eitaa logo
یاد مرگ
36.8هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
5.8هزار ویدیو
2 فایل
🌴 کانال حکایت ها وپند ها 🌴 ✔️ با افتخار منبع اکثر کانال های هم موضوع هستیم ✔️ ✔️ منبع تمام پند و حکایت و داستان های زیبا هستیم ✔️ سخن بزرگان ✔️ تلنگر 🌻باما همراه شوید 🌻
مشاهده در ایتا
دانلود
ضرب‌المثل« باج سبیل دادن» در زمان‌های قدیم و در عهد سامانیان ریش و سبیل مردان بسیار بلند بود و این را نشانه ای مردانگی می‌دانستند. به همین دلیل وقتی می‌خواستند مردی را مجازات کنند ریش و سبیل او را می‌تراشیدند و وقتی می‌خواستند زنی را مجازات کنند گیسوان او را می‌بریدند. با این حال در این دوران ریش به اندازه سبیل ارزش و اعتبار نداشت. اما کم کم سبیل داشتن از رونق افتاد و ریش‌های بلند و انبوه جای آن را گرفتند. یکی از نکته‌های مهم تاریخی در این باب، مخالفت شاه عباس صفوی با ریش گذاشتن بود. ریش در زمان شاه عباس بازارش کساد شد و به اعتبار سبیل اضافه شد. وی در آغاز سلطنت خود به همه مردان ایرانی دستور داد باید ریش‌های خود را بتراشند؛ اما گذاشتن سبیل آزاد بود و خود شاه عباس هم سبیل‌های بلندی داشت. شاه عباس سبیل را نوعی آرایش صورت می‌دانست و با توجه به بلندی و کوتاهی، به خدمتکاران خود بیشتر و کمتر حقوق می‌پرداخت. بنابراین درباریان با توجه به کیفیت و تناسب سبیل حقوق و مزایای بیشتری دریافت می‌کردند. این نوع اضافه حقوق و مزایا که به خاطر سبیل بود؛ کم کم در اصطلاح عامه به باج سبیل معروف شد، ‌زیرا سبیل دارها به این مقدار پولی که بابت سبیل از شاه دریافت می‌کردند قانع نبودند و از کد خدایان و روستاییان و طبقات ضعیف جامعه پول و جنس و … به عنوان باج سبیل دریافت می‌کردند. ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏«از چشم افتادن» بنظرم آخرین مرحله‌ست. ‏این آخرین مرحله با دلخور بودن یا ناراحتی فرق داره. این مرحله‌ی ناامید شدن از طرف مقابله. مرحله‌ی رها کردن. ‏رها کردن آدمِ روبه‌رو بدونِ لحظه‌ای ناراحتی و پشیمانی ... ‏ویژگی خوب یا بدم اینه ‏رفتارم با آدم‌هایی که از چشمم میوفتن هرگز تغییر نمیکنه. فقط دیگه نمی‌بینمشون. زنگ میزنن، پیغام میدن، حتی جلوم میشینن و باهم چایی می‌خوریم اما من نمی‌بینمشون ! ‏اونا هرگز متوجه چیزی نمی‌شن ‏و دقیقا خوبیش برای من و بدیش برای اونا همینه که متوجه هیچ‌چیز نمیشن ...! ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🌱🌱 ما توقع زیادی نداشتیم؛ تنها دلمان می‌خواست جواب خوبی‌ها خوبی باشد! فقط دلمان می‌خواست، بشود محبت کرد و زخم نخورد ! بشود باور کرد و ناامید نشد ... ما توقع زیادی نداشتیم؛ اما طور دیگری هم نتوانستیم باشیم فقط به مرور یاد گرفتیم فاصله بگیریم! و دور باشیم و خودمان را بسپاریم به خدایی که از دلمان باخبر است ...! ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
📗 کاسپارف شطرنج باز معروف (استاد بزرگ شطرنج) در یک بازی شطرنج به یک آماتور باخت. همه تعجب کردند و علت را جویا شدند. او گفت اصلاً در بازی با او نمی دانستم که آماتور است، برای این با هر حرکت او دنبال نقشه ای که در سر داشت بودم. گاهی به خیال خود نقشه اش را خوانده و حرکت بعدی را پیش بینی می کردم. اما در کمال تعجب حرکت ساده دیگری می دیدم. تمرکز می کردم که شاید نقشه جدیدش را کشف کنم. آنقدر در پی حرکتهای او بودم که مهره های خودم را گم کردم. بعد که مات شدم فهمیدم حرکت های او از سر بی مهارتی بود. بازی را باختم اما درس بزرگی گرفتم. تمام حرکتها از سر حیله نیست آن قدر فریب دیده و نقشه کشیده ایم که حرکت صادقانه را باور نداریم و مسیر را گم می کنیم و می بازیم. بزرگ ترین اشتباه ما آدمها در رابطه هایمان این است که: نصفه نیمه می شنویم، یک چهارم می فهمیم، هیچی فکر نمی کنیم و دو برابر واکنش نشان می دهیم! ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا جبران می‌کنه !!! زود قاطی نکنیم 🌱دکتر_سعید_عزیزی🌱  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
📗داستان کریم خان وزین دزدی کریم خان زند گويد: وقتي كه در اردوي نادري مردي سپاهي بودم از فقر و احتياج ، زيني طلاكوب را از مرد زين سازي دزديدم كه متعلق يكي ازامراي افغان بود، روز ديگر شنيدم كه زين ساز بيچاره در زندان نادري است و حكم شده كه روز ديگر اگر زين را ندهد  ُ او را به دار بياويزند .دل من از اين خبر خیلی سوخت، زين را بردم و بجائي كه برداشته بودم گذاشتم و صبر كردم تا زن زين ساز رسيد. چون زن  آن  زین رابديد نعره  ای كشيد و از فرط سرور بر زمين افتاد و دعا نمود و گفت : خداوند به كسي كه اين زين را واپس آورده آنقدر عمر دهد كه صد زين مرصع طلاكوب بخود بيند. من يقين دارم كه ازدعاي آن زن به اين دولت رسيدم . ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍سخنرانی کوتاه پولی که اول به دست خدا میرسه... 🌱حجت الاسلام دکترعالی🌱 ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
📗 اوضاع کشور شاه عباس از وزیر خود پرسید:"امسال اوضاع اقتصادی كشور چگونه است؟" وزیر گفت:"الحمدالله به گونه ای است كه تمام پینه دوزان توانستند به زیارت كعبه روند!" شاه عباس گفت:"نادان! اگر اوضاع مالی مردم خوب بود می بایست كفاشان به مكه می رفتند نه پینه دوزان، چون مردم نمی توانند كفش بخرند ناچار به تعمیرش می پردازند، بررسی كن و علت آن را پیدا نما تا كار را اصلاح كنیم." ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
بیمارستان روانی به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان‌پزشک پرسیدم شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟ روان‌پزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالى کند. من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگ‌تر است. روان‌پزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر می‌دارد. شما می‌خواهید تخت‌ تان کنار پنجره باشد ؟ ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍به قول شاملو: “دلهای ما که بهم نزدیک باشد، دیگر چه فرقی می کند که کجای این جهان باشیم; دور باش اما نزدیک… من از نزدیک بودنهای دور می ترسم..🌱 ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سـ🌸ـلام اول هفته‌تون پر از شادی و برکت🌷 🗓 امروز شنبه ☀️ ۱۰ آذر ١۴٠۳ شمسی 🌙 ۲۸ جمادی الاول ١۴۴۶ قمری 🌲 ۳۰ نوامبر ٢٠٢۴ ميلادی ♦️ذڪر روز : 《یا رَبَّ العالَمین》 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
