یک خدا یک بشر یک سایه بشر به سمت خدا و خدا به سمت بشر هرچه نزدیک می شوند یک سایه بینشان فاصله می اندازد. یکی در سایه نشسته و نمی گذارد این دو به هم نزدیک بشوند و مدام سعی می کند از (هرراهی و به هر قیمتی) این دو از یکدیگر دور و دورتر شوند. در موضوع مشخص ، یعنی تحلیل پدیده ها ، و خاصه پدیده های اجتماعی ، یک سایه در زیر سایه ی تاریخ توی تاریکی دارد زندگی می کند که گاهی تحلیل درست پدیده های اجتماعی و حوادث تاریخی را دچار مشکل می کند. این همان سایه است . اینجا هم دست از سر (یک خدا و یک بشر) بر نمی دارد. بنابراین ، یک تکه نور همراه خودتان داشته باشید تا چشمتان جایی را بتواند درست ببیند. از شروع جریان تحول در جهان ، شاهد شکل گیری "تقابل سنت با مفهوم نو بنام مدرنیته" بوده ایم. مدرنیته ، سنت را اینجوری معنا میکند : "مجموعه عقاید و رسوم و باورهایی که *توجیه علمی* ندارند. بعد می گوید " مدرنیسم زمانی حاکم میشود که سنت ، ریشه کن شود" یعنی "ریشه کنی سنت ها" اساس مدرنیته به زبان ساده است . بنام مدرنیته ، با هر سنتی مخالفت میشود و تا زمانی که سنت ها ریشه کن نشوند ، مدرنیته برای کسی تمدن و توسعه و پیشرفت حاصل نمی کند! -#نکته: هرجا رنگ و بوی مخالفت با سنت ها دیدیم ، بگوییم منبع و منشاش مدرنیته است؟ جواب: هرجا دیدید بنام " این رفتار مردم، توجیه علمی ندارد" دارند خوب حرف می زنند، کار کار مدرنیته است. توجیه علمی قاعده دارد . قاعده ای که مدرنیته برای توجیه علمی، درست کرده اینجور میگوید "علم محصول بکاربستن عقل است" یعنی عقل عینیت گرا وتجربه گرا. و سنت را در راستای ذهنیت گرایی تعریف میکند تا سواد دارها را هم باخودش همراه کند. زبان مدرنیته زبان همانست که گفتم یک سایه است که نمی گذارد یک خدا و یک بشر به هم نزدیک بشوند. بنابراین روح مدرنیته ، در یک بشر هیچوقت حلول نخواهدکرد اما سرگرمش میکند تا عمرش پایان برسد یا خودش برمبنای تفکرمدرن به هیچ گرایی و پوچ گرایی باورش برسد و خودکشی کند و خودش عمرش را پایان برساند. یک خدا یک بشر یک تمدن یک فرهنگ یک نظام واحد جهانی یک پوشش جدید بدون اینکه ببینید وبفهمید که یک سایه هست اما یک خدا دیگر نیست. در راستای جهانی سازی ، مردم، قرارست باورکنند "خدا مرده" و "ابر انسان" قادر به اداره جهان است. نه کاری به خدا دارد این بشر، نه سایه یا شیطان یا هر اسمی که صدایش بزنند! ساده می گوید دعوای یک خدا و یک سایه به یک بشر چه ربطی دارد؟ نه یک خدا و نه یک سایه ، هیچکدام. گزینه انتخابی مدرنیته است. عمق خواست مدرنیته از بشر این است. مصادیقش زیادند که بخواهم مثال بزنم و بگویم این رفتار مدرن بشر، در راستای همان مفهوم اصلی مدرنیته هست یا نه. ولی آخرین بار، یک هشتگ در مجازی دیدم . خیلی ها برداشتشان را تحلیل کردند و نه جان کلام را! #من_بی_ناموسم #من_ناموس_نیستم_ماده_ام حالا با این نکته که عرض کردم این هشتگ را تحلیل کنید. یک پدیده دیگر در فضای مجازی، در ایران ، بین ضدانقلاب و انقلابی ها و بین ضدانقلاب ها باخودشان هم در حال وقوعست. دیدید که زیاد به هم می پرندضدانقلابها. عده ای از اینها که مستقیما از طرف نهادهای "یک نظام جهانی" مدرنیته حمایت مالی میشوند ، در خدمت حاکم کردن "یک سایه" بر جهان هستند... یک نمونه پیداکنید و رفتارش را تحلیل کنید. مثلا مصی علینژاد. یادتان باشد دنبال خصیصه ها در جان کلام بگردید. یعنی ببینید مهمترین خصیصه ی مدرنیته یعنی "خداگریزی و بی مذهبی " از کلامشان استنباط میکنید یا نه. اگر استنباط کردید درنگ نکنید. کار کار مدرنیته است که هدفش کنارزدن یک خدا و نشاندن سایه ای به همراه ابر انسان ذهنی اش به جای یک خدا بر جوامع است. هدفش ایران نیست .تمام خرده فرهنگ های سنتی دنیا باید ریشه کن شوند . سنتی ترین فرهنگ دنیا را فرهنگ مذهبی می دانند. علی الخصوص یهود و مسیحیت و اسلام. یهود ومسیحیت که بعد از انقلاب های اروپا عملا از دور رقابت خارج شدند و کلیساها و کنشت ها تسلیم مدرنیته شدند و عملا روحشان جویده شد و کالبد این مذاهب فقط مانده . اما اسلام و علی الخصوص شیعه. .... یادتان باشد که اسلام ، خودش تمدن پویا و قابل پیشرفت دارد. خدای هزاروچهارصدسال پیش را خدای هزاروچهارصدسال بعد میداند. میگوید او داناترست. مدرنیته ای که بعد از شکست تمدن صلیبی اروپا شکل گرفت، متاثر از تمدن اسلامی نبود . بلکه عمده ی مطلب در افکارعمومی و فرهنگ اروپا اینگونه بود که باورداشتندکه : کلیسا تنها هنرش شده بود چاپیدن مردمش و مخالفت با هرنوع نواوری علمی. پس ضدمذهب شدن. درعوض تمدن اسلامی بند از افکار برداشت و ... با حفظ یک خدا در کنار یک بشر ، سایه را کنار زده بود. پیشرفت در تمدن اسلامی لازمه تمدنی ان است. نیازبه مدرنیته که خدارا ازکنار بشر کنار میزند ندارد. لاتخف و لاتحزن ان الله معنا ---م. ابراهیمی