eitaa logo
یادگاه (فصل آگاهی)
94 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
177 فایل
لینک ناشناس
مشاهده در ایتا
دانلود
| 👨‍🏫 سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید: این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران ... به نظرنتون کارخوبیه؟؟🤔 ✅ کیا موافقن ؟؟؟ ❌ کیامخالف ؟؟؟ اکثر دانشجویان مخالف بودن!!!❌😡 + بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه... نباید بیارن! + بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن! گیر دادن به چهار تا استخون😕 ملت دیوونن!! + بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته!!!😰 ◀️ تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📄 همه سراغ برگه ها رو می گرفتند.🤔 ! ولی استاد جواب نمیداد...😐 👨‍🎓 یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت: استاد برگه هامون رو چیکار کردی؟؟؟ شما مسئول برگه های ما بودی؟؟؟😡😤 استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم... ← استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟🤔⁉️ 👥 همه ی دانشجویان شاکی شدن. - استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین؟ گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم😓 درس خوندیم📚📖🖊 هزینه دادیم 💵 زمان صرف کردیم...🕒 هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت...📝 استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه! 👤 یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با برگه ها برگشت ...📄📄📄 استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد.😐 صدای دانشجویان بلند شد.😤 استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن!😌 دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم.😕 برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت: شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید ✅ پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه!!؟؟🤔 بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه.😔 چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد! و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!! 👈 تنها کسی که موافق بود فرزند شهیدی بود که سالها منتظر پدرش بود... 🥀 🌸