📗  ثروت و قدرت!  بسم الله الرحمن الرحیم هارون‌الرشید دو تن از پسرانش که یکی محمدامین و دیگری مامون‌الرشید بود، با هم بر سر خلافت درگیر شدند که عاقبت، مامون بر محمدامین ، غلبه کرد و او را کشت و سر برادرش را بر صحن خانه چوبی آویزان کرد و امر نمود هر سرباز و مهمانی بر خانه وارد می شد بر آن سر بریده نفرین و لعنت می کرد و سپس انعام می‌گرفت و وارد کاخ می‌شد. پیرمردی عجم وارد کاخ شد و سر بریده را دید، سوال کرد، گفتند برادر شاه است او را لعنت کن تا انعام و جایزه خود را بگیری. پیرمرد، پیش سر بریده آمده و گفت: خدا لعنت کند این سر بریده و پدر و مادر و اجدادش را ….!!!!! و انعام گرفت. فرزند مامون نوجوانی کوچکی بود که شاهد این کار پدرش با عمویش بود که به خاطر سلطنت و تاج و تخت چند روزه دنیا، پدرش، حاضر بود حتی بر پدر و مادرش لعنت کنند و او نه تنها ناراحت نمی شد بلکه شاد گشته انعام هم می‌داد. پسر مامون بعد از دیدن این ماجرا، بر خباثت سلطنت و قدرت پی برد و هرگز حاضر به پذیرش خلافت نگردید. و همیشه می‌گفت: قدرت و پول از ابزار شیطان است، که چنان در چشم انسان زیبا جلوه می‌کند که هر کاری برای رسیدن به آن انجام می‌دهد. ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
متن قشنگیه 👌 تا به حال به آپارتمان دقت کردی سقف زندگیه یکی کف زندگی دیگریست !!!! دنیا به طور شگفت آوری شبیه یک آپارتمان است! سقف آرزوهای یکی ، کف آرزوهای دیگریست .... چارلی چاپلین میگه ، آدم خوبی باش ولی وقتت رو برای اثباتش به دیگران تلف نکن ....! همیشه آنچه که درباره " من " میدانی باور کن . نه آنچه که پشت سر " من " شنیده ای " من " همانم که دیده ای نه آنکه شنیده ای ....! ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
🌱"اگر تغییر نكنیم ، حذف می شویم"🌱 برای جلوگیری از حذف شدن در بازی زندگی ، باید تغییراتی را در خودمان و زندگی مان به وجود آوریم .کليدهای اين تغيير عبارتند از : کلید اول: خواستن كلید دوم: خالی كردن ذهن از تعصب ها كلید سوم: باور مثبت نسبت به خود كلید چهارم: عمل کردن به یاد داشته باشیم كه عظمت زندگی تنها به دانستن نیست بلکه تلفیقی از علم و عمل است مثبت_فکر_کنید🤍🌼 ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. پاسخ مادر..... 🌱 سخنران: آقای عالی🌱 ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
مارها قورباغه ها را مي خوردند و قورباغه ها غمگين بودند قورباغه ها به لك لك ها شكايت كردند لك لك ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغه ها قورباغه ها دچار اختلاف ديدگاه شدند عده اي از آنها با لك لك ها كنار آمدند و عده اي ديگر خواهان باز گشت مارها شدند مارها باز گشتند و همپاي لك لك ها شروع به خوردن قورباغه ها كردند حالا ديگر قورباغه ها متقاعد شده اند كه براي خورده شدن به دنيا مي آيند تنها يك مشكل براي آنها حل نشده باقي مانده است!! ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب هشتم : در آداب صحبت 💫 علم برای تقویت دین و ایمان است نه به خاطر جمع آوری مال دنیا 🔸هركه پرهيز و علم و زهد فروخت 🔹خرمنی گرد كرد و پاک بسوخت (۱) ۱_هر کس که خویشتن داری و روحانیت و تقوای خود را اسبابی برای کسب مال کند به مانند این است که تمام هست و نیست خود را یکجا جمع کرده و به آتش کشیده است. ✔نکته: در اینجا (علم) به معنای دانش معنوی و دینی است. اشاره دارد به علم عالمان یا فقیه دینی. ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خودت قول بده؛ نفر اول زندگی خودت باشی بگذر از همه خاطراتی که بهت آسیب میزنن ... هیچوقت بیشتر از توانت برای کسی تلاش نکن .. خوبی زیادی وظیفه میشه ! هیچوقت پدرمادرتو نرنجونی به هیچ کس رازتو نگی ... از این به بعد هرکسی هرچی گفت قبول نکنی راحت ...! مهربان باش اما به اندازه لیاقت هرکسی هیچوقت اجازه نده آدمی که لیاقت نداره آرامش تو رو بهم بزنه ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
