتی جذب اتفاق افتاد ، پای عشق در میون میاد.
عشق، خیلی زیرکانه ، جایی که قراره اونجا اتفاق بیفته ، کمین می‌کنه .
عشق، همه جا پا نمی‌ذاره.
عشق‌انتخاب‌می‌کنه.
سوا‌می‌کنه.
تاب‌آوری انسان رو دقیق می‌سنجه.
اگر دل انسان را اهل عشق و جای عشق شناخت و یقین کرد ، با سر میاد
وگرنه
انسان را با «برداشت انسان از عشق» سرگرم می‌کنه.
برداشتی که آلوده به زنگار های زیادیه.
این برداشت های آدم ها از عشق ، به اسم دوستی ، رواج پیدا می‌کنه و انسان‌ها خیال‌می‌کنن عشق وجودنداره.
عشق‌ازبس مغروروغیوره، دلی که انتخاب کرده و اونجا نشسته ، اگر اونجا کوچکترین نشانه ای از بی‌اعتمادی انسان به عشق رو که ببینه و بو ببره ، میزنه!
به معنی واقعی کلمه اشداءعلی‌ناسپاس‌قدرنشناس‌و رحماءبینهمه
کفریعنی‌ناسپاسی‌نمک‌نشناسی
انسان‌فکرمی‌کنه‌این‌عشقه‌که
خنجربغض‌رو می‌کاره توی‌گلوگاه‌نفس
تیغ‌خاطراتو‌فرومی‌کنه‌توی‌چشم
بمب‌اتم‌وسط‌مغزمنفجرمی‌کنه
از اون آدم یه مرده‌ی‌متحرک‌جامیذاره!
اما‌عشق‌ونشناخته.
عشق‌اهل‌بخشش‌و‌گذشت‌ه
اما معتقده‌هرکی‌خربزه‌خورد‌پای‌لرزش‌هم‌بشینه
این عشق نیست که تقاص‌می‌گیره
این خاصیت‌اون‌خربزه‌ایه‌که‌انسان‌میخوره
اگرقصدکردی‌بری‌خلیج‌فارس‌اما‌بندازی‌از‌راه‌چالوس‌بری میری‌شمال‌و‌از‌خلیج‌فارس‌دورشدی.
نه جاده اشتباهه و نه ماشین‌زیرپات‌خرابه
راه‌و‌عوضی‌رفتی
اون‌مدت‌زمانی‌که‌از‌دستت‌رفته ، همون لرز خربزه‌ست
خوب‌میشی
اگرراه‌عوضی‌که‌رفتی‌وبی‌زحمت‌برگردی‌و‌بندازی‌تو‌جاده‌ای‌روبه‌خلیج‌فارس‌عشق
عشق‌گاهی‌می‌تراشدآدم‌مرغوب‌را
مثل‌آن‌نجارهاکه‌لای‌گیره‌چوب‌را
#محمدحسن‌ابراهیمی
#ایستگاه‌حرفهای‌خودمانی
