💠در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد روز دوشنبه ۲ فروردین ۱۳۶۱ عملیات سرنوشتساز فتحالمبین با هدف آزادسازی بخش وسیعی از مناطق اشغالی، خارج کردن شهرهای شوش، اندیمشک و دزفول و جادههای مواصلاتی آنها از آتش مؤثر توپخانههای دشمن و دستیابی به خطوط پدافندی مناسب آغاز شد.
🔴 شهدای شهرستان اندیمشک در عملیات #فتح_المبین (سال ۱۳۶۱)
۱- شهیدمحمد رضا اختیار قناد
۲- شهید هوشنگ افشین
۳- شهیدمراد پاپی جعفری
۴- شهید علی بخش پایرون
۵- شهید محمود پيرهادي توانبخشی
۶- شهیدعبده حسين زاده
۷- شهید ناصر رحیمی
۸- پاسدارشهید حسن رشنو زاده
۹- شهید عليرضا سرخه
۱۰ شهید عبدالرضا سگوند هرموشی
۱۱- شهید غلامشاه سلطانی
۱۲- شهید رحیم شيخ ازادی
۱۳- شهید محمد حسينشیرزاد
۱۴- شهید علی اصغر عظيم نوه سی
۱۵- شهید یزدان فرهبد
۱۶- شهید خدا پرست قلاوند
۱۷- شهید محمد باقر مرادی عبدی
۱۸- شهید محمدرضا ناهیدی
۱۹- شهید فرامرز نصیری
۲۰- شهید محمدرضا نصیری
۲۱- شهید حمید رضا نوروزی
۲۲- پاسدار شهیدحجت اله مرادی
🔹https://t.me/yadshohada
💠 @yadshohada
💠#فرمانده_غواص_شهید_ماشاالله_ابراهیمی_پور
🔸《شهادت عملیات کربلایی ۴》
#کلام_شهید👇
🔻مواظب باشیم که خدای ناکرده ازصراط مستقیم دورنشویم وهمیشه در حالت مراقبت ازخویشتن خویش باشیم.دنیارفتنی است دینافانی است،بیاییم وخودمان رابسازیم.
🔹 @yadshohada
💠 #بسیجی_عاشق
🔴 یکی از بسیجیان #گردان_حمزه از لشکر ۷ ولی عصر(عج) تعریف می کرد: دوران دفاع مقدس در واحد فرهنگی بنیاد #شهید، مسئولیت تهیه و ضبط فیلم عملیات ها و مرتب کردن فیلم ها و قاب و عکس #شهدا را به عهده داشتم.
🔸 یک روز نوجوانی محجوب به بنیاد آمد و اعلام همکاری کرد و از آن روز به بعد هر روز او را می دیدم که می آمد و به من کمک می کرد. با دیدن تصاویر و فیلم های #شهدا و بچه های #رزمنده، اشک در چشم هایش حلقه می زد. تا اینکه عاقبت طاقت نیاورد ویک روز او را در #جبهه دیدم که #بی_سیم_چی #گردان_حمزه شده بود. او که خود فرزند شهید بود، عاقبت در #عملیات_بیت_المقدس_۷ به دوستان و پدر شهیدش پیوست. قاب عکس او را که تهیه کردیم، پایین آن نوشتیم: «#بسیجی_عاشق_مسعود_رومی_پور.»
🔻 #دو_رکعت_عشق
https://eitaa.com/yadshohada
از راست شهیدان محمدرضا ایستان(خیبر) حبیب الله عصاره (والفجر۸)عبدالرضا بصیری فر(والفجر۸)
@Yadshohada
💠 #برادران_شهید_عبدالرضا_و_منصور_بصیری_فر
🔴همیشه با هم بودند و هر کس یکی از آنها را بدون دیگری می دید، تعجب می کرد و سراغ دیگری را می گرفت. پدربزرگوار آن دو برادر می گفت:
«وقتی یکی از آنها بیرون بود و چند دقیقه ای دیر می کرد، دیگری آنقدر بی تابی می کرد که تعجب مارا برمی انگیخت و لب به غذا نمی زد و یا نمی خوابید تا او بیاید.
🔻 #همیشه_دعا_میکردم_که_خدا_آنها_را_از_همدیگر_نگیرد #و_هیچ_وقت_از_هم_جدایشان_نکند.
🔸 یکی از بچه های رزمنده میگفت: «هر روز عبدالرضا به مقر منصور می آمد و هدیه ای برای او می آورد و این هر روز تکرار می شد. همه نگرانی بچه ها این بود که مبادا یکی از آنها #شهید شود و دیگری بماند.
🔻 در آخرین بار که عبدالرضا به مرخصی می رفت، برای منصور هم مرخصی گرفت تا با هم به دیدار خانواده شان برونده ولی در راه در اتوبوس بر اثر #بمباران_هواپیماهای دشمن، دست در دست یکدیگر به دیدار خدا شتافتند، تا هیچگاه از هم جدا نشوند.»
