eitaa logo
حسینیه ویادمان شهدای نجف آباد (درجوارمزارشهیدمحسن‌حججی)
3.9هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
135 فایل
🔺پخش زنده آپارات https://www.aparat.com/najz.ir/live 🔹️روبیکا https://rubika.ir/mohsen_hojaji1370 🔹️ایتا https://Eitaa.com/yadmanshohada ↙️ارتباط باما: امورات فرهنگی و مداحان افتخاری نظرات،پیشنهادات وامورات کلی @R18_151354 🚫تبادل وتبلیغ نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
حسینیه ویادمان شهدای نجف آباد (درجوارمزارشهیدمحسن‌حججی)
🔴زندگی نامه شهید محسن حججی🔴 ⚪ #قسمت_سوم محسن دوره ابتدایی،راهنمایی و متوسطه خود را به ترتیب در دبس
🔴آشنایی با شهید محسن حججی🔴 ⚪ در این دوران با سبک زندگی و مجاهدت های شهید کاظمی آشنا و شیفته او شد. سپس الگوی رفتاری خود را، این سردار شهید قرار داد و همچون شهید کاظمی، با عشق به حضرت فاطمه زهرا(س)، مرتبط با روحانیت متعهد و انقلابی و در آرزوی شهادت زندگی کرد. ... @YADMANSHOHADA
حسینیه ویادمان شهدای نجف آباد (درجوارمزارشهیدمحسن‌حججی)
زندگی نامه ی #شهیدمحسن_حیدری 🌷 #قسمت_سوم محسن چند مرتبه در مراسم شهدای سوریه شرکت کرده و قرآن خوان
زندگی نامه ی 🌷 شهادت: صبح ۲۸ مرداد ۹۲ محسن برای دیده بانی جلو رفته بود. نیرو‌های خودی متوجه تحرکات دشمن شدند. محسن پشت بیسیم گفت "دارند دورمان می‌زنند شروع کنید دور منطقه ای که ما هستیم را بزنید". حالا توپخانه خودی دور تا دور تپه را می‌زد. مسئول آتشبار نگران نیروهای خودی بود و از محسن می‌خواست حواسش را بیشتر جمع کند. محسن در جواب پشت بی سیم گفت: "دوربینم را زدند، جایم بد است". قرار شد جایش را عوض کند تا بتوانند اجرای آتش کنند. کنار خاکریز بود که با اصابت ترکش خمپاره از ناحیه پا مجروح شد. در آن شرایط که خیلی ها دنبال جان پناه می‌گردند محسن باز به دنبال انجام وظیفه اش بود، به هوای پانسمان پایش لنگان لنگان به سنگر بهداری رفت ولی وقتی وضعیت دیگر مجروحان را دید به مسئول بهداری گفت "من خوبم به دیگران برس" و برگشت حالا تانک‌های زرهی خودی هم به منطقه رسیده بودند و می‌خواستند تک دشمن را جواب دهند. محسن که دوربینش را زده بودند کنار یکی از تانک ها جلو می‌رفت تا دیدبانی کند. مسئول آتش بار بی سیم زد، محسن جواب داد "دارند ما را می‌زنند... من کنار تانک هستم". داشت گرای محل خودش را می‌داد که در این حین تیربار روی تانکی که محسن کنار آن قرار داشت مورد اصابت قرار گرفت. محسن در بی سیم گفت:" دارند ما را می‌زنند ... زدنمون ... یا حسین ..." و دیگر صدای محسن شنیده نشد. حالا محسن است و کارنامه ای سبز و مهر سرخ قبولی در امتحان بزرگی که به مادرش گفته بود. چشم توپخانه: یکی از فرماندهان ازشد منطقه پس از شهادت محسن گفته بود: او در کار خود بسیارمتخصص بود و با شهادتش چشم توپخانه ما کور شد. او بسیار به کارش مسلط بود و به بهترین نحو گرای مواضع، ادوات و حتی نفرات دشمن را می داد تشییع: ظهر روز ۳۱ مرداد ۹۲ شوری بی نظیر در شهر بپا شده می شود، پیکر مطهر شهید محسن حیدری از مسیر طولانی سپاه سابق خمینی شهر تا گلزار شهدای محله هرستان روی دست سیل عظیم جمعیت تشییع می شود. عموم مردم ولایتمدار، روحانیون، پاسداران، بسیجیان و هیئات مذهبی همه آمده بودند تا مدافع حریم قدسی حضرت زینب(س) را تا منزلگاه بهشتیش بدرقه کنند. https://eitaa.com/yadmanshohada 👆
حسینیه ویادمان شهدای نجف آباد (درجوارمزارشهیدمحسن‌حججی)
#قسمت_سوم #خطبه_فدکیه سخن فاطمه (س) در وصف پیامبر (ص) وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَبِي مُحَمَّداً عَبْدُهُ و
