eitaa logo
دانلود
🍃🌺🌸✳️🌸🌺🍃 https://t.me/andimeshkpic/2749 ✳️ 🔹«مادرم اسم برادرش رو که توی جنگ جهانی دوم شهید شده بود برای انتخاب کرد. از همان بچگی به مسجد می‌رفت و با هیأت‌های عزاداری امام حسین راهپیمایی می‌کرد. 🔹 یکبار هفت سالش بود با هیأت رفت پشت‌بازار، توی مسجد خوابش برد و گم شد. یکی از آشناهامون توی شهربانی دیدش و با یه مأمور از شهربانی آوردش دم در. از بچگیش همیشه بهم می‌گفت: «ننه یه روزی میاد منم مثل امام حسین شهید میشم.» 🔹ناصر هربار دیر از مدرسه میومد خونه، تمام خیابونا رو دنبالش می‌گشتم تا پیداش کنم. اینقدر پابرهنه گشتم دنبال ناصر، آخر ازش کام ندیدم... 🔹ناصر وقتی می‌خواست بره جبهه بهش گفتم: «روله خودت میدونی من غریبم و کسی رو ندارم اینجا، نرو.» اما رفت. هر بار می‌خواست بره جبهه از زیر قرآن ردش می‌کردم و به سیدالشهدا می‌سپردمش. خونش برای امام حسین می‌جوشید، سیدالشهدا هم بردش. یه روز صبح داشتم می‌رفتم برای بچه‌ها صبحانه بخرم، عموی بچه‌ها منو دید و گفت: «ناصر شهید شد.» حالم بد شد. بردنم بیمارستان. 🔹وقتی ناصر رو آوردن نمی‌ذاشتن برم ببینمش. چون سِنَم کم بودم کسی باور نمی‌کرد من مادرش باشم. ماه رمضان امسال یه شب هیچ‌کس خونه نبود. یاد ناصر افتادم نتونستم از ناراحتی غذا بخورم. همون‌طور خوابیدم. ناصر اومد به خوابم گفت: «دا سی چه غذا نَخَردی؟» برای اینکه ناراحت نشه بلند شدم یه کف دست نان خوردم.» 📝 راوی : مادر شهید 🔻نــــــام : ناصر 🔻نام خانوادگی : چهارلنگ 🔻نــام پــدر : عباس قلی 🔻تاريخ تولــد : ۱۳۴۴/۰۲/۰۱ 🔻تاريخ شـهادت : ۱۳۶۳/۱۱/۱۸ 🔻تــاهـــل : مجرد 🔻عملــــيات : چزابه 🔻شـــــغـل : محصل 💥یکی از سروده‌های شهید ناصر چهارلنگ: شطی از شور شهادت جاریست به بیابان پر از سبزه عشق تو از این شط زلال جرعه آبی سرکش و دل پر عطش و تشنه خود را ز می ناب شهادت پر کن 🔰 @shahre_zarfiyatha 🔰 @yadshohada