🔻 #دو_رکعت_عشق
https://eitaa.com/yadshohada
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
💠 قسمتی از وصیتنامه #شهید_احمد_کلانی
✨ از شهدای #غواص #عملیات_والفجر_8 گردان حمزه سید الشهدا اندیمشک لشکر ۷ ولیعصر(عج)✨
♦️ ای جوانان نکند در رختخواب بمیرید که حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد، ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی(ع) در محراب شهید شد.ما روزی در این دنیا پا بجهان گشودیم و روزی هم باید از این دنیا برویم چه بهتر که در این راه دین و اسلام از دنیا برویم تا بتوانیم آخرتمان را حفظ کنیم.
🔻نــــــام: احمد
🔻نام خانوادگی: كلانی
🔻نــام پــدر: عباس
🔻تاريخ تولــد: ۱۳۴۸/۰۱/۲۱
🔻تاريخ شـهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۱
🔻تــاهـــل: مجرد
🔻عملــــيات: والفجر۸-فاو
🔻شـــــغـل: محصل
@yadshohada
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
یاد شهدا
🍃🌺🌸💠🌸🌺🍃
https://t.me/yadshohada/1009
https://eitaa.com/yadshohada/129
#جلیل_مرا_هیچکس_نمی_تواند_بکشد
💠 #شهید_اقبال_خلیلی
🔶 دوست عزیز نمی دانم چرا هر بار که می خواهم داستان شجاعت هایت را بنویسم ، نمی توانم جملات را در کنار هم قرار دهم ، غم بزرگی گریبانم را می گیرد و بیاد گفته های مادرت می افتم که می گفت: جلیل مرا هیچکس نمی تواند بکشد ، زنده است ، می آید .
🔹آنقدر به امید آمدنت نشست تا اینکه دعوت حق را لبیک گفت تا چهره مردانه ات را در آن سرای ببیند .
🔹اما هنوز هم وقتی اسم تو را بیاد می آوریم بیاد رشادت هایت در پدافندی پاسگاه زید می افتیم ، وقتی سنگر هایمان بدلیل نشست خاکریز از آن بیرون زده بودند . تو آمدی و فقط تو می توانستی زیر آن آتش سهمگین یاریمان کنی . راستش آنجا بود که مفهوم شجاعت و دلاوری را ازت آموختیم .
🔹باز هم بگویم بخاطر اینکه سنگرهایمان خراب نشوند لودر را به آن سمت خاکریز و درست مقابل عراقی ها بردی و خاکریز را تقویت کردی .
🔹هنوز بیاد داریم در سخترین لحظات عملیات وقتی از هر سو گلوله و خمپاره بسویمان می آمد ، خداوند تو را برای ما می فرستاد تا در عین نا باوری برایمان جان پناه درست کنی و خاکریز را بر پا سازی .
🔹اما وقتی دو روز گذشت تو نیامدی ، همه جا بدنبال نشانی ازتو می گشتیم تا اینکه مشخص شد که در کنار دژ شهیدی با مشخصات تو در کنار آب های جزیره مجنون افتاده است
دوست عزیز باورمان نمی شد تو را در لباس شهادت ببینیم.
🔹 همانطور که شهید محمد رضا ایزدپور گفت:" چطوری شد که خداوند عاشق جلیل شد و او را از بین ما برد . "
🔹اما خداوند به واسطه راز و نیازی که شبها تا صبح در پشت ماشین های راه سازی در جزیره مجنون داشتی و در همان حال و هوا بود که به ندایت گوش داد و عاشقت شد و برایت نامه ی شهادت را امضاء کرد .
♦️ای زواری که گروه گروه به منطقه عملیاتی بدر در جزایر مجنون به میعادگاه شهدا رهسپارید ، بدانید که در گوشه ایی از این بحر یا در کنار یکی از این نیزارها جلیل آرمیده است ، هنوز 34 سال از عملیات بدر می گذرد و پیکرش مانند بانوی دو عالم گمنام است ، پیکری که مادرش تا سالها بعد از جنگ شهادتش را باور نداشت .
📝:مهندس احمد میر داودی
🔻نــــــام : اقبال (جلیل)
🔻نام خانوادگی : خليلی
🔻نــام پــدر : غلامعلی
🔻 تولد :۱۳۴۳/۰۸/۰۱
🔻تاريخ شـهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۵ 🔻تــاهـــل : مجرد
🔻عملــــيات: بدر
🔰 @yadshohada
❣سلام میخوام بهتون یه کانال معرفی کنم در باره شهدای اندیمشکی، این کانال پر از دلنوشته های ناب از رزمنده ها در فراق همرزمان خود ، خاطرات و معرفی شهدا
👈شما رو دعوت کنم به این محفل شهدایی👇
@yadshohada