پذیرش هیچ‌کس پدربزرگ را نمی‌دید. از نادیده‌ گرفتنه شدن متنفر بود. خواست جلب توجه کند. عکس قدیمی را روی میز دخترش گذاشت. دختر اعتنا نکرد. خشمگین شد. عکس را روی یخچال چسباند، در جیب نوه‌ گذاشت و آن‌قدر تکرار کرد که خانه را عوض کردند. پدربزرگ نمی‌پذیرفت. نمی‌پذیرفت مرده. |ماهان ابوترابی| ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
nahaee.mp3
10.44M
به من نگو... اهل کدام شهر دنیایی؟ به همین زودی‌ها جهان از دهکده خالی خواهد شد با چشمه و درخت و کوه با دلی کاهگلی منتظرت هستم ... ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
مغرور باش ؛ برایِ کسانی که ارزشت را انکار می کنند ... بی تفاوت باش ؛ برای کسانی که آرزوهایت را به تمسخر می گیرند ... فاصله بگیر ؛ از انسان هایِ بخیلی که چشمِ دیدنِ موفقیتت را ندارند ... و صبور باش ؛ برای کسانی که هنوز تو را نشناخته اند !!! تو نسخه ی نهاییِ آفرینشی ... فراموش نکن که از پسِ هر مشکلی بر می آیی ... دستانِ سبز و مقدست را به سمتِ هیچ کویری دراز نکن ... خودت را باور داشته باش ...🌱   ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🤍 نه ثروت تا کنون زاییده مردی... نه قصر و کاخ درمان کرده دری... برو انسانیت را مشتری باش... قضاوت میشوی با هرچه کردی... ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر چیزی که از دست دادی بالأخره یه روزی دوباره به دست میاری! استخوانی که شکسته دوباره ترمیم می‌شه. سرمایه‌ای که نابود شده دوباره برمی‌گرده. ماشینی که خراب شده دوباره درست می‌شه. خونه‌ای که ویران شده دوباره ساخته می‌شه. تنها چیزی که اگه از دست بره دوباره به دست نمیاد روزای جوونی‌مونه، گذر عمرمونه! پس انقدر سرسری ازش نگذر، از لحظه به لحظه‌اش لذت ببر، زندگی رو جوری زندگی کن که اگه ۵۰ سال بعد به سال‌های قبلی زندگیت فکر کردی با حسرت نگی حیف عمری که برباد رفت… ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه بزرگی میگفت؛ اندازه ها تو که بدونی همیشه محترمی👌 اندازه گلیمت اندازه جیبت اندازه دهنت اندازه محبت کردنت حواسمون به اندازه ها باشه ...🌱 ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
📗 هفت دختر هیزم‌شکنی هفت دختر داشت. او هر روز صبح زود به جنگل می‌رفت، پشته‌ای هیزم جمع می‌کرد، به شهر می‌برد، می‌فروخت و غروب به خانه برمی‌گشت. روزی از روزها بعد از آنکه مقداری هیزم جمع کرد، گرسنه‌اش شد. گوشه‌ای نشست و سفره‌ی نانش را باز کرد و مشغول خوردن شد. پادشاه که دنبال شکار از همراهانش جدا شده بود از راه رسید. هیزم‌شکن با رویی باز، غذای خود را به او تعارف کرد. بوی غذا در جنگل پیچیده بود و پادشاه هم گرسنه بود، برای همین کنار هیزم‌شکن نشست و مشغول خوردن شد. غذا خیلی خوشمزه بود. پادشاه خوشش آمد و پرسید: «پیرمرد، این چه بود؟» هیزم‌شکن جواب داد: «حلوا بود، قربان.» پادشاه گفت: «کمی از این حلوا درست کن و برای من بیاور.» هیزم‌شکن گفت: «چشم، قربان!» غروب، هیزم‌شکن به خانه برگشت و ماجرا را از سیر تا پیاز برای زنش تعریف کرد. زن گفت: «حلوایی براش بپزم که انگشت‌هاش رو هم بخوره.» بعد حلوا را پخت و توی دبه‌ای ریخت. بوی حلوا توی حیاط و کوچه پیچید. یکی از دخترها که در حیاط بود به اتاق رفت و گفت: «مادرجون! به من هم حلوا بده.» زن گفت: «این حلوا مخصوص پادشاهه.» دخترک گفت: «فقط یک کم به من بده.» از دختر اصرار و