(قرآن، قانون قوم برگزیده) ثُمَّ الْتَفَتَتْ عَلَیْهَا السَّلامُ إلَی أَهْلِ الْمَجْلِسِ سپس رو به اهل مجلس کرد وَ قَالَتْ: أَنْتُمْ عِبَادُ اللهِ (و مسئولیت سنگین مهاجران و انصار را بر شمرد) و فرمود: شما (ای بندگان خدا!) نُصْبُ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ، وَ حَمَلَةُ دِینِهِ وَ وَحْیِهِ، مسئولان امر و نهی پروردگار و حاملان دین و وحی او هستید وَ اُمَنَاءُ اللهِ عَلَی أَنْفُسِکُمْ، وَ بُلَغاؤُهُ إلَی الأُمَمِ   و نمایندگان خدا بر خویشتن و مبلّغان او به سوی امّت ها می باشید. وَ زَعِیمُ حَقٍّ لَهُ فِیکُمْ، وَ عَهْدٌ قَدَّمَهُ إلَیْکُمْ. پاسدار حق الهی در میان شما و حافظ پیمان خداوند که در دسترس همه شماست وَ بَقِیَّةٌ اسْتَخْلَفَهَا عَلَیْکُمْ: کِتَابُ اللهِ النَّاطِقُ، و آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله) بعد از خود درمیان امت به یادگار گذارده؛ کتاب اللهِ ناطق وَ الْقُرْآنُ الصّادِقُ، وَ النُّورُ السَّاطِعُ، و قرآن صادق و نور آشکار وَ الضِّیَاءُ اللاَّمِعُ، و روشنایی پر فروغ است. بَیِّنَةٌ بَصَائِرُهُ، مُنْکَشِفَةٌ سَرَائِرُهُ، کتابی که دلایلش روشن، باطنش آشکار، مُتَجَلِّیَةٌ ظَوَاهِرُهُ، مُغْتَبِطٌ بِهِ أَشْیَاعُهُ، ظواهرش پر نور و پیروانش پر افتخار. قائِدٌ إلَی الرِّضْوَانِ اتِّبَاعُهُ، مُؤَدٍّ إلَی النَّجاةِ اسْتِمَاعُهُ، کتابی که عاملان خود را به بهشت فرا می خواند و مستمعینش را به ساحل نجات رهبری می کند. بِهِ تُنَالُ حُجَجُ اللهِ الْمُنَوَّرَةُ، از طریق آن به دلایل روشن الهی می توان نائل گشت وَ عَزَائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ، وَ مَحَارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ، و تفسیر واجبات او را دریافت و شرح محرمات را در آن خواند وَ بَیِّنَاتُهُ الْجَالِیَةُ، وَ بَرَاهِینُهُ الْکَافِیَةُ، و براهین روشن و کافی را بررسی کرد وَ فضَائلُهُ الْمَنْدُوبَةُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ، وَ شَرَایِعُهُ الْمَکْتُوبَةُ. و دستورات اخلاقی و آنچه مجاز و مشروع است، در آن مکتوب یافت. فَجَعَلَ اللهُ الإیمَانَ تَطْهیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ، سپس افزود: خداوند «ایمان» را سبب تطهیر شما از شرک قرار داده است. ادامه دارد.. ╭━━⊰⊰⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╮ https://www.instagram.com/mohsen_hojaji1370/ @yadmanshohada ╰━━⊰⊰⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╯ 👆
حسینیه ویادمان شهدای نجف آباد (درجوارمزارشهیدمحسن‌حججی)
#مطالعه_کتاب 📚 کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 🗒 #قـسمت‌سوم روز بعد از صبح دنبالِ كارِ سفر مشهد بودم. همه س
📚 کتاب 🗒 در آن ايام ، تلاش بسياری كردم تا مانند برخی رفقايم، وارد تشكيلات سپاه پاسداران شوم. اعتقاد داشتم كه لباسِ سبزِ سپاه، همان لباس يارانِ آخر الزمانی امامِ غایب از نظر است. تلاش های من بعد از مدتی محقق شد و پس از گذراندنِ دوره های آموزشی، در اوايل دهه هفتاد وارد مجموعه سپاه پاسداران شدم. اين را هم بايد اضافه كنم كه ؛ من از نظر دوستان و همكارانم، يک شخصيتِ شوخ، ولی پركار دارم. يعنی سعي ميكنم، كاری كه به من واگذار شده را درست انجام دهم، اما همهٔ رفقا ميدانند كه حسابی اهل شوخی و بگو بخند و سركار گذاشتن و... هستم. رفقا ميگفتند كه هيچكس از همنشينی با من خسته نميشود. در مانور های عملياتی و در اردوهای آموزشی، هميشه صدای خنده از چادر ما به گوش ميرسيد. مدتی بعد، ازدواج كردم و مشغول فعاليت روزمره شدم. خلاصه اينكه روزگار ما، مثل خيلی از مردم، به روزمرگی دچار شد و طی ميشد. روزها محل كار بودم و معمولا ششب هابا خانواده، برخی شب‌ها نيز در مسجد و يا هيئتِ محل حضور داشتيم. سالها از حضور من در ميان اعضای سپاه گذشت. يک روز اعلام شد كه برای يک مأموريتِ جنگی آماده شويد. سال ۱۳۹۰ بود و مزدوران و تروريست‌های وابسته به آمريكا، در شمالِ غربِ كشور و در حوالی پيرانشهر، مردمِ مظلومِ منطقه را به خاک و خون كشيده بودند. آنها چند ارتفاعِ مهم منطقه را تصرف كرده و از آنجا به خودروهای عبوری و نيروهای نظامی حمله ميكردند، هر بار كه سپاه و نيروهای نظامی برای مقابله آماده ميشدند، نيرو‌های اين گروهک تروريستی به شمالِ عراق فرار ميكردند. شهريورِ همان سال و به دنبال شهادت سردار جان‌نثاری و جمعی از پرسنل توپخانهِ سپاه، نيروهای ويژه به منطقه آمده و عمليات بزرگي را برای پاكسازی كُل منطقه تدارک ديدند. 🔗 ادامه دارد...‼ ╭━━⊰⊰⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╮ https://www.instagram.com/mohsen_hojaji1370/ @yadmanshohada ╰━━⊰⊰⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╯