پسر استـــ دیگر !!
دلش تنگ می شود
شاید دلش خواستهـ
پیش پدر بخوابد
حتی اگر بین او و پدر #خاک سرد فاصله بیندازد...
علے آقا,یادگار شهید مدافع حرم محسن حججی
@najz_ir
@yadmamshohada
مرگ،قطعی است!
از دست رفتن، قطعی است!
روزها که می گذرند؛
مثل موش هایی هستند که طناب #عمر ما را می جوند!
.
خواه،ناخواه سرنگون می شویم!
و در چاه هایی می افتیم و #می_گندیم...
.
گذشت زمانه، ما را به #خاک بر می گرداند؛
مگر اینکه قبلا خودمان را #بقایی داده باشیم و #ذبح کرده باشیم...
.
استاد علی صفایی حائری
.
.
و شهدا چرخ زمان را دور زدند!
موتوا قبل ان تموتوا؛
بمیرید!
قبل از آن كه شما را بمیرانند...
.
#ذبح کنیم!
شهوات و هوی های #نفسانی را...
خیال های #باطل را...
.
تا #بمانیم!
به شهادت...
.
.
#خیال_باطل_را_جدی_بگیریم!
#مرگ #شهادت
#شهید_روح_الله_کافی_زاده
#شهید_مدافع_حرم
@najz_ir
@yadmanshohada
▪️امروز وفات مادر ادب، بی بی
ام البنین هست ،این شعر را تقدیم می کنیم به ساحت مقدس حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️بدون #ماه قدم می زنم سحرها را
گرفته اند از این آسمان #قمر ها را
▪️چقدر#خاک سرش ریخته است، معلوم است
رسانده است به خانم کسی خبرها را
▪️نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده
گرفته اند از این #قد_کمان پسرها را
▪️چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش
بیاورند برایش فقط سپرها را
▪️نشسته است سر راه و #روضه می خواند
که در بیاورد #آه آه رهگذرها را
▪️ندیده است اگر چه ولی خبر دارد
سر عمود عوض کرده شکل سرها را
▪️کنار #آب دو تا دست بر روی یک دست
رسانده است به ما خانم این خبرها را
▪️بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو
ز#عون دم زد و گفتی که از #حسین بگو
▪️ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی
برای خانه مولا که انتخاب شدی
▪️به خانه ولی الله اعظم آمدی و
دلیل عزت قوم #بنی_کلاب شدی
▪️به جای اینکه شَوی مُدعیه همسری اش
کنیز حلقه به گوش #ابوتراب شدی
▪️تنور خانه #حیدر دوباره گرم شد و
برای چرخش دستار انتخاب شدی
▪️چهار تا پسر آوردی برای #علی
که جای #فاطمه ام البنین شدی
▪️دلت همیشه چنین شوهری دعا می کرد
تو مثل #حضرت_صدیقه مستجاب شدی
▪️اگر چه ضرب غلافی به بازویت نگرفت
میان #کوچه به #دیوار زانویت نگرفت
▪️تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد
به #چادر عربیه تو #خار گیر نکرد
▪️تو را که فرق عــلی دیده ای و خون حسن
به غیر کرب و بلا هیچ چیز پیر نکرد
▪️به احترام همان تکه بوریا دیگر
زمین خانه تو نیت حصیر نکرد
▪️از آن زمان که شنیدی خزان گلها را
هوای کوی تو باغ دلپذیر نکرد
▪️چه خوب شد که نبودی #کربلا بینی
که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد
▪️به نعل تازه گرفتند تا بدنها را
به ضرب دست لگد میزدند زن ها را
@najz_ir
@yadmanshohada
«خاطره ای کوتاه از شهید برونسی»
مادر شهید: در مقطع تحصیلی ابتدایی با این که همزمان با تحصیل کار هم می کرد، نمره هایش همیشه خوب بود. یک روز گفت «از فردا اجازه بدین مدرسه نرم… اون مدرسه دیگه نجس شده!»
علت را پرسیدیم.
با غیظ گفت: دیروز این معلم طاغوتی رو با یک دختری دیدم که …» از فردا گذاشتیم مکتب برای یاد گرفتن قرآن.
🌹زندگیتون شهدایی🌹
برگرفته از کتاب #خاک های نرم کوشک
@yadmanshohada