از مادر انکار، اما دختر آن‌قدر اصرار کرد تا بالاخره زن راضی شد و گفت: «بهت می‌دم، به شرطی که به خواهرهات چیزی نگی.» دختر گفت: «نمی‌گم.» و حلوا را گرفت و خورد. شب که همه خوابیدند، دخترک خواهرهاش را بیدار کرد و با هم سراغ حلوا رفتند و همه را خوردند. بعد دبه را پر از خاک کردند، درش را بستند و خوابیدند. فردای آن روز، هیزم‌شکن دبه را برداشت و به قصر برد. پادشاه خیلی خوشحال شد، اما وقتی در دبه را برداشت و چشمش به خاک‌ها افتاد، عصبانی شد و فریاد زد: «مرا مسخره کرده‌ای، پیرمرد بدجنس!» دستور داد او را به چوب ببندند و شلاق بزنند. هیزم‌شکن با حال زار به خانه برگشت و حکایت را به زنش گفت. زن فهمید کار، کار دخترهاست، چوب برداشت و دنبال‌شان کرد. دخترها پا به فرار گذاشتند و به صحرا رفتند. در راه، پای یکی از آن‌ها به زنجیری گیر کرد و محکم به زمین خورد. زنجیر را کشیدند، دریچه‌ای پیدا شد. دریچه را باز کردند و به زیرزمین رفتند. قصری دیدند که از قصر پادشاه، بزرگ‌تر و قشنگ‌تر بود و چهل اتاق داشت. وارد یکی از اتاق‌ها شدند. دیدند یک عالم خوردنی آنجاست. نشستند و حسابی خوردند. یک دفعه صدای وحشتناکی شنیدند. از ترس داخل گنجه‌ای پنهان شدند. دیو سیاه وارد اتاق شد. کمی دور اتاق راه رفت و بو کشید و گفت: «بوی آدمیزاد!» بعد نعره‌ای کشید: «آهای، کی جرأت کرده پا تو قصر من بذاره؟ هر جا هستی بیا بیرون.» دخترها از ترس زبان‌شان بند آمده بود و داشتند زهره ترک می‌شدند. دیو سیاه به گنجه نزدیک می‌شد و قدم‌هاش اتاق را می‌لرزاند. دخترها راه فراری نداشتند و نمی‌دانستند چه کار کنند. یک دفعه دست خواهر کوچک به یک گوی بلورین خورد. گوی افتاد و شکست. دیو سیاه نعره‌ی دلخراشی کشید، دود شد و به هوا رفت. هفت دختران که فهمیدند گوی بلورین شیشه‌ی عمر دیو بوده خیلی خوشحال شدند. بعد هر چهل اتاق را گشتند و هر چه طلا و جواهر و چیزهای قیمتی بود، برداشتند و به خانه بردند. هیزم‌شکن وقتی دید دخترانش با دست پر برگشته‌اند، خوشحال شد و آن‌ها را بخشید. ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
اینارو هیچکس راجع به ازدواج بهت نمیگه : با خانوادش هم ازدواج میکنی به امید بهتر شدن بعد از ازدواج ، ازدواج نکن همسرت اولویت اولته از همون اول ازدواج حد و مرزهاتو مشخص کن دعواها و بحثهات با همسرت رو به خانوادت نگو هیچوقت به خانوادش بی احترامی نکن به خاطر هیچکس با همسرت بحث نکن حق دخالت به خانوادها ندید اگه به همسرت بی احترامی کردن ، سکوت نکن ضعفها و مشکلات خانوادت رو به خانواده ی همسر نگو ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز را به داشته‌هایت فکر کن ... به دستاوردهات هرچند کوچک ، به مهربانی‌هات هرچند اندک ، به کارهای خوبی که در حق آدم‌ها کردی ، به کارهای خوبی که آدم‌ها در حق تو کرده‌اند . امروز را قدردان باش ، قدردان تمام چیزها و آدم‌های خوبی که خداوند برای تو مقدر کرده ، قدردان تمام تلاش‌هایی که داشتی ، تمام راه‌هایی که رفتی و تمام دلخوشی‌هایی که به دست آوردی . امروز را لبخند بزن ، آرام باش و به افق‌های روشن‌تری فکر کن ، به نور ، به طلوع ، به آفتاب ... امروز را عمیق‌تر نفس بکش و دقیق‌تر نگاه کن و رها باش و بگذار جزئیات کوچک اطرافت تو را به وجد بیاورند و ساده‌ترین اتفاقات ، عمیقا خوشحالت کنند . امروز را در زاویه‌ی مهربان‌تری بایست و به جهانت جور دیگری نگاه کن ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751