💠 اين "مرد" شهيد می شود
🔹نيمه های شب راز و نيازش را می ديدم، شانه هايش تكان می خورد،هرچند بهار زيادی از عمرش نگذشته بود اما انگار در اين چند روز دنيا غرق در گناه بوده است...
💥 "حميد" چهره زيبا و دوست داشتنی داشت ،شبش كه برای خواستگاری خواهرم آمد، مادرم نظرم را خواست..گفتم : مادر اين مرد مال دنيا نيست ...او شهيد می شود.مادرم كه چون شمعی در هجر برادر شهيدم می سوخت روبه حميد كرد و گفت: اگر قول دهی به جبهه نروی من حرفي ندارم...
🔹می دانستم كه " حميد" گره دلش با خاك جبهه پيوند خورده است ومحال است اين قول را بدهد...
چهره اش را زمين برداشت و با نگاهی همراه با حجب و حيا روبه مادرم كرد و گفت:چشم ..فقط همين عمليات را می روم...
جشن ساده اي برگزار و پس از آن حميد راهي جبهه شد...
🔻در يكی از روزهاي سرد زمستان ۱۳۶۳ " #حميدرضا_طوبی" برای آخرين بار به جبهه رفت و سر قولش ماندو
در عمليات بدر به آرزويش رسيد و به آسمان وصال رسيد.
راوی: صفر علی اكبری
🔹فرمانده گروهان ادوات لشکر ۷ وليعصر «عج»
🔹فرزند:نور خدا
🔹تاریخ تولد: ۱۳۴۳/۰۱/۰۱
🔹 تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۵
🔹عملیات و محل شهادت : بدر - جزیره مجنون
@Yadshohada
https://t.me/yadshohada/2862